درنگی در تاریخ استعمارگری اسرائیل

تنها راه‌حل جنگ کنونی، تغییر رژیم در اسرائیل است که حقوق برابر را برای همه از بحر تا نهر به ارمغان می‌آورد و امکان بازگشت آوارگان فلسطینی را نیز فراهم می‌کند. در غیر این صورت، چرخه خونریزی پایان نخواهد یافت.

 مورخ و فعال اجتماعی اهل سرزمین‌های اشغالی است. او استاد دانشکده علوم اجتماعی و مطالعات بین‌الملل در دانشگاه «اگزتر» بریتانیا و رئیس مرکز اروپایی مطالعات فلسطین همان دانشگاه است. از وی تا کنون آثار زیادی درباره ریشه‌های منازعه اعراب و اسرائیل و مسئله فلسطین منتشر شده است. «۱۰ غلط مشهور درباره فلسطین»، «ایده اسرائیل» و «پاک‌سازی قومی فلسطین» از جمله آثاری هستند که از او به فارسی ترجمه و منتشر شده است. وی از مورخینی است که ریشه‌های شکل‌گیری اسرائیل را بر اساس دروغ و افسانه می‌داند و بر این باور است که در بررسی مسئله فلسطین باید عمیقاً به ریشه‌های تاریخی و پیش‌زمینه‌ها توجه کرد. «ایلان پاپه» در یادداشتی که وب‌سایت «Information Clearing House» آن را منتشر کرده است، تأکید می‌کند که جنگ کنونی از ۷ اکتبر با حمله حماس آغاز نشده است؛ بلکه ریشه‌های تاریخی دارد که باید آن را از زمان صدور اعلامیه بالفور توسط بریتانیا بررسی کرد. به گفته وی، تاریخ‌زدایی از این جنگ باعث می‌شود که اسرائیل به نسل‌کشی و جنایت‌های خود در غزه ادامه دهد و اروپا و آمریکا نیز همچنان از این جنایت‌ها پشتیبانی کنند. وی تأکید می‌کند که تنها راه‌حل جنگ کنونی، تغییر رژیم در اسرائیل است تا حقوق برابر برای همه از بحر تا نهر به ارمغان آورده شود و امکان بازگشت آوارگان فلسطینی نیز فراهم شود. در غیر این صورت، چرخه خونریزی پایان نخواهد یافت.

بیانیه‌ای که اسرائیل را شوکه کرد

در ۲۴ اکتبر، بیانیه «آنتونیو گوترش» – دبیرکل سازمان ملل متحد – واکنش تند اسرائیل را برانگیخت. دبیرکل سازمان ملل متحد در سخنرانی خود در شورای امنیت گفت: «در حالی که کشتار حماس در ۷ اکتبر را به‌شدت محکوم می‌کند، اما می‌خواهد به جهانیان یادآوری کند که این قتل‌عام در خلأ رخ نداده است». او توضیح داد که «حمله هفتم اکتبر حماس در خلأ روی نداد و مردم فلسطین ۵۶ سال است که گرفتار اشغالی همراه با اختناق هستند. آنها می‌بینند که بر زمین‌هایشان شهرک‌سازی می‌شود و خودشان با خشونت سرکوب می‌شوند، اقتصادشان خفه شده، مردمشان آواره، خانه‌هایشان ویران و امید آنها به تمام راه‌حل‌های سیاسی نابود شده است.»

دولت اسرائیل به سرعت این بیانیه را محکوم کرد. مقامات اسرائیلی خواستار استعفای «گوترش» شده و مدعی شدند که وی از حماس حمایت می‌کند و قتل‌عام انجام شده را توجیه می‌کند. رسانه‌های اسرائیلی نیز به این موضوع پرداختند و تأکید کردند که دبیرکل سازمان ملل «میزان خیره‌کننده‌ای از ورشکستگی اخلاقی را نشان داده است».

تاریخ‌زدایی از آنچه در فلسطین در حال وقوع است به اسرائیل کمک می‌کند تا سیاست نسل‌کشی را در غزه دنبال کند.

واکنش‌ها به اظهارات «گوترش» نشان می‌دهد که نوع جدیدی از ادعای یهودستیزی ممکن است در حال ظهور باشد. تا ۷ اکتبر، اسرائیل برای گسترش تعریف یهودی‌ستیزی به انتقاد از دولت اسرائیل و زیر سؤال بردن مبانی اخلاقی صهیونیسم فشار آورده بود. اکنون بحث درباره زمینه‌ها و ریشه‌های تاریخی آنچه که در حال وقوع است نیز می‌تواند باعث اتهام یهودستیزی شود. تاریخ‌زدایی از این رویدادها به اسرائیل و دولت‌های غربی کمک می‌کند تا سیاست‌هایی را که در گذشته به دلیل ملاحظات اخلاقی، تاکتیکی یا استراتژیک از آنها دوری می‌کردند، دنبال کنند. بنابراین، حمله ۷ اکتبر توسط اسرائیل بهانه‌ای برای دنبال‌کردن سیاست‌های نسل‌کشی در نوار غزه است. همچنین بهانه‌ای برای ایالات متحده است تا تلاش کند حضور خود را در خاورمیانه مجدداً تثبیت کرده و فرصتی است برای برخی کشورهای اروپایی که به نام «جنگ علیه ترور»، آزادی‌های دموکراتیک را نقض و محدود کنند.

