راهبردها و الزامات توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز

صنعت نفت و گاز درآمدزاترین حوزه های اقتصادی کشور است که در عین حال نیاز به سرمایه گذاری گسترده داشته و به عنوان یکی از صنایع راهبردی کشور نقش برجسته ای در اقتصاد و به ویژه تحقق اقتصاد مقاومتی دارد. ساده ترین راه برای کسب درآمد در کشور، تخصیص میادین نفتی به شرکت های مختلف بین المللی و خام فروشی این ماده با ارزش است؛ اما راه های دیگری مانند استفاده از آن به عنوان سوخت و به عنوان ماده اولیه تولید مواد پتروشیمیایی برای بهره گیری از این ذخایر وجود دارد. کشورهای مختلف راهبردهای متفاوتی را توسعه زنجیره ارزش صنعت نفت و گاز استفاده نموده اند که هرکدام از این راهبردها با توجه به شرایط این کشورها در پیش گرفته شده اند؛ لذا بررسی این راهبردها و تطبیق شرایط کشورها با ایران امری ضروری است.

 ضرورت و اهداف پژوهش

تاکنون نزدیک به نیمی از ذخایر نفتی اثبات شده جهان شامل انواع نفت خام و میعانات برداشت شده است، اما با وجود اینکه ایران یکی از نخستین کشورها در آغاز تولید تجاری نفت بوده، کمی بیشتر از یک سوم ذخایر اثبات شده اش را برداشت کرده است. خام فروشی در ازای سادگی، مضراتی چون وابستگی بودجه به نفت، تحریم پذیری اقتصاد و محرومیت از عواید تولید فرآورده های با ارزش نفتی را برای کشور به همراه دارد. در مقابل رویکرد توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز به جای خام فروشی، موجب ایجاد ارزش افزوده و رونق صنایع مرتبط آن شده، اشتغال زایی های مستقیم و غیرمستقیم به همراه می آورد و نقدینگی را به سمت تولید هدایت می کند. همچنین به علت معاملات خرد و متنوع، امکان فروش و بازاریابی مواد پتروشیمیایی در شرایط تحریم و غیر تحریم راحت تر از نفت خام است. لذا برای تحقق سیاست توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز علاوه بر انتخاب راهبرد و الگو درست و بهینه برای یک کشور، توجه به الزامات سیاستی و اجرایی توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز امری ضروری است که در پژوهش حاضر به بررسی این امر مهم پرداخته شده است.

بررسی تجربه کشورهای مختلف

زنجیره ارزش نفت و گاز از چهار حلقه اصلی «اکتشاف و تولید»، «پالایش»، «پتروشیمی» و «صنایع پایین دستی پتروشیمی» (شامل صنایع پلیمری و صنایع شیمیایی) تشکیل شده است. از همین رو کشورهای مختلف با توجه به شرایط و اقتضائات داخلی خود، راهبردشان را اینگونه انتخاب کرده اند که در کدام یک از حلقه های مذکور حضور جدی تر و پررنگ تری داشته باشند. به عنوان نمونه آلمان و کره جنوبی با توجه به نبود منابع نفت و گاز داخلی، از حلقه پالایش تا صنایع پایین دستی پتروشیمی را به خوبی توسعه داده اند و درواقع بدین صورت خلا واردات نفت خام را با ایجاد ارزش افزوده بالا جبران نموده اند، اما کشور نفت خیزی همچون عربستان، فقط در دو حلقه ابتدایی یعنی تولید و پالایش ورود جدی داشته است؛ هرچند که در چند سال اخیر اقداماتی در جهت توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز و ورود پررنگ تر به صنایع پتروشیمیایی انجام داده است.

به طور کلی می توان گفت که کشورهای دارای منابع نفت و گاز حداقل در دو حلقه ابتدایی تولید و پالایش حضور جدی و فعال دارند. هرچند که کشورهای نفت خیزی همچون آمریکا تا انتهای زنجیره ارزش نفت و گاز را به خوبی توسعه داده اند، اما کشورهایی که منابع نفت و گاز ندارند، برای ایجاد سودآوری و حاشیه سود بالا، نیاز به توسعه بیشتر زنجیره ارزش و حضور جدی در حلقه های انتهایی پتروشیمی و صنایع پایین دستی آن دارند. در غیر این صورت سرمایه گذاری در حوزه صنعت نفت و گاز برای این کشورها بازده اقتصادی نخواهد داشت. بنابراین سه راهبرد کلی توسعه از «ابتدا تا انتهای زنجیره»، «از ابتدا تا میانه زنجیره» و «از میانه تا انتهای زنجیره» در رابطه با زنجیره ارزش نفت و گاز وجود دارد که در کشورهای مختلف با توجه به شرایط و سیاستگذاری های داخلی بکار گرفته شده است.

