به اصالت انقلاب برگردیم!

سال ۱۳۵۷ در ایران انقلاب خودانگیخته‌ای به وجود آمد که ضمن بر هم زدن نظریه‌های انقلاب که در قرون ۱۹ و ۲٠ به وجود آمده بودند، از نظام و ساختاری سخن می‌گفت که برای اولین بار در ایران در قالب جمهوری اسلامی ظهور یافته و قرار بود در دنیای مدرن و سکولار جدید، ارزش‌های ازلی و ابدی دینی را احیا سازد.

ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران(اعم از ماهیت حقوقی و حقیقی) چیزی است که حضرت امام خمینی آن را مبتنی بر اسلام دانسته و انقطاع آن از شرق و غرب را آن وجه تمایز و البته امتیاز این نظام تازه تأسیس معرفی کرد. انقطاع از شرق و غرب چیزی نیست که تنها در اسم مدل حاکمیت و مناسبات قوا صورت گرفته باشد، بلکه پیش و بیش از این امر ظاهری، حکایت از هویتی دارد که با کنار زدن “تفکر” غرب و شرق به شکل خودانگیخته رشد و نمو پیدا کرده و از نظر و انتزاع، به عمل و کارکرد رسیده است.

غربزدگی تنها در مدل حکومتداری نیست، چه بسا در خلافت اسلامی داعش که بنیادگراترینِ مدل‌های حکومتی از لحاظ ظاهری است، برخی ارزش‌ها و نمادهای غربی به شکل ناخودآگاه و پنهان حضور و بروز پیدا کنند و از اساس ولو به شکل جزئی شروع به استحاله یک ایدئولوژی و اندیشه کنند.

برای جمهوری اسلامی ایران، این مسأله‌ای حیاتی است. از اوایل دهه هفتاد تا اواسط دهه هشتاد، قشر وفادار به نظام و در رأس آن حضرت آیت الله خامنه ای با همین رویکرد به ظاهر جزئی و موردی مقابله کردند و بارها اشاره داشتند که اگر از درون، ارزش‌های بیگانه وارد در ساختار و نظام فکری شوند شخص انقلابی و به تبع آن نظام جمهوری اسلامی از درون پوک و تهی شده و پس از مدتی رو به اضمحلال خواهد رفت.

ما نه در ساختار جمهوری اسلامی و نه در کلام رهبران آن، چیزی به عنوان “بانوی اول” نداریم. اساس انقلاب اسلامی در تقابل با چنین نگرش‌ها و ارزش‌های وارداتی‌ای بود که حاکمیت را به سمتی می‌برد که به طبقه‌بندی و فاصله‌گذاری مردم جامعه مشروعیت بخشد. شاید در ساختار جمهوری اسلامی برخی دانسته یا ندانسته علاقه داشته باشند چنین مفاهیم غربی را وارد در کشور کنند یا حتی آن را به رهبری و خانواده ایشان بچسبانند! رهبری و خانواده ایشان اگر می‌خواستند در چنین جایگاهی باشند، ۳۲ سال پیش کارهایی را میکردند که همسران برخی مقامات در طول دهه‌های اخیر انجام داده و می‌دهند و لحظه‌ای خود را از قاب دوربین‌ها جدا نمی‌کنند!

در اسلام و به تبع آن حاکمیت اسلامی تکریم و جایگاه زن نه به نسبت خانوادگی، بلکه به خود شخص برمی‌گردد. همان غربی‌ها یا سلطنت‌طلب‌ها هم که چنین می‌کنند، رفتارشان در تناقض با شعارهای حقوق زن است. در ایران زشت‌تر است، چون علاوه بر تناقض با استقلال شخصیتی زن، مخالف روح انقلاب اسلامی است که بساط نسبت‌های فامیلی را درهم پیچیده است.

 

محمد مهدی اسکندری

دیدگاهتان را بنویسید