مسیر ایران جایگزین زنگزور

صادق ملکی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: به نطر می رسد آنچه باکو و آنکارا را می تواند در ارتباط با کوریدور زنگزور به تنظیم رفتار در قبال ایران وادار کند بیش از هر چیزی وابسته به بازگشت ایران به نرم های جهانی است. در صورت بازگشت ایران به جامعه جهانی و سیاست های ایجابی در منطقه، تهران می تواند با پشت سر گذاشتن همه سنگلاخ های پیش رو منافع خویش را نه در قفقاز بلکه در تمام عرصه ها با تلاش و با مد نظر قرار دادن ظرفیت های خویش و دیگران تامین کند.

در روزهایی که توجه محافل سیاسی و رسانه ای ایران و جهان به تحولات غزه معطوف است، مقامات آذربایجانی اعلام کرده اند قصد دارند مسیر ایران را جایگزین کریدور سیونیک- زنگزور کنند. آنان حتی در این خصوص بودجه ای را برای ساختن پل ارتباطی جدید بر ارس نیز اختصاص داده اند.

اعلام مسیر جایگزین ایران به جای زنگزور، پس از رویکرد آنکارا نشانگر نوعی هماهنگی میان سیاست های باکو و آنکارا در این زمینه است.

اگرچه با آزادی اراضی قراباغ توافقات کریدورها از نظر حقوقی رنگ باخته است اما سیاست ها و مواضع هماهنگ میان ترکیه و آذربایجان را نباید تغییر راهبردی در تلاش برای عملی کردن کریدور زنگزور قلمداد کرد.

مخالفت قاطع و سریع تهران با هر گونه تغییر ژئوپولتیکی مرزهای ارمنستان با ایران که همراه با سه مانور نظامی بود و از سوی دیگر تحولات غزه و نوع ارتباط ایران با آن، از جمله عامل تاثیرگذار در موضع باکو بوده است‌.

موضوعیت کریدور ترک نباید پایان یافته تلقی شود زیرا این موضوعی است که در نگاه خوشبینانه در مقطعی به بایگانی و در شرایط مساعد به صحنه باز خواهد گشت. بی شک عبور منطقه از هیجانات اولیه جنگ قراباغ و تغییر شرایط به نفع هر یک از بازیگران در  قفقاز جنوبی در طرح یا عدم طرح مجدد کریدور زنگزور در آینده تاثیرگذار خواهد بود.

مهمترین فاکتور تاثیرگذار در عملی شدن و یا نشدن کریدور زنگزور جایگاه ایران، ترکیه و آذربایجان، ارمنستان و روسیه در معادلات قدرت و چگونگی تامین منافع این بازیگران در آینده خواهد بود‌.

از نظر حقوقی اگر ارمنستان به تغییر مرزهای خود تن بدهد تهدیدات ایران وجاهت چندانی نداشته و اگر هم تاثیرگذار باشد باید از طریق اعمال قدرت سخت باشد که با توجه به منطق هزینه و فایده در ابعاد مختلف، دور از ذهن خواهد بود.

آرزوی آنکارا از دوران عثمانی تا جمهوری برخواسته از خاکستر عثمانی تا اردوغان، اتصال دنیای ترک به یک دیگر بوده است. کریدور زنگزور می تواند این آرزو را عملی کند‌.

توجه داشته باشیم که ترکیه و آذربایجان مهمترین شریک و همراه راهبردی یکدیگر بوده و بارها مقامات این دو کشور برای نشان دادن اهمیت هر یک برای دیگری، اعلام کرده اند که ما یک ملت در قالب دو دولت هستیم.

ما به عنوان ایران با سیاست های اشتباه طی چهار دهه گذشته نتوانستیم مردم شیعه آذربایجان و ملتی که از مام میهن جدا شده بود را شریک راهبردی خود کنیم و صحنه را به رقیب خود ترکیه واگذار کردیم. همان ترکیه ای که رئیس جمهوری آن، تورکوت اوزال، شیعی بودن آذربایجان را دلیل عدم توجه و علاقمندی آنکارا به تحولات آن عنوان کرده بود. هرچند که وزیر امور خارجه وقت ایران نیز در همان زمان اعلام داشته بود که وی از دروازه مسکو وارد باکو شده است.

به هر حال به نظر می رسد با توجه به ظرفیت های تاثیرگذار بر مولفه‌های قدرت، اگر  ایران در روابط بین المللی و پیرامونی از الگوهای نرم جهانی پیروی می کرد، امروز در منطقه بی شک قدرت اول در بسیاری از شاخص ها بوده و نه تنها باکو، بلکه بسیاری از پایتخت های خاورمیانه سیاست های  خود را با ملاحظات تهران تنظیم می کردند.

نگاهی به سیر تحولات دهه های گذشته در  قفقاز جنوبی و بخصوص در آذربایجان از عدم موفقیت ایران و موفقیت ترکیه نشان دارد و این بازخورد نشان می‌دهد که شطرنج سیاست، برنده و بازنده آنی ندارد.

با این وجود ایران با اصلاح روش ها و باز تعریف راهبردها می تواند با توجه به پتانسیل ها و اهمیتی که از منظر توازن استراتژیکی در منطقه و از منظر جهانی دارد به بازسازی خویش بپردازد و مزیت های تضعیف شده و یا حذف شده خود را احیا کند.

برای دولتمردان فعلی ایران که تا چندی پیش بیرون از حکمرانی بودند، امر سیاست و کشورداری سهل می نمود‌، اما ورود به میدان سیاست آشنایی آنان با سختی های حکمرانی و تحمیل اجبارهایی را سبب شده که نتایج آن عبور از شعار و تن دادن به شعور بوده است. در حال حاضر سیاست خارجی ایجابی در دولت سیزدهم‌ تبلور این تغییر است. تغییرات ساختاری در بازسازی روابط با ریاض، نگاه ایجابی به باکو، مذاکرات پنهان و آشکار با آمریکا بر سر برجام و‌..‌‌. مواضع عاقلانه در ارتباط با غزه، از باز تعریف سیاست هایی نشانه ای است که می تواند نوید دهنده تولد ایرانی جدید در آینده باشد‌.

باید به یاد داشت اگرچه اندکی باید از قفقاز و آذربایجان دور شد اما می دانیم که سیاست خارجی امری تک بعدی نیست و حلقه های آن زنجیروار به هم اتصال دارند.

سخن آخر آنکه مواضع اخیر آنکارا و باکو در ارتباط با مسیر جایگزین ایران به جای زنگزور چندان قابل باور نیست‌.

به نطر می رسد آنچه باکو و آنکارا را می تواند در ارتباط با کوریدور زنگزور به تنظیم رفتار در قبال ایران وادار کند بیش از هر چیزی وابسته به بازگشت ایران به نرم های جهانی است. در صورت بازگشت ایران به جامعه جهانی و سیاست های ایجابی در منطقه، تهران می تواند با پشت سر گذاشتن همه سنگلاخ های پیش رو منافع خویش را نه در قفقاز بلکه در تمام عرصه ها با تلاش و با مد نظر قرار دادن ظرفیت های خویش و دیگران تامین کند.

 

صادق ملکی

دیدگاهتان را بنویسید