راهبردها و الگوهای توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز

ارزیابی شرایط و اقتضائات داخلی ایران نشان می دهد که مناسب ترین راهبرد برای این کشور توسعه «از ابتدای تا انتهای زنجیره ارزش نفت و گاز» است؛ اما در راستای اجرای این راهبرد مهم ترین مدل های توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز به شرح زیر است:

یکپارچه سازی سطوح مختلف صنعت نفت و گاز از طریق شرکت های دولتی و نهادهای عمومی غیردولتی

توسعه متوازن و همگون زنجیره ارزش نفت و گاز متناسب با موقعیت هر کشور نیاز به یکپارچگی و هماهنگی دقیق بالادست و پایین دست دارد. از این رو کشوری مانند چین، شرکت های نفتی دولتی خود را به نحوی توسعه داده است که در تمام حلقه های زنجیره ارزش نفت و گاز حضور جدی داشته باشند. نمونه بارز این مورد شرکت ساینوپک است. این شرکت با سابقه بیش از ۲۰ سال فعالیت، علاوه بر حضور در ۱۷ میدان نفتی چین، مدیریت ۴۳ پالایشگاه، ۲۱ پتروشیمی، ۱۵ واحد تولید الیاف، ۵ واحد لاستیک، ۳ واحد رزین و ۱۳ واحد کود شیمیایی را به عهده دارد. در حقیقت ایجاد ارزش افزوده بیشتر تنها ناشی از تولید مواد پیچیده تر نیست، بلکه ناشی از صرفه جویی در هزینه ها و استفاده مشترک از منابع است.

تشویق و ایجاد رقابت در صنایع مرتبط با نفت و گاز (توسعه از پایین به بالا)

دولت می بایست با اهرم های در دست خود، شرکت های دولتی و بخش خصوصی را به رقابت به نفع مردم وادار یا تشویق نماید. به عنوان نمونه کشور آلمان با پیگیری کاهش تعرفه ها فضا را برای رشد صنایع پایین دستی پتروشیمی بیش از پیش فراهم نموده است. همچنین با تعرفه گذاری صحیح، تقاضا برای محصولات پتروشیمیایی داخلی و دسترسی به مواد خام را برای شرکت ها تسهیل کرده و از مالکیت فکری و رقابت به خوبی حمایت می کند. کشور چین با استفاده از این راهبرد ۳۰ هزار شرکت شیمیایی بزرگ در حوزه زنجیره ارزش نفت و گاز را فعال کرده است که ۳۷ درصد حجم بازار مواد پتروشیمیایی و شیمیایی در دست ۵۰۰ شرکت غول پیکر قرار دارد و بقیه در دست سرمایه گذاران کوچک است؛ ضمن اینکه با ایجاد رقابت در بازار تا حد خوبی موفق به تعمیق زنجیره ارزش نفت و گاز و ورود شرکت های صنایع پایین دستی به حلقه های بالاتر شده است.

توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز با اتکا به فناوری های پیشرفته

فناوری و لایسنس برخلاف تجهیزات، خریدنی نیست. فناوری های حیاتی باید در کشور بومی شوند تا ماندگار بمانند. ضمن اینکه مزیت اصلی بعضی کشورها به صورت کلی در فناوری های پیشرفته نهفته است. به عنوان مثال در کشور آلمان راهبرد فناوری پیشرفته و طراحی لایسنس مرتبط با آن به خوبی دنبال می شود. همین عامل سبب شده است که با وجود نداشتن منابع نفت و گاز و در حقیقت نبود حلقه ابتدایی زنجیره ارزش عمق زنجیره ارزش نفت و گاز در کشور آلمان بسیار زیاد باشد و به این صورت حاشیه سود بالایی ایجاد کند. درواقع داشتن فناوری های پیشرفته به یک مزیت در حوزه توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز برای کشور آلمان تبدیل شده و تا حدودی ضعف نداشتن منابع نفت و گاز را جبران کرده است.

مدل های مذکور در کشور ایران به درستی به آن ها توجه نشده یا مورد غفلت واقع شده است، به طوری که در حال حاضر صنعت پتروشیمی با مسائلی از قبیل معماری نامتوازن زنجیره ارزش، مشکل تامین خوراک واحدهای پایین دست و عدم تکمیل زنجیره ارزش نفت و گاز درگیر است.

