استاد فلسفه محض و عضو هیأت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی– در دنیای امروز، رسانهها تلاش میکنند هر یک تصویر خود را از رویدادها بسازند و مخاطب را متقاعد کنند که تصویر ساخته و پرداخته آنان سویههای راستتر و درستتری با واقعیت دارد. اینچنین است که در دنیای امروز «جنگ شناختی» و «جنگ روایتها» اتفاق میافتد.
با وجود چنین تحولات جدیدی در عرصه رسانه، رویکردهای «پروپاگاندایی» یا «گزارشدهی» در رقابتهای رسانهای کارساز نیست و محکوم به شکست است.
امروزه در سیاستگذاری رسانهای «استراتژی تصویرسازی» است که نبض افکار عمومی را به دست میگیرد.
رسانههایی با رویکرد پروپاگاندایی
رابطه رسانه و قدرت از وجوه مختلفی قابل بررسی است. گاه این رابطه به تبلیغات مستقیم رسانه برای دولتها یا قدرتها بدل میشود که یک رابطه پروپاگاندایی است.
مواجهه پروپاگاندایی، هم در کشور ما و هم در بلوک غرب و شرق مسبوق به سابقه است.
این نوع از مواجهه، مواجهه روزآمدی نیست و در اغلب کشورها استفاده از این شیوه برای ارتباط بین دولت و مردم، کنار گذاشته شده است؛ چراکه پروپاگاندا اولاً نوعی بیان یک طرفه است و تعاملی در آن وجود ندارد.
دوم اینکه، احترام به دیدگاههای عمومی در آن کمتر لحاظ میشود؛ چرا که در این شیوه، رسانه برخوردی یک طرفه با مردم دارد. به همین دلیل، روش درستی در دنیای امروز محسوب نمیشود.
در این رویکرد، مخاطب کاملاً بسیط تصور شده و رقابت بین گروهها و گرایشهای مختلف سیاسی لحاظ نمیشود. در شیوه پروپاگاندایی تصور بر این است که با بیانی پرحجم، مستقیم و شعاری میتوان مخاطب را متقاعد کرد.
البته شکی نیست که پروپاگاندا هم یک روش در سیاستهای رسانهای است و حداقل دستهای از مخاطبان را متقاعد میکند و اثردهی خود را در زمان خاص خود دارد. اما امروزه که مواجهه رسانهها «مواجهه شناختی» شده است و از تکنیکهای مختلف «روانی»، «منطقی»، «ذهنی» و «شناختی» برای متقاعد کردن مخاطبان استفاده میشود، دیگر استفاده از روش پروپاگاندا چندان اثرگذار و راهبردی نیست. این نکتهای است که امروزه در مدیریت رسانهای نباید از آن غفلت کرد.
در جامعه ما به دلیل اینکه فضای فکری و رسانهای بویژه در رسانههای تصویری و مدرن، رشد متعادلی نداشته است، ما آنچنان که باید نتوانستهایم از فضای پروپاگاندا خارج شویم و رویکردهای نوین را در سیاستگذاری رسانهای و مدیریت رسانهای خود محقق کنیم.
این امر، برای ما دشواریهایی ایجاد کرده است؛ از جمله اینکه هر نوع اقدام رسانهای، به پروپاگاندا متهم میشود! که نسبت به این مسأله باید تجدیدنظر اساسی انجام دهیم.
استفاده از رسانه برای گزارشدهی
رویکرد دوم در رابطه با تعامل دولتها و رسانه یا اساساً رابطه قدرت و رسانه، مواجهه روابطعمومیگونه با رسانه است. به این معنا که از رسانه، تنها به مثابه ابزاری برای تهیه گزارش خبری بهره گرفته میشود. این رویکرد، امروزه در رقابتهای رسانهای محکوم به شکست است؛ چراکه امروزه زبان تعامل با مردم دیگر زبانی یکجانبه و گزارشدهنده نیست؛ هرچند که در جای مناسب و زمان مناسبش به این رویکرد هم نیاز داریم، اما این بدان معنا نیست که زبان گزارشدهی، روشی مؤثر و کاربردی در دنیای رسانهای امروز است.
علی رغم همه زحماتی که دولتهای مختلف کشیدهاند و اقداماتی که اصحاب رسانه در رابطه با دولتها انجام دادهاند اما بطور عمده یکی از این دو رویکرد «پروپاگاندا» یا «روابط عمومی» رویکرد عمده رسانههای ما بوده است. اغلب رسانهها حتی کارگزاران رسانههای حکومتی نتوانستهاند چندان از شیوههای جدیدتر استفاده کنند که چرایی این امر، جای تحلیل بیشتر دارد.
