تحلیل؛ چتم هاوس، که به عبارتی اندیشکده سیاست خارجه بریتانیا محسوب میشود در این تحلیل به موقعیت روسیه در جنگ اسرائیل و فلسطین پرداخته و رابطه میان جنگ در خاورمیانه و جنگ اوکراین را مورد توجه قراردادهاست.
- جنگ اسرائیل و فلسطین باعث شده، توجه آمریکا نسبت به اوکراین کمتر شود و این به نفع روسیه است.
- هم اوکراین و هم اسرائیل به امید حمایت آمریکا میجنگند.
- جنگ اسرائیل و فلسطین باعث شده روسیه به کشورهای جنوب نزدیکتر شود اما در عین حال این قدرت جهانی را وارد چالشهای جدیای با اسرائیل کردهاست.
- این تحلیل جنگ در خاورمیانه را به نفع روسیه و به ضرر آمریکا پیشبینی میکند.
- جنگ اوکراین روسیه را به ایران نزدیک کردهبود و حالا جنگ خاورمیانه روسیه را بیش از پیش به جهان جنوب نزدیک کرده است. این شرایط روسیه را در موقعیت خاصی قرار داده. تحلیلگر چتم هاوس شرایط روسیه را در دوحالت ترسیم میکند؛ یا میانجیگری مشکوک و یا اتحاد با حماس! به زعم این تحلیل وضعیت روسیه از این دوحالت خارج نیست.
- روسیه هیچگاه مورد اعتماد کامل اسرائیل و فلسطین نبوده اما میتواند به عنوان میانجی وارد این منازعه شود.
- میانجیگری به رهبری روسیه، حتی اگر شکست بخورد، برای کرملین بسیار سودمندتر از میانجیگری «صرف» برای صلح بین طرفهای درگیر در غزه خواهد بود.
- شرایط پیش آمده در خاورمیانه میتواند موقعیت مناسبی برای روسیه باشد تا از آب گلآلود ماهی گرفته و جایگاه خود را با آمریکا در این منطقه عوض کند.
- در انتهای این تحلیل هم راهبردی برای اوکراین پیشنهاد شده و اشاره شده که جنگ در خاورمیانه یک خطر برای اوکراینیهاست زیرا متحدانش در آن قرار دارند به علاوه حمایت آمریکا از اسرائیل قدمتی 70 ساله دارد و مقایسه اوکراین و اسرائیل سادهانگاری است و اوکراین نمیتواند انتظار داشته باشد که آمریکا همانطوری که از اسرائیل حمایت میکند پای اوکراین هم بایستد.
چتم هاوس؛ این جنگ با تضعیف حمایت آمریکا از اوکراین در خدمت منافع روسیه است. اما نیاز مسکو به روابط نزدیکتر با جنوب جهانی به شدت به روابط با اسرائیل آسیب رسانده است.
از دهه 1960، آمریکا تلاش کرده است تا اطمینان حاصل کند که نیروهای مسلح خود می توانند به طور همزمان با دو درگیری بزرگ در مناطق جغرافیایی متمایز مبارزه کنند. در حالی که ایالات متحده بسیاری از نبردهای حضوری را انجام نمی دهد، جنگ بین روسیه و اوکراین، و بین حماس و اسرائیل نشان می دهد که “تدارک دو تئاتر” آن پیشگویانه بوده است.
جنگ ها از نظر منشأ یا شکل به ندرت مشابه هستند. اما اوکراین و اسرائیل هر دو با علم به این که پایان دادن به حمایت ایالات متحده عواقب شدیدی برای توانایی آنها در جنگ خواهد داشت می جنگند. در مورد اوکراین، مطمئناً در عرض چند ماه، اگر نه چند هفته، به شکست منجر خواهد شد.
دولت بایدن تلاش کرده حمایت خود از اوکراین را در قالب یک بسته کمکی 105 میلیارد دلاری، که 61.4 میلیارد دلار آن برای این کشور در نظر گرفته شده است، «پیش بینی» کند. اما باید توسط کنگره تایید شود و جنگ جدید به ناچار توجه سیاستمداران، رسانه ها و مردم ایالات متحده را از اوکراین دور می کند.
