گسترش اتحادیه اروپا با ژست دموکراسی؟

شاید مهم ترین مسئله برای پیوستن به اتحادیه اروپا عزم سیاسی اعضای آن باشد. برخی کارشناسان معتقدند که اتحادیه اروپا عزم سیاسی لازم برای گسترش را ندارد و برای مخفی کردن این موضوع به بروکراسی گسترده و مسائل فنی روی آورده است. نمونه بارز آن را می توان کشورهای بالکان غربی دانست که بیش از یک دهه است در انتظار پیوستن به اتحادیه اروپا هستند.

ایده گسترش اتحادیه اروپا از سالها پیش مطرح بوده است و این اتحادیه همواره به دنبال گسترش حوزه نفوذ خود است. این رویکرد پس از شروع جنگ در اوکراین سرعت بیشتری به خود گرفته است و بنظر می رسد که اتحادیه اروپا با یک تغییر رویکرد جدی در سیاست گسترش خود به دنبال سنگین تر کردن اهمیت ژئوپلیتیک برای گسترش بیشتر و افزایش نفوذ خود است.

آیا اتحادیه اروپا می تواند گسترش یابد؟

شرط عضویت یک کشور جدید در اتحادیه اروپا اتفاق آرای همه ی اعضا است. این خود یکی از موانع بزرگ و از چالش های پیش روی اتحادیه اروپا است که باید برای دست یابی به اتفاق نظر اعضا با آنها گفتگو های مفصل و گاهی چالشی داشته باشد. برای نمونه مجارستان به ریاست جمهوری آقای اورابان اعلام کرده است که برای پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا، درخواست هایی دارد و اگر به آنها توجه نشود مانع روند عضویت اوکراین خواهد شد. در واقع این شرط اتفاق آرا برای کشورهای عضو یک اهرم فشار و یک ابزار برای چانه زنی است.

در کنار آن می توان به چالش فرهنگی و اجتماعی پیوستن به اتحادیه اروپا برای برخی کشورها اشاره کرد. کشورهای شرق اروپا با بدنه ی فرهنگی سنتی تر و مذهبی تر نسبت به اروپای غربی دارند،  این کشورها برخی از اصلاحیه های فرهنگی و اجتماعی اتحادیه اروپا را به سادگی نمی توانند بپذیرند. این عدم پذیرش یک مسئله بسیار مهم برای اروپا و دموکراسی آن است.

انتقادی که بسیاری از کارشناسان اتحادیه اروپا به سران این اتحادیه دارند، حول همین مسئله است که تعجیل در گسترش اتحادیه بدون توجه به اصول این اتحادیه، خطر فروپاشی را بیشتر می کند زیرا ملیت های مختلف هنوز با اصول و مبانی اتحادیه اروپا همگن نشده اند. این گروه معتقد است که کشورهایی که وضعیت نامزدی برای عضویت دارند باید با اصول اساسی اتحادیه اروپا همسو و همراه شوند و بعد به عضویت این اتحادیه مبادرت ورزند. بنابراین اتحادیه اروپا برای گسترش با چالش های داخلی و بیرونی زیادی مواجه است که می تواند سرعت این گسترش را تحت الشعاع قرار دهد.

در کنار آن رشد راست افراطی در کشورهای عضو و غیر عضو است که بنظر چندان تمایلی برای پیوستن به اتحادیه اروپا ندارند، در برخی از این کشورها مانند هلند حتی رهبران جریان های افراطی با شعار خروج از اتحادیه اروپا به اکثریت پارلمانی می رسند و این نیز یک زنگ خطر بزرگ برای اروپا و ایده گسترش آن است.

اتحادیه اروپا و عزم سیاسی گسترش؟

شاید مهم ترین مسئله برای پیوستن به اتحادیه اروپا عزم سیاسی اعضای آن باشد. برخی کارشناسان معتقدند که اتحادیه اروپا عزم سیاسی لازم برای گسترش را ندارد و برای مخفی کردن این موضوع به بروکراسی گسترده و مسائل فنی روی آورده است. نمونه بارز آن را می توان کشورهای بالکان غربی دانست که بیش از یک دهه است در انتظار پیوستن به اتحادیه اروپا هستند.