مادامی که این اتفاق نیفتد، این گزارشدهیها چندان مورد پذیرش واقع نمیشوند و اثرگذاری کمی بر مخاطب خواهند داشت؛ چراکه دنیای امروز، دنیای مواجهه و مقابله رویکردها و گفتمانها از رهگذر رسانههاست.
درست است که رسانهها قالبهای زیبایی همچون فیلم، مستند، سرگرمی و… را به پیش چشم میآورند اما در پس این دنیای جذاب رسانهای، منازعات رسانهای و ایدئولوژیکی وجود دارد. ما در جهانی پر از منازعات ایدئولوژیک، فرهنگی و سیاسی بسر میبریم و این رسانهها هستند که این منازعات را برای ما به ظهور رسانده و بیان میکنند و چیزی مستقل از این منازعات نیستند.
مهندسی افکار عمومی با تصویرسازی
در شرایطی که بیان رسانهای «شناختی» و «ترکیبی» شده است، دیگر نمیتوان به گزارش دادن (رویکرد روابط عمومی) یا رویکرد پروپاگاندایی اکتفا کرد، بلکه هر رسانه باید له یا علیه موضوعات مختلف «تصویر» خود را بسازد و مواضع خود را له یا علیه آن نشان دهد.
بنابراین، کار اصلی رسانه، «تصویرسازی» است که به طرق ظریفتر و حساستری نسبت به رویکرد روابط عمومی یا رویکرد پروپاگاندایی صورت میگیرد. این تغییری است که ما باید در حوزه رسانهای خود رقم بزنیم.
در سیاستگذاری رسانهای با رویکرد تصویرساز، دیگر مواجهه مستقیم و علنی با اخبار صورت نمیگیرد؛ بلکه با مواجههای نرم و به اصطلاح زیرپوستی، خبر ساخته و پرداخته میشود؛ به عنوان مثال با برنامههای سرگرمی مثل ورزش و فوتبال بخشی از آن «تصویر کلی» کامل میشود و بدون اینکه مواجهه مستقیم یا علنی با اخبار صورت گیرد با یک استراتژی نرم با مخاطب مواجه میشوند.
رقابت رسانهای با تولید و بازتولید قدرت
در وهله نخست دشمنان و در درجه دوم هموطنانی که ایدئولوژی غربی را پذیرفتهاند در ساخت این تصاویر خوب عمل کردهاند اما متأسفانه ما هنوز در جبهه انقلاب اسلامی، موفق نشدهایم این کار را به نحو احسن انجام دهیم.
وقتی نتوانیم چنین تصویری بسازیم، از دایره رقابت رسانهای حذف خواهیم شد.
دشمنان وقتی میخواهند تصویری بسازند، اجزای این تصویر را همچون یک پازل در درازمدت با صبر و حوصله در کنار هم میچینند.
اما در نگاه بسیاری از اهالی رسانه ما، چنین اقدامی معنی ندارد. غافل از اینکه پاسخگویی از رهگذر رسانهها به تنهایی نمیتواند ساخت این تصویر را عملیاتی کند و تصویر جایگزین شده را کنار بزند.
وقتی نتوانیم چنین تصویری بسازیم، عملاً از دایره رقابت حذف خواهیم شد و رقیبانی که تصویر را ساختهاند به تولید و بازتولید قدرت خواهند پرداخت. این مهمترین نکتهای است که نیروهای انقلابی باید به آن توجه جدیتری داشته باشند.
وقتی خود را به «ساخت تصویر رسانهای» ملزم میکنیم، طبعاً باید تلاش کنیم که همه قدرت، داشتهها و سرمایههای انسانی خود را برای خلق این تصویر بسیج کنیم.
چون نفس این تصویر، خود قدرتزا است و طیفهای غربی کاملاً این مهم را درک کرده و به لحاظ رسانهای از آن استفاده میکنند. اما برخی نیروهای انقلابی در این زمینه دچار تأخیر و دیرکرد شدهاند و این مسأله میتواند به زحماتی که در جبهه انقلاب رخ میدهد، آسیب بزند و نتیجه را کمرنگ کند. بنابراین، لازم است که بازنگری اساسی در رابطه بین رسانه و دولتها صورت گیرد.
دکتر سیدمهدی ناظمی قرهباغ