راهکار‌ پیش روی آمریکا در قبال ایران

به جای تلاش برای ایجاد یک اتحاد عربی علیه ایران ایالات متحده باید به دنبال راه‌هایی برای تعامل سیاسی و دیپلماتیک با ایران باشد. حصول توافق هسته‌ای با ایران یا برجام گشایش دیپلماتیکی را فراهم کرد. آتش بسی که امکان تبادل گروگان‌های اسرائیلی و اسرای فلسطینی را فراهم سازد باعث ایجاد آتش بس نیرو‌های نیابتی ایران در منطقه نیز خواهد شد. زمان زیادی برای کاهش حضور نظامی ایالات متحده در منطقه که دولت اوباما در سال ۲۰۱۱ وعده داده بود و بازی با کارت دیپلماتیک گذشته است.

به نقل از کانترپانچ، در جناح راست و چپ امریکا این اتفاق نظر ایجاد شده که  تنها راه مقابله با ایران استفاده از نیروی نظامی است. شاهین‌های محافظه کار در سنا و مجلس نمایندگان امریکا بر این باور هستند که هدف قرار دادن ایران و نه صرفا نیرو‌های نیابتی آن کشور در منطقه امری ضروری است که باید تحقق یابد.

“لیندسی گراهام” سناتور امرکیایی می‌خواهد به “آنان ضربه سختی” وارد شود. نشریه محافظه کار “اکونومیست” معتقد است که  ایالات متحده می‌تواند با مصر، عربستان سعودی و کشور‌های حوزه خلیج فارس یک اتحاد سیاسی برای منزوی کردن ایران تشکیل دهد.

کارشناسانی مانند “توماس فریدمن” از نیویورک تایمز و “دیوید ایگناتیوس” از واشنگتن پست از بازدارندگی نظامی ایران و هم چنین “انتقام جویی نظامی قوی” علیه نیرو‌های نیابتی ایران حمایت می‌کنند. هر دو به طور کامل از حملات نظامی ایالات متحده در عراق، سوریه و یمن حمایت می‌کنند.

ایگناتیوس حتی تحریم اخیر دولت بایدن علیه چهار شهرک‌نشین خشن اسرائیلی در کرانه باختری را “گامی قوی” می‌داند که اعتبار ایالات متحده را به عنوان میانجی صلح برای یک کشور فلسطینی افزایش می‌دهد. با این وجود، این به اصطلاح “گام قوی” برداشته شده از سوی امریکا در جهان عرب با تمسخر مواجه شده است.

حملات امریکا به منافع نظامی ایران و گروه‌های شبه نظامی وابسته به آن در عراق و سوریه و هم چنین حملات علیه انصارالله در یمن پرسش‌هایی جدی را ایجاد می‌کند. به ما گفته شده که نیرو‌های آمریکایی در عراق و سوریه برای مبارزه با نیرو‌های داعش که اتفاقا دشمن اصلی ایران هستند حضور دارند.

ماه گذشته این ادعا مطرح شد که امریکا حتی به تهران در مورد حمله داعش در ایران که در جریان آن نزدیک به ۱۰۰ ایرانی جان شان را از دست دادند هشدار داده بود. این واقعیت حاکی از آن است که آمریکا و ایران دست کم در مورد تهدید داعش وجه اشتراکی در منطقه دارند و باید وارد بحث‌های دوجانبه یا پشتوانه شوند.

عدم برسمیت شناختن ایران از سوی ایالات متحده هم چنان مانعی بر سر راه مذاکرات است و باید در مورد آن تجدید نظر شود. ما هم چنین باید در مورد  استقرار نیرو‌های خود در خاورمیانه که در برابر حملات گروه‌های شبه نظامی آسیب پذیر است تجدید نظر کنیم. دست کم ما باید از استقرار نیرو‌های کوچک مان در عراق و سوریه خودداری نماییم. ایالات متحده نمی‌تواند از حملات صورت گرفته به آن نیرو‌ها جلوگیری کند.

