بحران هویت ثمره باستان گرایی

بحران هویت ایجادشده بر اثر در پیش گرفتن رویکرد باستان گرا، صرفاً به شکاف بین دین و ملیت محدود نشد، بلکه منجر به فعال شدن شکاف در خودِ هویتِ ایرانی نیز شد.

در تعریف علم باستان شناسی می توان اینطور عنوان نمود، باستان شناسی علمی است که به واسطه دستیابی و حفظ آثار مادی و تاریخی سبب اثبات یک تاریخ و یا روشن نمودن بخش های تاریک دنیای تاریخ می شود. این علم با اینکه زمان زیادی نیست که پا به عرصه ظهور گذاشته است، اما در حال حاضر از مهمترین علوم در شاخه تاریخ است.

تاریخچه علم باستان شناسی

در زمان های گذشته جستجوی عتیقه با هدف منفعت شخصی وجود داشته است. در قرن هجدهم میلادی، این حفاری های غیر علمی به خاطر دستیابی به آثار هنری ارزشمند تاریخی و فروش آنها انجام می شد. در قرن ۱۹ گردشگران به فکر ایجاد راه حلی علمی برای استخراج آثار باستانی افتادند تا از تخریب و از بین رفتن آن ها جلوگیری کنند. کم کم با پیشرفت فرهنگ و علم، توجه به این موضوع اهمیت ویژه یافت. مردم درباره علم باستان شناسی آگاهی پیدا کردند و این علم توانست راه به دانشگاه های معتبر جهان پیدا کند.

هدف از علم باستان شناسی

باستان شناسی و تاریخ دو علم مکمل هم هستند. بیشتر آثار تاریخی مکتوب، در کنار آثار مادی اثبات شده است و ارزش پیدا می کنند. علم باستان شناسی با کاوش در میان غارها و کوه ها و جنگل ها مسیر تاریک تاریخ را روشن می کند.

این علم می کوشد دانشی از مسیر زندگی گذشتگان را به صورت ملموس و آشکار به ما بیاموزد. در این علم هر موضوع تاریخی با وجود یک اثر شکل می گیرد و هر اندیشه ای تجسم می یابد. از تحقیق در آنچه به عنوان آثار باستانی شناخته می شود می توان تحریفات تاریخ را تصحیح کرد. می توان به روش و قانون اقوام گذشته پی برد. یکی از مهم ترین کاربردهای باستان شناسی در علم معماری تجلی پیدا می کند. دست یافتن به شیوه های معماری در گذشته سرآغاز پیدایش معماری نوین است.

باستان شناسی در ایران

باستان شناسی در ایران به قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی برمی گردد. زمانی که کاوشگران اروپایی در جستجوی گنجینه های باستانی، شروع به کندوکاو در آثار معروف مخصوصا در شوش و خوزستان و شیراز نمودند. به تدریج آشنا شدن مردم بومی با این دستاورد باعث شد آنها روبه حفاری هایی غیر اصولی در محدوده های تاریخی بیاورند.

در زمان قاجار به واسطه قراردادی ننگین بین شاهان قاجار و موزه لوور فرانسه، انحصار حفاری های باستانی در تمام خاک ایران به فرانسه واگذار شد. در همین زمان بود که منشور کوروش هخامنشیان که در کاوش های گروه باستان شناسی فرانسوی به دست آمد از ایران خارج شد. در این زمان حتی خود ایران هم حق بهره برداری از این آثار را نداشت.

پس از انقلاب با توسعه فرهنگ در زمینه آثار باستانی، علم باستان شناسی در پرتو دانش بومی رشد کرد و هم اکنون نیز ایران که از کهن ترین تاریخ های دنیا برخوردار است از ستون های اصلی علم باستان شناسی در جهان به شمار می آید.

مهم ترین شاخصه های جریان فکری باستان گرایی و باستان پرستی 

متاسفانه آنچه که در بین جامعه ایرانی شاهد هستیم باستان گرایی و یا حتی باستان پرستی به جای توجه به علم مفید باستان شناسی است. شاید بتوان گفت یکی از نگرش ها و راه حل ها برای برون رفت از بحران هویت ایرانی، جریان باستان گرا بود. مهم ترین شاخصه های این جریان فکری عبارت اند از: ملی گرایی باستان گرا و اسطوره ای، مخالفت شدید با جلوه های اسلامی هویت ایرانی، عرب ستیزی و تلاش برای پالایش زبان فارسی از واژگان عربی، اعتقاد به لزوم تمرکز و حکومت مطلقه در سیاست، بی اعتنایی به سایر گویش های اقوام ایرانی و تلاش برای تحمیل زبان فارسی به انها، غرب گرایی شدید و اخذ الگوی مدرنیزاسیون غربی همراه با پوسته ای از ایران گرایی و توجه خاص به نظام شاهنشاهی و طرز تلقی ایدیولوژیک از ان به عنوان مشروعیت دهنده به نظام سیاسی (حق پناه، کیهان فرهنگی، ش135، ص70-71).

علل رشد باستان گرایی 

درباره علل و زمینه های ایجاد و رشد جریان باستان گرا دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. از نظر احمدی، (دیدگاه حسرت گرایانه معطوف به ایران باستان) با توجه به ضعف شدید سیاسی، نظامی و اقتصادی (خودِ) ایران در برابر (دیگری) غرب و اگاهی نخبگان فکری و سیاسی ایران از گذشته تاریخی ایران، به ویژه دوران باستان، یعنی دوران هخامنشی، اشکانی و ساسانی که ایران از بازیگران بزرگ نظام جهانی وقت بود، تجلی پیدا کرد (احمدی،بنیادهای ملی هویت ایرانی 164-165).