الزامات سیاستی توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز

گام اصلی برای تحقق سیاست توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز در کشور، اراده و عزم جدی دولت است. در حقیقت ذینفع بودن دولت از خام فروشی از طریق شرکت ملی نفت مانعی بزرگ برای رسیدن به توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز مطابق با اسناد بالادستی است. لذا سیاستگذاران کشور باید با اصلاح روابط مالی وزارت نفت به نحوی عمل کنند که انگیزه شرکت ملی نفت در فروش داخلی نفت خام و میعانات گازی بیش از صادرات این دو ماده هیدروکربوری باشد و مسیر رهایی کشور از خام فروشی و توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز را هموار کنند. ضمن اینکه باید توجه کرد سیاست ها و قوانینی که در راستای پیشبرد اهداف کشور تدوین می شود منجر به تغییر تعادل حکمرانی و ساختار نهادی در بخش های مختلف از جمله صنعت نفت و گاز می شود. نکته حائز اهمیت مواجهه فعالانه با این تغییرات و پیش بینی سازوکار مناسب در راستای ایجاد هماهنگی و یکپارچگی بین ارکان فعال در این صنعت است.

الزامات اجرایی توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز

برای تحقق سیاست توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز علاوه بر انتخاب راهبرد و مدل درست و بهینه برای یک کشور توجه به الزامات اجرایی توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز ضروری است که مهم ترین آن ها به شرح زیر است:

تحلیل بازار داخلی و خارجی محصولات

بررسی بازار تقاضای فرآورده های هیدروکربوری (بنزین، گازوییل، سوخت جت و غیره) و همچنین محصولات پتروشیمی نشان دهنده آن است که حجم بازار فرآورده های سوختی به مراتب بسیار بزرگ تر از بازار محصولات شیمیایی و پلیمری است و این بدین معنا است که کماکان در سال های آتی بخش عمده ای از نفت خام تولیدی و فرآورش شده در دنیا جهت تولید سوخت مورد استفاده قرار می گیرد. البته بررسی بازارهای مصرف در سال های آتی حاکی از آن است که محصولات پتروشیمیایی رشد بالاتری را نسبت به فرآورده های سوختی خواهند داشت؛ بنابراین شرکت ملی صنایع پتروشیمی باید بر اساس رویکرد تحلیل و نیاز بازار داخلی و خارجی اقدام به برنامه ریزی و توسعه گری این صنعت کند.

تامین پایدار خوراک و یوتیلیتی

در هنگام طراحی و احداث واحدهای پتروپالایشی و پتروشیمیایی مسئله تامین پایدار و بی وقفه خوراک و یوتیلیتی و درواقع بحث امنیت عرضه آن ها برای واحدهای ایجاد شده در زنجیره ارزش نفت و گاز امری بسیار مهم و حیاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.

مکان یابی طرح ها شامل طرح های موردی یا هاب های شیمیایی

در راستای توسعه مطلوب و متوازن زنجیره ارزش نفت و گاز باید مکان یابی طرح ها یا هاب های شیمیایی به دقت مورد بررسی قرار گیرد. از جمله مواردی که در هنگام تعیین مکان طرح ها باید به آن توجه شود «دسترسی به آب کافی»، «دسترسی به خوراک و سوخت»، «دسترسی به صنایع بالادستی و سایر مجتمع ها»، «امکان صادرات و انتقال محصولات»، «دسترسی به زیرساخت های مناسب حمل و نقل»، «وجود اراضی مناسب» و «دسترسی به نیروی انسانی متخصص» هستند.

جمع بندی

با توجه به عوارض خام فروشی نفت مانند تحریم پذیر شدن اقتصاد کشور، توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز از اهمیت خاصی برخوردار است و از همین رو پژوهش حاضر به بررسی راهبردها و الزامات این امر مهم پرداخته است. بررسی ها نشان دهنده این امر هستند که سه راهبرد کلی توسعه از «ابتدا تا انتهای زنجیره» «از ابتدا تا میانه زنجیره» و «از میانه تا انتهای زنجیره» در رابطه با زنجیره ارزش نفت و گاز وجود دارد که در کشورهای مختلف با توجه به شرایط و سیاستگذاری های داخلی بکار گرفته شده است. ارزیابی شرایط و اقتضائات داخلی ایران نشان می دهد که مناسب ترین راهبرد برای کشور توسعه «از ابتدای تا انتهای زنجیره ارزش نفت و گاز» بوده و توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز با اتکا به فناوری های پیشرفته از جمله مدل های رسیدن به این راهبرد است. همچنین برای تحقق سیاست توسعه زنجیره ارزش نفت و گاز علاوه بر راهبردهای بیان شده توجه به الزامات اجرایی توسعه زنجیره ارزش مانند تحلیل بازار داخلی و خارجی محصولات ضروری به نظر می رسد.

 

افشین غلامعلی پور 

دیدگاهتان را بنویسید