“آنتونی بلینکن” وزیر خارجه امریکا در توصیه‌ای بد راهکار دیپلماتیک را نادیده گرفت تا بتواند از استفاده از ابزار نظامی حمایت کند و وعده حملات نظامی ایالات متحده را داد که “چند سطحی و مرحله‌ای خواهند بود و در طول زمان تداوم خواهند یافت”. چنین تهدیدات نظامی‌ای نباید از زبان یک دیپلمات برجسته امریکایی مطرح شود. چنین گفتاری باید از زبان “لوید استین” وزیر دفاع امریکا مطرح شود. وزارت خارجه امریکا باید با امکانات دیپلماتیک موجود در منطقه دست و پنجه نرم کند. اولویت اول باید آتش بس باشد به ویژه با توجه به این واقعیت که نیرو‌های دفاعی اسرائیل بیش از ۱۱۵۰۰ کودک را در غزه کشته اند. حتی هشدار‌های دیوان بین المللی دادگستری نیز تاکتیک‌های وحشیانه ارتش اسرائیل را تغییر نداده است.

علیرغم آن که امریکا به هتاکی و بهتان زدن به ایران ادامه داده که در دولت ترامپ به سطح تازه‌ای رسیده بود کشور‌های حوزه خلیج فارس به دنبال نزدیکی با ایران هستند و با امریکا همسو نیستند. علاوه بر میانجی گری چین در توافق عربستان و ایران در سال ۲۰۲۳ که به احیای روابط دیپلماتیک انجامید مجموعه‌ای از اقدامات کشور‌های حاشیه خلیج فارس برای بهبود روابط با ایران صورت گرفته است. در سال ۲۰۲۲ میلادی ابوظبی روابط خود را با ایران احیا کرد. اگر این دشمنان پیشین ایران می‌توانند باب گفتگو را با تهران آغاز کنند شاید ایالات متحده نیز بتواند این کار را انجام دهد.

ادامه بمباران اسرائیل در غزه و حملات آمریکا در عراق، سوریه و یمن نشانه‌های ثبات سیاسی را که در چند سال گذشته در منطقه رخ داده تهدید می‌کند.

در سال ۲۰۲۱ میلادی مصر، عربستان سعودی، امارات و بحرین به محاصره اقتصادی قطر پایان دادند. بشار اسد رئیس جمهور سوریه به اتحادیه عرب بازگشت. عربستان سعودی و امارات متحده عربی با ترکیه آشتی کردند و به تعلیق در رابطه خود با ریاض در سال ۲۰۱۸ میلادی که به دلیل قتل “جمال خاشقجی” روزنامه نگار مخالف سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول توسط سعودی‌ها رخ داد پایان دادند. علیرغم لشکرکشی وحشیانه اسرائیل به غزه در پی حمله حماس به اسرائیل در تاریخ ۷ اکتبر کشور‌های خلیج فارس تا حدودی شگفت آور روابط خود با اسرائیل را تضعیف نکرده اند.

با این وجود، جنگ غزه و حملات نظامی کنونی ایالات متحده بی ثباتی سیاسی بیش تری در منطقه ایجاد خواهد کرد. ایالات متحده به دلیل تامین تسلیحات نظامی مورد نیاز اسرائیل، ارائه پوشش دیپلماتیک برای اسرائیل در سازمان ملل و عدم توجه کافی به سرنوشت ۲.۲ میلیون غزه مورد انتقاد شدید قرار خواهد گرفت. کشور‌های عربی منطقه طرفدار تشدید قوای آمریکا در منطقه نیستند و قطعا خواهان جنگ گسترده‌تر با ایران نمی‌باشند.

