احمد شاهمسعود چندی پیش از آنکه ترور شود، در مقر پارلمان اروپا در جمع خبرنگاران اعلام کرد: «جنگ افغانستان و وجود پایگاههای تروریستی تنها به افغانستان محدود نمانده بلکه دیر یا زود این خطرات، گریبانگیر آمریکا و تعداد بیشتری از کشورها در منطقه و جهان خواهد شد.» او دو روز پیش از آنکه جهان به چشم خود فروپاشی برجهای دوقلوی آمریکا را ببینید، چشمهایش برای همیشه از دیدن کوهساران و دشتهای سرزمینش محروم شد و همچنین آیندهای که برای مردمانش میخواست.
دو تروریست با پوشش خبرنگار به تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۸۰ در ولایت تخار به او نزدیک شدند و آنکه نامش تداعی امید و آزادی بود در دل تاریکترین لحظات جهان، تکهتکه شد. احمدشاه مسعود را قهرمان ملی میخواندند و روز مرگش را پیش از آمدن طالبان روز شهید مینامیدند. در ۲۰ سال گذشته مردم افغانستان برای او یادبود برگزار میکردند، اما از روزی که طالبان آمدند، اوضاع تغییر کرد و حتی این گروه تندرو، آرامگاهش را هم برنتافت و تخریبش کردند. احمدشاه مسعود که همواره لباس رزم بر تن داشت و دو دهه پیوسته مبارزه کرد، به دنبال چه هدفی بود؟ او چه رویایی را برای مردمش در سر میپروراند؟ مردی که در خط اول میدان نبرد با خود قرآن و کتاب حافظ را همراه داشت آیا به راستی بیش از جنگ به صلح و فرهنگ میاندیشید؟
مبارزی با افکار صلحجویانه
افغانستان سالها پس از آنکه پیکر قهرمان ملیاش در خون تپید، شاهد حضور آمریکاییها شد و بیست سال بعد بار دیگر با خروج نیروهای نظامی خارجی زیر سیطره طالبان درآمد. طالبانی که امروز دیدهبان حقوق بشر، رفتار با زنانش را مصداق جنایت علیه بشریت خوانده است. هنوز هم بسیاری از کشورهای جهان آن را به رسمیت نمیشناسند و به گفته شاهدان، مقاومت در برخی از شهرهای افغانستان ادامه دارد تا شاید این آرزوی احمدشاه مسعود که برپایی یک حکومت متعادل اسلامی و جمهوریت به انتخاب مردم بود، محقق شود. شورای عالی مقاومت برای نجات افغانستان امسال هم با نشر اعلامیهای از سالروز ترور احمد شاه مسعود، از وضعیت سیاسی، اقتصادی در افغانستان ابراز نگرانی کرده و از جامعه جهانی خواسته که در مورد سرنوشت مردم افغانستان بیتفاوت نباشند.
احمد مسعود، پسر فرمانده شهید هم در پیامی تصویری رو به مردم افغانستان و همه مردم جهان عنوان کرد: «سالروز شهادت قهرمان ملی کشور شهید احمدشاه نقطه عطف در تاریخ سرزمین ما بوده است و حیات اجتماعی و سیاسی ما را معنا میبخشد. از همین رو باور دارم شهادت بارزترین نشانه ایستادگی یک ملت به خاطر اهداف و آرمانهای مقدسشان است. شهید احمدشاه مسعود که همیشه علاقهمند به صلح و آبادی کشورش بود برای رسیدن به صلح و جلوگیری از جنگ از هیچ کاری دریغ نکرد. ما نیز متکی به خط فکری قهرمان ملی و استاد شهید از هیچ کوششی دریغ نکردیم اما این طالبان بودند که تاکید برخونریزی داشتند و آن قسمی که پیام صلح قهرمان ملی را نه گفتند و جنگ را ترجیح دادند، به ما نه گفتند و جنگ را بر ما و مردم ما تحمیل کردند و هیچ راهی برای جلوگیری از ظلم و جنایت طالبان جز ایستادگی و مقاومت باقی نمانده بود. فرزندان ما به پا ایستادند و مقاومت کردند. مقاومت خواهش شخصی و نفسی هیچ فردی نبود بلکه مقاومت بدون شک ادامه راه قهرمان ملی و در ادامه فداکاریها و شهادت بزرگان ماست. جبهه مقاومت ملی مقاومتگران و فرزندان شما، مقاومت را یک تکلیف شرعی و یک مسوولیت ملی و میهنی میداند و به خاطر جلوگیری از ظلم آغاز کردند و ادامه میدهند.»
