رئیس جمهور در سخنرانی اخیر خود با نخبگان نوید ایجاد «مرکز ملی هوش مصنوعی» را به نخبگان میدهد؛ اما غافل از آنکه امروز مسئله توسعه هوش مصنوعی، ایجاد ساختار جدید نیست. بله، اگر بگوییم توسعه هوش مصنوعی نیازمند تنظیمگری و سیاستگذاری است یا نیاز به تسهیلگری و حمایت دولتی به شدت احساس میشود، کاملاً پذیرفته شده است؛ اما اینکه …
شاید وبر آنگاه که ایده بروکراسی را مطرح کرد نمیدانست که بعدها بروکراسی خود هدف میشود نه ابزار! داستان از این قرار است که وبر بروکراسی را برای آن مطرح کرد که با رویکرد عقلایی و به وسیله استانداردسازی روابط میان کارمندان «بهرهوری» و «کارآمدی» را در سازمان ارتقاء دهد. لذا هیچگاه ایجاد بروکراسی هدف نبوده؛ بلکه غرض از آن بهرهوری و بهبود کارایی سازمان بوده است.
آنچه امروز شاهد هستیم، سناریوی «ایجاد ساختار و بروکراسی» به مثابه اکسیری معجزهآسا و راهحلی فوری برای بهبود مسائل است؛ غافل از آنکه ایجاد سازمان، مرکز، نهاد و مؤسسه اگر بر چالشها و هزینههای حول یک مسئله نیفزاید، بهخودیِ خود دردی هم از مسئله دوا نخواهد کرد. جایی این بروکراسی میتواند کار کند که منجر به بهرهوری و کارآمدی در فرآیند حل مسئله گردد.
ادای دین ساختاری به هوش مصنوعی
این داستان تقریباً تکراری برای هوش مصنوعی نیز اتفاق افتاده و رئیس جمهور در سخنرانی اخیر خود با نخبگان نوید ایجاد «مرکز ملی هوش مصنوعی» را به نخبگان میدهد؛ اما غافل از آنکه امروز مسئله توسعه هوش مصنوعی، ایجاد ساختار جدید نیست. بله، اگر بگوییم توسعه هوش مصنوعی نیازمند تنظیمگری و سیاستگذاری است یا نیاز به تسهیلگری و حمایت دولتی به شدت احساس میشود، کاملاً پذیرفته شده است؛ اما اینکه حمایت به چه صورتی انجام شود و یا این تنظیمگری و سیاستگذاری چگونه باشد و چه سازمانی آن را برعهده داشته باشد، محل سؤال و تأمل است. مثلاً مرکز ملی فضای مجازی، وزارت ارتباطات و تنظیمگران بخشی در هر یک از این دستگاهها و وزارتخانهها، گزینههای محتمل برای این امر هستند؛ یا سازوکارهای معمول و مرسوم در زیستبوم دانشبنیان و استارتآپی میتواند ظرفیتهای قابل توجهی برای توسعه این فناوری ایجاد کند؛ اما شکلگیری غیرضروری نهاد و ساختاری مجزا برای هوش مصنوعی، میتواند موجب تعارض منافع، موازیکاری، هزینههای غیرضروری برای توسعه ساختار و… گردد؛ یا یک بروکراسی غیر ضروری که اتفاقاً رسیدن به هدف را سختتر کرده است.
این تعارض حتی خود را در همین مرحله و پیش از تشکیل این مرکز نیز نمایان میسازد؛ به نحوی که طبق آخرین اخبار، لایحه برنامه هفتم تدوین برنامه ملی توسعه هوش مصنوعی را به «مرکز ملی فضای مجازی» سپرده و این نقطهای برای شروع تعارض در فرآیند تنظیمگری است. بر اساس لایحه برنامه هفتم، مرکز ملی فضای مجازی و وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات با همکاری سایر دستگاههای اجرائی مرتبط، موظف است «برنامه ملی توسعه هوش مصنوعی» را تدوین و به تصویب شورای عالی فضای مجازی برساند. این در حالی است که شنیدهها حاکی از تشکیل «مرکز ملی هوش مصنوعی» ذیل معاونت علمی ریاست جمهوری و بهمنظور تنظیمگری این فناوری است.