به نظر می‌رسد رسانه‌های اصلی از تله راهبردی که ایالات متحده با حمایت از نظامی گری اسرائیل برای خود در خاورمیانه ایجاد کرده غافل هستند. “توماس فریدمن” از نیویورک تایمز بر این باور است که دولت بایدن در آستانه اعلام دکترین بایدن برای منطقه است که “دوره‌بندی مجدد استراتژیک” را پیدا می‌کند که “حول موضع ایالات متحده در قبال ایران، یک کشور فلسطینی و عربستان سعودی متحد می‌شود”.  پنج سفر ناموفق بلینکن وزیر خارجه امریکا به خاورمیانه نشان می‌دهد که دکترین بایدن وجود ندارد و اعراب حتی به سیگنال‌هایی که ما امریکایی‌ها می‌فرستیم نیز گوش نمی‌دهند.

فریدمن استدلال می‌کند که تشکیل کشور فلسطین باید “منطبق با امنیت اسرائیل” باشد که خواسته‌های سعودی‌ها و سایر اعراب را برآورده نمی‌سازد. در هر صورت، دولت اسرائیل تحت هر شرایطی با راه حل دو کشوری مخالف است. فریدمن هم چنین معتقد است که “یحیی سینوار” رهبر حماس می‌تواند متقاعد شود که غزه را به مقصد قطر ترک کند همان طور که یاسر عرفات در سال ۱۹۸۲ لبنان را ترک کرد تا به تونس برود. به نظر می‌رسد این صرفا طرز فکری همراه با خیال و آرزو از سوی فریدمن است.

ادامه استفاده اسرائیل و آمریکا از زور بی ثباتی بیش تری در کل منطقه ایجاد خواهد کرد. این وضعیت باعث افزایش نفوذ دیپلماتیک روسیه و چین شده و منطقه وسیع تری از درگیری و بحران ایجاد می‌کند. به نظر می‌رسد ما امریکایی‌ها درک نمی‌کنیم که تهاجم فاجعه آمیز و فریبکارانه به عراق در دو دهه پیش توسط دولت بوش در‌ها را به روی نفوذ ایران در عراق باز کرد و به ایجاد دولت‌های ضعیف تری در منطقه منجر شد که از ایران نیز حمایت کردند.

استقرار متوسط نیرو‌های امریکایی در عراق (۲۵۰۰ نیرو) و در سوریه (۹۰۰ نیرو) برای به چالش کشیدن یا بازدارندگی ایران بسیار کوچک است، اما به اندازه کافی بزرگ است که به عنوان هدفی آسان برای حملات نیرو‌های نیابتی ایران عمل کند. این استقرار نیرو‌ها باید قبل از کشته شدن تعداد بیش تری از آمریکایی‌ها پایان یابد.

ایالات متحده در حال حاضر بیش از حد کافی از قدرت نظامی در منطقه در پایگاه‌های عظیم ایالات متحده در بحرین و قطر برخوردار است که بتواند هر گونه چالش نظامی محلی را مدیریت کند. این واقعیت که ایالات متحده بمب افکن‌های استراتژیک را در یک سفر رفت و برگشت ۱۹۳۰۸ کیلومتر از پایگاه‌های تگزاس برای هدف قرار دادن مواضع در یمن اعزام کرد به طور خاص اقدامی ناسازگار به نظر می‌رسید مگر این که ما سعی در ترساندن ایران داشته باشیم.

به جای تلاش برای ایجاد یک اتحاد عربی علیه ایران، ایالات متحده باید به دنبال راه‌هایی برای تعامل سیاسی و دیپلماتیک با ایران باشد. حصول توافق هسته‌ای با ایران یا برجام گشایش دیپلماتیکی را فراهم کرد که منجر به نمایش ژست‌های آشتی جویانه از سوی ایران شد. آتش بسی که امکان تبادل گروگان‌های اسرائیلی و اسرای فلسطینی را فراهم سازد باعث ایجاد آتش بس نیرو‌های نیابتی ایران در منطقه نیز خواهد شد. زمان زیادی برای کاهش حضور نظامی ایالات متحده در منطقه که دولت اوباما در سال ۲۰۱۱ وعده داده بود و بازی با کارت دیپلماتیک گذشته است.

دیدگاهتان را بنویسید