از این نظر، جنگ جدید در خاورمیانه در خدمت منافع کرملین است و آمریکا را درمقابل حریف خود تضعیف می کند و پیامدهای بدخیم آن را پنهان می کند. (خروج روسیه از تصویب معاهده ممنوعیت آزمایش هسته ای، و خرابکاری در خط لوله اتصال بالتیک، بسیار کمتر از آنچه در ماه گذشته انجام شده بود مورد بررسی قرار گرفت).
اما این جنگ همچنین به سیاست دیرینه مسکو برای ایجاد تعادل در روابط خود در خاورمیانه بین اسرائیل و همسایگانش پایان داده است. از آنجایی که جنگ در اوکراین روسیه را بیشتر به آغوش ایران کشانده است، تل آویو اکنون کرملین را در بهترین حالت یک میانجی مشکوک و در بدترین حالت متحد حماس می داند.
اپورتونیسم روسیه
روایت گستردهتر کرملین ( که به عنوان سنگری در برابر توسعهطلبی تهاجمی ایالات متحده عمل میکند ) در جنگ حماس و اسرائیل به خوبی عمل میکند.
روسیه مانند ایالات متحده با اسرائیل وفاداری ندارد، که به آن اجازه میدهد همدردی با اسرائیل و فلسطین را به روشهایی ابراز کند که بسیاری از کشورهای غربی، به ویژه آمریکا، در تلاش هستند. کرملین حتی با برخی توجیهات ادعا می کند که ایالات متحده به طور مداوم تلاش های بین المللی برای حل مسئله فلسطین را تضعیف کرده است.
اما به ناچار روسیه دست خود را بیش از حد باز کرد و مدعی شد که آمریکا مسئول حمله 7 اکتبر حماس و پاسخ بعدی اسرائیل است. حتی کیف را به فروش سلاح به حماس متهم کرده است تا بتواند بین اسرائیل و اوکراین شکاف ایجاد کند.
میانجیگری روسیه؟
روسیه هرگز دقیقاً مورد اعتماد اسرائیلی ها یا فلسطینی ها نبوده است (که به خوبی از جنایاتی که روسیه در سوریه مرتکب شده است آگاه هستند)، اما تضادها را مدیریت کرده و روابط کاری خود را با هر دو طرف در طول سال ها توسعه داده است و برخی میانجی بین اسرائیل و فلسطین را ممکن می دانند.
تا همین اواخر، روسیه سعی می کرد روابط خوبی با تل آویو ایجاد کند و آن را به عنوان شریکی خاموش در منطقه قرار دهد و حملات اسرائیل علیه نیروهای نیابتی ایران در سوریه را نادیده بگیرد.
در همین حال، مسکو پیوسته از راه حل دو دولتی و ایجاد کشور فلسطین حمایت کرده است. از سال 2002، یکی از اعضای گروه چهار نفره (سازمان ملل، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و روسیه) بود که قصد داشت از روند مذاکرات اسرائیل و فلسطین حمایت کند.
روسیه بیشتر به این فرمت به عنوان راهی ارزان برای نشان دادن قدرت خود علاقه داشت، همراه با کمک های بشردوستانه پراکنده، کافی بود خیابانی در اریکو به نام رئیس جمهور وقت دیمیتری مدودف وجود داشته باشد. اما این موضوع اهمیت چندانی نداشت. روسیه با کرسی خود در شورای امنیت سازمان ملل، اندازه، تاریخ، قدرت اقتصادی نسبی و تسلیحات هسته ای خود، اهمیت دیپلماتیک در منطقه داشته است.
میانجیگری به رهبری روسیه، حتی اگر شکست بخورد، برای کرملین بسیار سودمندتر از میانجیگری «صرف» صلح بین طرفهای درگیر در غزه خواهد بود. بیشتر کشورها به آن نگاه مثبتی خواهند داشت، روابط کرملین را تقویت می کند و کشورهای عربی را از اوکراین دورتر می کند.