تنظیمگر یا حامی؟
حال سؤال آن جا است که اساساً مسئلهی ما در تشکیل این ساختار جدید تنظیمگری این حوزه بوده یا حمایت برای توسعه این فناوری؟ بهنظر درخواستهای نظام صنفی رایانهای برای حمایت نهادی دولت از توسعه هوش مصنوعی به منظور حیات بخشیدن به زیستبوم این فناوری، درخواستی حمایتی بوده و دغدغه حاکمیت برای توسعه بیقید و شرط کاربردها و آثار منفی اجتماعی ناشی از آن، جنس تنظیمگری دارد؛ یعنی هرکس از منظر خود به مسئله نگاه میکند و این دو ساختار میتوانند کاملاً متفاوت باشند.
نکته قابل توجه آن است که معاونت علمی وظیفه حمایت از توسعه علم و فناوری در کشور را بر عهده دارد و برای این کار نیز ساختارها و سازوکارهایی مثل ستاد توسعه فناوریهای راهبردی را نیز تدارک دیده است؛ اما «تنظیمگری هوش مصنوعی»، فرآیندی است که لازم است برای آن طراحی جداگانهای صورت پذیرد. معاونت علمی حداکثر میتواند تنظیمگر توسعه فناوری نوظهور در مراحل اولیه رشد خود باشد که شامل همان جنبه حمایتی خواهد داشت. بنابراین اگر دغدغههای حمایت دولتی وجود دارد، میتوان برای هوش مصنوعی که یکی از فناوریهای راهبردی کشور بهحساب میآید بر اساس ساختار موجود، ستادی در این معاونت تشکیل داد تا حمایت از کسبوکارها و توسعه این فناوری را برعهده داشته باشد.
اما برای طراحی نظام تنظیمگری هوش مصنوعی باید توجه نمود که:
- اولاً، این فناوری کاملاً فرابخشی و قابل استفاده در صنایع و حوزههای مختلف است؛ مثلاً در برنامه هوش مصنوعی امارات پیشبینی شده است که این فناوری در حوزههایی مثل حملونقل، سلامت، فضا، محیط زیست، آموزش و ترافیک توسعه داده شود؛ لذا فرادستگاهی بودن شاخصهای است که باید مدنظر قرار گیرد و تنظیمگری توسط نهادی فرادستگاهی یا تنظیمگرهای بخشی انجام گردد.
- ثانیاً، با توجه به اینکه تشکیل یک ساختار هزینههای بسیاری دارد و تغییر آن نیز دشوار است، این امر را باید منوط به طراحیهایی نمود که در برنامه ملی توسعه هوش مصنوعی پیشبینی خواهد شد و اصل انسجام خط مشی را در طراحی نظام تنظیمگری رعایت نمود.
- ثالثاً، ربط و نسبت آن نهاد با سایر نهادهایی مثل مرکز ملی فضای مجازی، وزارت ارتباطات، معاونت علمی ریاست جمهوری و… نیز باید مشخص گردد تا دچار موازی کاری و یا ابهام در مأموریت سازمان نشد.
- رابعاً، لازم است راجع به ساختار تنظیمگری هوش مصنوعی در ربط و نسبت با سایر مسائل همچون ساختار تنظیمگری و حکمرانی داده، تنظیمگری اینترنت اشیاء و… تأمل نمود. چراکه ظرفیت نهادسازی محدود بوده و این مسائل نیز مسائلی درهم تنیده و به هم مرتبط هستند؛ بنابراین لازم است ربط و نسبت مسائل واکاوی شود و بهصورت یکپارچه و منسجم برای آن طراحی صورت گیرد.
بنابراین، تا برخی مسائل اینچنینی تعیین تکلیف نشوند، ایده ایجاد ساختار جدید الزاماً به حل مسئله و توسعه فناوری هوش مصنوعی در کشور منجر نمیشود؛ ساختار به جای طریقیت، موضوعیت پیدا میکند، خود هدف میشود و صرفاً پروندهای بر پروندههای بروکراسی کشور میافزاید؛ چه بسا صورت مسئله را نیز برایمان پاک کند و در توسعه هوش مصنوعی به رضایت و خشنودی از ایجاد همین ساختار بسنده کنیم.
حسین زیبنده