این کشورها در برزخی گیر افتاده اند که راه خروج از آن بسیار دشوار است. وعده های اتحادیه اروپا برای عضویت آنها در یک دهه پیش هنوز گره گشا نبوده است و بنظر می رسد که چشم انداز پیش روی آن نیز چندان روشن نباشد.

بنظر این یک واقعیت است که اروپا نفوذ خود را در بالکان غربی به واسطه وعده های عمل نشده تا حد زیادی از دست داده است زیرا با درگیر کردن کشورهای این منطقه با شرایط و ضوابط سخت گیرانه عضویت به دنبال بهانه تراشی است. علت اصلی این امر را می توان نبود عزم سیاسی در رهبری اتحادیه اروپا دانست.

هم چنین مسئله مهمی که وجود دارد این است که در اتحادیه اروپا رهبری واحدی وجود ندارد و پس از گذشت چند سال از رفتن خانم مرکل هنوز خلا رهبری در اروپا پر نشده است. این خلا رهبری یعنی اروپا نمی تواند به خوبی منافع خود را بازتعریف کند و به یک نقشه راه مشخصی برسد. همچنین اتحادیه اروپا برای پذیرش اعضای جدید به موضوع نفع اقتصادی  بیش از گذشته توجه میکند.

در صورتی کشوری می تواند با حداقل دردسر عضو این اتحادیه شود که حضورش به نفع اقتصاد یا سیاست اتحادیه منجر شود. هرچند اعطای وضعیت نامزدی به اوکراین و مولداوی و گرجستان در چارچوب اهمیت ژئوپلیتیک است و نشانی از تغییر رویکرد اروپا است.

اما باید دید که واقعا اتحادیه اروپا در این زمینه صداقت دارد، زیرا پیوستن اوکراین به این اتحادیه اروپا با توجه به جمعیتش و صنعت مبتنی بر کشاورزی، یعنی بازنگری گسترده اتحادیه اروپا در قوانین و بودجه های مرتبط با کشاورزی که می تواند دردسرهایی برای اعضای آن داشته باشد، زیرا تولید محصولات در اوکراین و برداشت آنها می تواند تراز کشاورزی اتحادیه اروپا را تغییر دهد و برای ایجاد تعادل این نهاد باید یکسری تغییرات ساختاری ایجاد کند و سهمیه های صادرات و واردات کشورهای عضو به کلی دچار تغییر می شوند.

 بنابراین به نظر می رسد که اعطای وضعیت نمایندگی به کشورهای جدید بیشتر یک ژست ازسوی اتحادیه اروپا باشد تا یک عزم سیاسی جدی از سوی آنها پر واقع اتحادیه اروپا برای حفظ نفوذ خود و تلاش برای یک باریگر کلیدی ماندن در نظام بین الملل به دنبال ایده گسترش است اما در قالب یک شعار تا اقدامات عملی ملموس که این عزم را نشان دهد.

در کنار آن با توجه به فرسایشی بودن روند الحاق به این اتحادیه، جذابیت های عضویت در آن با توجه به سخت گیری های بورکراتیک برای کشورهایی که قصد عضویت دارند، بسیار کمرنگ شده است و تمایل کشورها به همکاری سازنده فارغ از عضویت بیشتراست. کشورهایی مانند اوکراین و مولداوی باید با توجه به عملکرد اتحادیه اروپا در قبال کشورهای نامزد به خوبی این موضوع را درک کنند که نمی توان به وعده های اروپا دل خوش کرد و برای توسعه کشور خود باید به گزینه های دیگر همکاری هم توجه کنند تا به برزخ بالکان غربی دچار نشوند.

امین گودرزوند

دیدگاهتان را بنویسید