پایان یک دوران
با این حال، احتمال بیشتری وجود دارد که جنگ حماس و اسرائیل به معنای پایان سیاست چند دههای روسیه برای ایجاد تعادل بین بازیگران مختلف در خاورمیانه باشد. با توجه به امتناع روسیه از محکوم کردن حمله اولیه حماس و اتحاد نزدیک آن با ایران، تل آویو دیگر روسیه را متحد نمیداند.احتمالاً آن را به عنوان میانجی رد میکند.
در عوض، کارشناسان اسرائیلی آشکارا از پیشروی احتمالی روسیه صحبت می کنند دانش حمله حماس و حتی دخالت غیرمستقیم در آماده سازی آن این باعث میشود روسیه به تدریج قلبها و ذهنها را در بخش عربی خاورمیانه، جایی که روابط قوی با آن دارد و این مناطق نسبت به حماس بی توجه نمانده اند به دست آورد.
به نوبه خود، جهان جنوب [به انگلیسی:( global south ) اصطلاحی است به کار رفته در مطالعات فراملیتی و پسااستعماری، برای اشاره به آنچه که ممکن است «جهان سوم» نامیده میشود (یعنی آفریقا و آمریکای لاتین و کشورهای درحالتوسعه در آسیا): «کشورهای درحالتوسعه» و «کشورهای کمتر توسعهیافته» و «مناطق کمتر توسعه یافته» است.] و به ویژه خاورمیانه، به روسیه کمک می کند تا عواقب اقتصادی ناشی از درگیری خود با غرب را کاهش دهد و مسکو را بیشتر از اسرائیل به حماس نزدیک می کند.
این همچنین به معنای همسویی مفید با چین است، که موضع آن نیز به طور گسترده به عنوان طرفدار فلسطین و موازنه ای برای «موضع حمایت از صهیونیست ها» غرب تلقی می شود.
الجزیره بر اظهارات روسیه در این باره تاکید کرده است. تعارض و ابتکارات آن در مورد غزه در شورای امنیت سازمان ملل متحد که با احتیاط آنها را هدایت می کند, خوانندگان و بینندگان را به این نتیجه رسانده که پیشنهادهای روسیه دلسوزانه تر و مفصل تر از پیشنهادهای ایالات متحده است.
در هر صورت کشورهای عربی راحت ترند تا در این موقعیت نیازهای خود را از مسکو بهره برداری کنند ، تا زمانی که زندگی را برای حامیان اسرائیل دشوارتر کند و جایگزین هایی در عرصه بین المللی ایجاد کند.
استراتژی اوکراین
اوکراین، با مزیت قابل توجه “راست” در سمت خود، ارتباطات استراتژیک خود را به طرز ماهرانه ای در 18 ماه گذشته مدیریت کرده است.
اما جنگ حماس و اسراییل یک مشکل “دشوار” برای اوکراین است، زیرا متحدانش در آن قرار دارند. انجام کار درست دیگر مشخص نیست و شرایط اخلاقی در هاله ای از ابهام است.
قدمت حمایت آمریکا از اوکراین به اندازه تهاجم تمام عیار روسیه است. به راحتی می توان استدلال کرد که قبل از آن، ایالات متحده هنوز در تسخیر مسکو بود. اما حمایت آمریکا از اسرائیل بیش از 60 سال قدمت دارد. نه اتحادیه اروپا و نه اکثریت اعضای ناتو چنین پیوند محکمی با اسرائیل ندارند، اما حمایت مادی آنها از اوکراین هنوز از حمایت آمریکا که حدود 70 درصد را تامین می کند، کمرنگ تر است.
اوکراین هنوز یک جنگ طولانی در پیش دارد. حمایت لفظی و مقایسه خود با اسرائیل، رقابت آشکار را با اسرائیل برای منابع پنهان می کند. اما حمایت غرب از کیف را نیز به خطر می اندازد.این یک عنصر جدید ناخواسته برای اوکراین است و ولودیمیر زلنسکی باید به آن دقت کند.
https://www.chathamhouse.org/2023/11/war-gaza-aligning-russia-against-israel
منبع: چتم هاوس
ترجمه: دنیای تحلیل