تمدن روسی و اسلامی: چگونگی تعیین مرزها

نوشتن در مورد تاریخ تمدن های گذشته، به ویژه در مورد تمدن های باستانی ساده تر و آسان تر است. امروز موضوع متفاوت است، زیرا جنگ یا درگیری همزمان شروع به اتحاد و تقسیم کشورها می کند. بی جهت نیست که اکنون، بسیاری بر این باورند که گنجاندن ارزش‌های توسعه تمدنی در گفتمان سیاسی مدرن یک «جهان ‌بینی به یادگار مانده» است، زیرا ارزش‌های یک تمدن قابل درک است و اغلب توسط مردم تمدن دیگر قابل درک می شود.

مفهوم سیاست خارجی جدید روسیه به طور خاص تاکید می کند که «در واقعیت های یک جهان چند قطبی، تمدن اسلامی هنوز با چشم اندازهای وسیعی برای تبدیل شدن به مرکز مستقل توسعه جهانی مواجه است»، اگرچه، عامل رهبری احتمالی منطقه ای  توسط آنها به رسمیت شناخته شده است.

ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، مفهوم جدید سیاست خارجی را تصویب کرد. گفتنی است که نسخه اول آن در سال 1993، نسخه دوم – در سال 2013 و سوم – در سال 2016 تصویب شد و 11 وظیفه سیاست خارجی روسیه را نشان داد. بنابراین مفهوم فعلی مفهوم چهارم است.

در چنین شرایطی، کارشناسان به تحلیل تطبیقی این اسناد از منظر محتوای چالش ها و تهدیدهای کلاسیک و جدید که وضعیت امنیت ملی و بین المللی را بی ثبات می کند، می پردازند.

اگر در دهه 2000 ایجاد یک “ساختار تک قطبی به رهبری امریکا” به عنوان تهدید اصلی شناخته شد، نسخه 2013 نشان داد که توانایی کشورهای غربی برای تسلط بر هر دو سیاست جهانی کاهش یافته است.

افزون بر آن، رویه سیاسی خاص نشان داده که اجرای ایدئولوژی “برخورد تمدن ها” برای تفسیر ساده از علل وقوع درگیری های مسلحانه میان غرب و کشورهای آسیا و آفریقا راحت است.

نوشتن در مورد تاریخ تمدن های گذشته، به ویژه در مورد تمدن های باستانی ساده تر و آسان تر است. امروز موضوع متفاوت است، زیرا جنگ یا درگیری همزمان شروع به اتحاد و تقسیم کشورها می کند. بی جهت نیست که اکنون، بسیاری بر این باورند که گنجاندن ارزش‌های توسعه تمدنی در گفتمان سیاسی مدرن یک «جهان ‌بینی به یادگار مانده» است، زیرا ارزش‌های یک تمدن قابل درک است و اغلب توسط مردم تمدن دیگر قابل درک می شود.

بنابراین، اگر مفهوم جدید سیاست خارجی روسیه را از منظر انحراف فوق ارزیابی کنیم، این سوال نه تنها در مورد کلید شناخت اساسی این سند، چگونگی تحقق منافع امنیت ملی این کشور، بلکه در مورد ژئوپلیتیک نیز مطرح می شود. مناطقی که برای «دولت ها – تمدن ها» فردی (روسیه، چین، هند، امریکای لاتین) و برای مجموع تمدن ها مانند کشورهای حوزه اسلامی که در جهان «تمدن اسلامی» نامیده می شوند، کنار گذاشته شده است.

25 کشور خاورمیانه، یک هشتم کل اعضای سازمان ملل متحد را تشکیل می دهند. اما، این فقط 20 درصد حاملان تمدن جهانی اسلامی است. در حال حاضر، نسبت مسلمانان 23 درصد است. منطقه پیوسته اسلامی در واقع کل نیمکره شرقی، از صحرای غربی تا چین، مالزی و اندونزی را در بر می گیرد.

دین باقی است، اما با جغرافیای وسیع ‌تر، جایی که درگیری ‌ها و جنگ ‌ها وجود دارد، شکست همه اشکال حکومت وجود دارد. بنیادگرایی اسلامی (نباید با رادیکالیسم سیاسی، اسلام گرایی و حتی بیشتر از آن با تروریسم یکی باشد) وجود دارد که در آن، بخشی از طیف اندیشه مسلمان که از وضعیت تیره و تار کنونی راضی نیست، موضع مسلط گرفته است.

تمدن اسلامی می بیند که غرب در حال از دست دادن قدرت و نفوذ خود در دنیای امروز است. این امر، امیدهای بسیاری را در میان مسلمانان ایجاد می کند. شکی نیست که جهان اسلام یک خیزش جدید و بی ‌سابقه را احساس می‌کند، روندهایی تشدید می ‌شود که ریشه‌ های آن به گذشته بازمی ‌گردد. به همین دلیل است که باید با این موضوع بسیار دقیق برخورد کرد، زیرا ممکن است نوعی «جهانی ‌سازی اسلام» رخ دهد، یعنی جدایی کامل اسلام فراملی از کشورهای مبدا. آنگاه خاورمیانه ممکن است در حاشیه تاریخ جدیدی قرار گیرد.

 

ستانیسلاف تاراسوف

دیدگاهتان را بنویسید