عبدالله عبدالله از چهرههای سیاسی افغانستان هم در صفحه فیسبوک، مسعود را «مبارز آزادیخواه» خواند و گفت: «یکی از اهداف مسعود، تامین حقوق مساوی و برابری برای همه شهروندان این کشور بوده است.» با این حال برای بسیاری همچنان سوال است که احمدشاه مسعود را میتوانیم آزادیخواه و صلحجو بنامیم در حالی که همواره او را مردم در لباس رزم دیدند و با حملات چریکی او را میشناسند. ژیلا بنییعقوب، روزنامهنگار و نویسنده کتاب «فرمانده مسعود» که سالهاست روی مسائل افغانستان کار میکند، به «دنیای اقتصاد» میگوید: «احمدشاه مسعود تحولات زیادی در زندگی پیدا کرد که با مسعود دوره جهادی که ما میشناسیم و تفسیر میکنیم، تفاوتهای اساسی داشت. او از نظر فکری و اندیشه متحول شده و دیگر فرماندهی بود که پس از دوره مقاومت اول، بخشی از عملکرد خود را در دوره جهاد بهطور مستقیم نقد میکرد.»تحولی که بنییعقوب از آن حرف میزند، چه بوده است؟
آیا افغانستان راه دیگری به جز جنگ برای نجات نیاز داشت؟ این روزنامهنگار که گفتوگوهای متعددی با همرزمان احمدشاه مسعود داشته از قول همرزمانش نقل میکند: «او در دور دوم مقاومت تاکید میکرد که نباید اشتباهات گذشته را تکرار کنیم و خود پیشقدم شد تا برنامهها و مرامنامههایی را برای ایجاد ثبات و صلح در افغانستان تدوین کند و بهشدت دنبال کادرسازی و تعیین استراتژی نو برای افغانستان بود.» او نگاهی دارد به سخنان احمدشاه مسعود در اواخر عمرش که با بررسی سخنرانیها، نوشتهها و صحبتهایی که با همرزمانش داشت، دیدگاه بسیار پرتجربه و پختهتر و همهشمولی نسبت به موضوعات پیدا کرده بود. به خصوص در زمینههایی چون حقوق زنان، روشنفکرانه و پیشرو میاندیشید. اگر چه نباید فراموش کنیم که در دوره جهاد هم نسبت به زمانه خود بسیار پیشرو بود. او به غربیها و شرقیها باج نمیداد و ۱۱ سپتامبر را پیشبینی کرده و در موردش هشدار داده بود.»
حفیظ منصور، عضو شورای مقاومت هم در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» این تغییر دیدگاه را قبول دارد: «احمدشاه مسعود در سن ۲۱ سالگی به گروههای تندرو سلفی پیوسته بود همچون اخوانالمسلمین که رهبرانی از آن در پاکستان بودند و از سوی دیگر اندیشه مذهبی علی شریعتی اما پس از سالها مبارزه دیدگاههای مذهبی و سیاسیاش متحول شد ولی در اساس طرفدار حکومت اسلامی بود. او یک مسلمان واقعی و متعلق به جهان اسلام بود اما تحول اندیشه او در نوع ارتباط با جهان خارج بود. او تصمیم داشت تا ارتباطات افغانستان با سایر کشورها بیشتر و صمیمانهتر باشد. دیدارها و ملاقات او با کارشناسان و رسانهها در تغییر دیدگاهش بسیار موثر بود.»
حافظ و قرآن؛ دو یاور فرمانده در نبرد
دو سال پیش جهان به آسمانی نگاه کرد که مردمش از هواپیماهایی که به دوردستها میرفت آویزان بودند و جلوی چشم همه، انسانی که در جستوجوی زندگی متفاوتی بود دستش از توان خارج شد و تمام. زندگی از او دریغ شد و شهری بیچراغ. بسیاری از مردم افغانستان اما معتقدند این بیچراغی زمانی اتفاق افتاد و مردم داغدار شدند که قهرمان ملیشان را هزارتکه کردند. صدیقالله توحیدی، از همرزمان احمدشاه مسعود که در زمان او در حوزههای فرهنگی و سیاسی افغانستان فعالیت میکرد، پس از او نتوانست دیگر ماندن در وطن را تاب بیاورد و به کانادا مهاجرت کرده و از خواست فرمانده به «دنیای اقتصاد» میگوید: «احمدشاه مقصود همواره میخواست که زنان و مردان افغانستان حق رای داشته باشند و دولتی تشکیل شود که صدای همه مردم را بشنوند و قدرت را تقسیم کند.»