برخی دیگر معتقدند اولین جرقه های ایران گرایی و بازگشت به هویت قبل از اسلام وقتی اغاز شد که مستشرقان به بازنویسی تاریخ ایران پرداختند. به نظر کاتوزیان، این نگرش نشئت گرفته از سه عامل بود: 1. اگاه شدن از افکار ملی گرایانه و تاریخ اروپا؛ 2. رشد اگاهی و توجه دوباره به تاریخ ایران باستان؛ و 3. روان شناسی ستم دیدگانی که ترکیبی از خشم و سرافکندگی را با ارمان های مینوی و عقده خودبزرگ بینی یکجا جمع می کند (همایون کاتوزیان،تضاد دولت و ملت 432).

قدرت گرفتن باستان گرایی با دو هدف 

روی کار امدن حکومت پهلوی، رویای منورالفکران را برای تحقق باستان گرایی پان ایرانیسم محقق کرد و به تعبیر کاتوزیان، ملی گرایی از مفهومی ذهنی به مرامی رسمی تبدیل شد. بنابراین، در دوره پهلوی، باستان گرایی با ایدیولوژی حکومت پهلوی در هم امیخت و بدین ترتیب، زمینه اتحاد بدنه روشنفکری با حکومت و قدرت را فراهم کرد. این رویکرد از احیای شکوه و عظمت ایران باستان دو هدف اصلی داشت:

نخست اینکه با مطرح کردن مفهوم (ایران شهری) به مثابه نوعی ایدیولوژی، به حکومت شاهنشاهی پهلوی مشروعیت ببخشد. به عبارتی، در دوران پهلوی، مفهوم هویت جمعی، همان مفهوم کهن ایران شهری است که نظام شاهنشاهی، حافظ و نگهبان ان است. در این نگرش، ملت به عنوان شهروندِ ازاد، مفهومی ندارد و گله ای تصور می شود که پادشاه، چوپان ان است و هویت ملی با نظام پادشاهی تعین پیدا می کند. از سوی دیگر، گروهی از هواداران این جریان فکری، از هویت ملی چنان راه افراط را در پیش می گیرند که از نژاد پاک اریایی سخن می گویند و هویت ایرانی را با نژاد مشخص می کنند.

دوم اینکه، این رویکرد قصد داشت نسبت این همانی و شباهت با غرب را برقرار کند تا از این طریق، زمینه را برای گسست از هویت اسلامی فراهم سازد. حکومت پهلوی دوم، در جست وجوی شباهتِ بینِ (مای) ایرانی و (انانِ) غربی، تمدن ایرانی را بخشی از خانواده ای قدیمی می داند که شامل تمدن غرب نیز می شود. در این راستا، محمدرضا پهلوی در کتاب ماموریت برای وطنم می نویسد: مردم کشور ما تمدنی داشتند که به استثنای چین، کهن ترین تمدن مداوم و بدون انقطاع جهان به شمار می رود. .. قدمت این تمدن هر چه باشد در این نکته هیچ جای انکار نیست که با تمدن باختری بیش از تمدن چینی و یا همسایگان عربِ ما قرابت و خویشاوندی دارد. ایران یکی از قدیمی ترین سرزمین های نژاد اریایی است که ریشه نژاد قسمت بزرگی از امریکایی ها و ملل اروپایی شمرده می شود. ما از لحاظ نژاد از اعراب، که از نژاد سامی هستند، به کلی جدا هستیم و این نکته در زبان فارسی نیز صادق است، زیرا زبان ما از خانواده زبان های هندواروپایی است که ریشه زبان انگلیسی و فرانسوی و المانی و سایر السنه مهم ملل باختری است. (پهلوی،ماموریت برای وطنم 8-9)

به طور کلی، در سایه گفتمانِ شباهت نژادی و زبانی با غرب، در درجه نخست، برتری و تمایز ملت ایران از همسایگان خود مشخص می شد. در درجه دوم، با موج اریایی گرایی اروپایی که از طرف المان نازی برخاسته بود، همراهی می شد. در درجه سوم، مقصران عقب ماندگی ایران، اسلام و اعراب معرفی می شد، و نهایتاً در درجه چهارم، راهکار و چاره عقب ماندگی نیز مشخص می شد؛ یعنی رجوع به فرهنگ و نژاد اصلی خود، که همان نژاد اروپایی است. (نامدار طالشانی،غرب گرایی و استحاله هویت ایرانی 167)

بحران هویت ثمره باستان گرایی 

بدین ترتیب، این تلقی از هویت ایرانی منجر به بحران در هویت انسان ایرانی، در دوران مشروطه و پهلوی شد. بحران هویت ایجادشده بر اثر در پیش گرفتن رویکرد باستان گرا، صرفاً به شکاف بین دین و ملیت محدود نشد، بلکه منجر به فعال شدن شکاف در خودِ هویتِ ایرانی نیز شد و به اهداف اصلی باستان گرایان ضربه زد؛ چراکه برای اولین بار، نطفه (بحران هویت) در میان اقوام ایرانی بسته شد و به مسئله پیدایش (هویت قومی) همراه با گرایش به خودمختاری (ملی) میان اقوام ایرانی دامن زد. این مسئله، اختلافات و ناخرسندی های فراوانی در سراسر کشور پدید اورد؛ چراکه برای نخستین بار در تاریخ ایران، غیرفارسی زبان ها به سبب قومیت و زبانشان، خود را قربانی تبعیض می دیدند.

در واقع باید بیان داشت که گرایش به باستان گرایی و باستان پرستی نه تنها ثمره‌ای برای هویت ایرانی نداشته است، بلکه علاوه بر شکاف ایجاد شده بین دین و ملیت همانطور که اشاره شد زمینه‌ساز جدایی و شکاف در هویت ایرانی نیز شده است.

دیدگاهتان را بنویسید