زمینه‌های تاریخی که نمی‌توان نادیده گرفت

اما چندین زمینه تاریخی برای آنچه اکنون در غزه می‌گذرد وجود دارد که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. یک زمینه تاریخی گسترده به اواسط قرن نوزدهم باز می‌گردد، زمانی که مسیحیت انجیلی در غرب ایده «بازگشت یهودیان» را به ضرورت هزاره مذهبی تبدیل کرد و از تأسیس یک دولت یهودی در فلسطین به عنوان بخشی از مراحلی که منجر به رستاخیز مردگان، بازگشت مسیح و پایان تاریخ می‌شود، حمایت کرد. این الهیات در اواخر قرن نوزدهم و در سال‌های منتهی به جنگ جهانی اول به دو دلیل به دستور کار سیاسی تبدیل شد. اول، این کار به نفع کسانی بود که در بریتانیا می‌خواستند امپراتوری عثمانی را از بین ببرند و بخش‌هایی از آن را در امپراتوری بریتانیا ادغام کنند. دوم، این موضوع در میان طبقه اشراف بریتانیا – هم یهودیان و هم مسیحیان – طنین‌انداز شد که ایده صهیونیسم به عنوان یک راه حل برای مشکل یهودستیزی در اروپای مرکزی و شرقی که موج ناخوشایندی از مهاجرت یهودیان به بریتانیا ایجاد کرده بود می‌تواند مفید باشد.

تاریخ‌زدایی از این رویدادها به اسرائیل و دولت‌های غربی کمک می‌کند تا سیاست‌هایی را که در گذشته به دلیل ملاحظات اخلاقی، تاکتیکی یا استراتژیک از آنها دوری می‌کردند، دنبال کنند.

هنگامی که این دو منفعت با هم ترکیب شدند، دولت بریتانیا را به صدور اعلامیه معروف – یا بدنام – «بالفور» در سال ۱۹۱۷ سوق دادند. متفکران و فعالان یهودی که یهودیت را به عنوان ناسیونالیسم بازتعریف کردند، امیدوار بودند که این تعریف، جوامع یهودی را از یک خطر وجودی در اروپا محافظت کند و فلسطین را به عنوان فضای مطلوب برای «تولد دوباره ملت یهود» معرفی کند. در این روند، پروژه فرهنگی و فکری صهیونیسم به یک پروژه استعماری تبدیل شد که هدف آن یهودی‌سازی سرزمین تاریخی فلسطین، بدون توجه به این واقعیت که جمعیتی بومی در آن سکونت داشتند، بود.

در واکنش به این تصمیم، جامعه فلسطین که در آن زمان کاملاً روستایی و در مراحل اولیه مدرنیزاسیون و ساخت هویت ملی بود، جنبش ضد استعماری خود را ایجاد کرد. اولین اقدام مهم آنها علیه پروژه استعمار صهیونیستی با قیام «البراق» در سال ۱۹۲۹ انجام شد و از آن زمان تاکنون متوقف نشده است.

یکی دیگر از زمینه‌های تاریخی مرتبط با بحران کنونی، پاک‌سازی قومی فلسطین در سال ۱۹۴۸ میلادی است که شامل اخراج اجباری فلسطینی‌ها از روستاهایی که برخی از شهرک‌های اسرائیلی مورد حمله در ۷ اکتبر بر روی ویرانه‌های آن ساخته شدند، به غزه بود. این فلسطینی‌ها بخشی از ۷۵۰ هزار فلسطینی بودند که خانه‌های خود را از دست دادند و پناهنده شدند. این پاک‌سازی قومی موردتوجه جهانیان قرار گرفت اما محکوم نشد؛ در نتیجه، اسرائیل به پاک‌سازی قومی به‌عنوان بخشی از تلاش خود برای اطمینان از این که کنترل کامل بر سرزمین تاریخی فلسطین با تعداد کمی از فلسطینی‌های بومی باقی‌مانده را دارد، ادامه داد. این امر شامل اخراج ۳۰۰ هزار فلسطینی در طول جنگ ۱۹۶۷ میلادی و پس از آن اخراج بیش از ۶۰۰ هزار نفر از کرانه باختری، بیت‌المقدس و نوار غزه از آن زمان تاکنون است.

جنگ کنونی فلسطینی‌ها را از بین نخواهد برد؛ بلکه آنها به مبارزه خود برای آزادی ادامه خواهند داد.

همچنین در مورد اشغال کرانه باختری و غزه نیز چنین پیش‌زمینه‌هایی وجود دارد. طی ۵۰ سال گذشته، نیروهای اشغالگر به طور مداوم مجازات دسته‌جمعی فلسطینیان را در این سرزمین‌ها به آنان تحمیل کرده و آنها را در معرض آزار و اذیت مستمر شهرک‌نشینان و نیروهای امنیتی اسرائیلی قرار داده و صدها هزار نفر از آنها را زندانی کرده‌اند. از زمان انتخاب دولت مسیحی بنیادگرای کنونی اسرائیل در نوامبر ۲۰۲۲ همه این سیاست‌های خشن به سطوح بی‌سابقه‌ای رسیده است. طی این مدت تعداد فلسطینی‌های کشته، زخمی و دستگیر شده در کرانه باختری اشغالی به‌شدت افزایش یافته است. علاوه بر آن، سیاست‌های دولت اسرائیل در قبال اماکن مقدس مسیحیان و مسلمانان در اورشلیم حتی تهاجمی‌تر نیز شد. در نهایت، زمینه تاریخی محاصره ۱۶ساله غزه نیز وجود دارد که تقریباً نیمی از جمعیت آن را کودکان تشکیل می‌دهند. پیش از این در سال ۲۰۱۸، سازمان مل هشدار داده بود که نوار غزه تا سال ۲۰۲۰ به مکانی نامناسب برای زندگی انسان‌ها تبدیل خواهد شد. لازم به یادآوری است که محاصره در واکنش به انتخابات دموکراتیکی که حماس را پس از عقب‌نشینی یک‌جانبه اسرائیل از غزه به پیروزی رساند، اعمال شد. حتی مهم‌تر از آن در دهه ۹۰ میلادی نیز چنین محاصره‌ای رخ داد؛ در آن زمان نوار غزه توسط سیم خاردار محاصره شد و پس از پیمان اسلو از کرانه باختری اشغالی و شرق بیت‌المقدس جدا شد.

حمله حماس و کشتار اسرائیلی‌ها بدان معنا نیست که نمی‌توان آن را توضیح داد و ریشه‌های تاریخی و پیش‌زمینه‌های بروز این حمله را بررسی کرد.

محاصره غزه، حصارهای اطراف آن و افزایش یهودی‌سازی کرانه باختری، نشانه روشنی از آن بود که اسلو از نظر اسرائیلی‌ها به معنای اشغال از راه‌های دیگر است، نه راهی برای صلح واقعی. اسرائیل مبادی ورودی و خروجی به غزه را کنترل می‌کرد و حتی نوع غذایی که وارد می‌شد را نیز تحت‌نظر داشت و گاهی آن را به تعداد کالری خاصی محدود می‌کرد.

حماس با پرتاب موشک به سمت اسرائیل به این محاصره فلج‌کننده واکنش نشان داد. دولت اسرائیل مدعی است که این حملات با انگیزه ایدئولوژیک جنبش حماس برای کشتن یهودیان – شکل جدیدی از نازیم — بی‌توجه به زمینه روز نکبت و محاصره غیرانسانی و وحشیانه تحمیل شده بر ۲ میلیون نفر و ظلم به هم‌وطنانشان در دیگر نقاط سرزمین تاریخی فلسطین اتفاق می‌افتد. حماس، از بسیاری جهات، تنها گروه فلسطینی بود که وعده انتقام گرفتن یا پاسخ به این سیاست‌ها را داد. اما روش واکنش حماس به ظلم و ستم‌هایی که علیه مردم غزه از سوی اسرائیل اعمال شده بود، بهانه‌ای برای ظلم بیشتر به مردم فلسطین فراهم کرد. حمله حماس و کشتار اسرائیلی‌ها بدان معنا نیست که نمی‌توان آن را توضیح داد و پیش‌زمینه‌های بروز این حمله را بررسی کرد.

خبر بد این است که علی‌رغم هزینه‌های هنگفت انسانی از هر دو طرف، این رویداد تغییردهنده بازی نیست. اسرائیل دولتی باقی خواهد ماند که توسط یک جنبش استعماری تأسیس شده است و همچنان بر هویت سیاسی آن تأثیر می‌گذارد و ماهیت ایدئولوژیک آن را تعیین می‌کند. این بدان معناست که علی‌رغم این که اسرائیل خود را به‌عنوان تنها دموکراسی در خاورمیانه معرفی می‌کند، اما فقط برای شهروندان یهودی خود یک دموکراسی باقی خواهد ماند. همان‌طور که توسط تعدادی از سازمان‌های حقوق بشر اعلام شده است، اسرائیل همچنان یک دولت آپارتاید خواهد بود؛ با این حال وضعیت در غزه آشکار می‌شود. فلسطینی‌ها ناپدید نخواهند شد و به مبارزه خود برای آزادی ادامه خواهند داد، در حالی که بسیاری از جوامع مدنی در کنار آنها و دولت‌های آنها از اسرائیل حمایت می‌کنند و برای آن مصونیت استثنایی ایجاد می‌کنند. راه خروج از این وضعیت یک چیز است: تغییر رژیم در اسرائیل که حقوق برابر را برای همه از بحر تا نهر به ارمغان می‌آورد و امکان بازگشت آوارگان فلسطینی را نیز فراهم می‌کند. در غیر این صورت، چرخه خونریزی پایان نخواهد یافت

دیدگاهتان را بنویسید