او در پاسخ به این سوال که آیا به راستی احمدشاه مسعود افکارش در گذر زمان تغییر کرده بود، از زمانی صحبت میکرد که قهرمان ملی یک حکومت صددرصد اسلامی میخواست و پس از جنگهای فراوان دریافته بود که حکومت استبدادی بقا ندارد و این مردم هستند که حکومت را تقویت میکنند و از آن پس به دنبال حکومتی معتدل برآمد. توحیدی که این روزها دارد خاطراتش را مینویسد و بیش از هر چیزی دل در گرو تلاش برای صلح و آزادی بیان بسته، بر این باور است که مقاومت برای رسیدن به حکومت اسلامی معتدل هنوز در افغانستان ادامه دارد و هرگز سرچشمهاش خشک نشده. نیروهای آزادیخواه همچنان در افغانستان به صورت مخفی فعالیت میکنند اما برای جلوگیری از کشتار مردمی و جمعی حملاتشان آهسته و بسیار حسابشده است.
او در ارزیابی سفر اخیر پسر احمدشاه مسعود به روسیه، آن را طبیعی قلمداد میکند، چراکه نیاز امروز افغانستان را ایجاد همکاری با کشورهای منطقه میداند و ایجاد جو تعامل برای رویارویی با طالبان: «نه تنها روسیه بلکه او با بسیاری از کشورها از جمله ایران هم وارد مذاکره میشود. تلاش برای تغییر استراتژی ادامه دارد اما نفس سفرها این است که کشورهای جهان، افغانستان و مردمش را از یاد نبرند.» توحیدی که در زمان قهرمان ملی مسوول انتشار اخبار جنگی بوده، جنگ احمدشاه مسعود را برای مقاومت و فرهنگ میداند و جنگ برای ادبیات فارسی و علیه فاشیسم. فعالیتهای او هیچگاه به افغانستان محدود نشد، امروز هم همانطور که میبینیم طالبان در برابر ادبیات فارسی تعصب دارند. از یار دیرین فرمانده پرسیدیم، نگاه او به ایران چگونه بود؟
او دو نگاه به ایران داشت. یکی نگاه مشترکات فرهنگی دو کشوری که زمانی در یک امپراتوری بزرگ زندگی میکردند با ارتباطات تباری و نژادی و زبانی. ما یک بخش از خراسان بودیم. از دید او همواره روابط سیاسی و روابط تاریخی جدا بود و اینکه جمهوری اسلامی افغانستان میتوانست در قالب یک اتحاد دوستانه میان ما و ایران تشکیل شود.» توحیدی اگرچه از نزدیک در جریان این دیدارها نبوده اما میگوید سردار قاسم سلیمانی و احمد شاه مسعود در بخشهای نظامی دیدارهایی با هم داشتهاند. او همچنین میگوید که فرمانده در میدان جنگ همواره یک جلد قرآن و یک جلد دیوان حافظ با خود داشت و به هر جنگ و هر سنگری میرفت، شعر را از یاد نمیبرد. اینها شاعران همزبان او بودند مگر غیر از این است؟
ادامه راه آمر صاحب شهید
هنوز هم در افغانستان او برای مردم بسیاری آمر صاحب شهید است. مردی که نه تنها یک مبارز نبود، اسطورهای بود در دینداری و میهندوستی. نورالدین راغی، دیپلمات سابق افغانستان که در عرصه فرهنگی همراه احمدشاه مسعود بوده به «دنیایاقتصاد» تاکید میکند که بدون تردید راه او هنوز هم نه تنها در پنجشیر بلکه در بسیاری از بخشهای افغانستان ادامه دارد و هر روز اراده مردم افغانستان برای مبارزه با طالبان جدیتر میشود چرا که طالبان جز زبان جنگ هیچ زبان دیگری را نمیشناسند. آنها قدرت و ثروت مردم افغانستان را در اختیار گرفتهاند و در مقابل جامعه جهانی میایستند و اگر رفتاری خلاف خواست آنها باشد با حمله برخورد میکنند.
این همفکر فرمانده، آرزوی احمدشاه مسعود را آزادی و آبادی افغانستان برمیشمرد و اینکه روزی از راه میرسد که مردم در مورد سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند و برپایی سیستمی که بر اساس اراده مردم افغانستان باشد: «یقینا تمام دنبالکنندگان راه مسعود، متعهد به آرمانهای او هستند و علیه جزماندیشی و مطلقگرایی و ظلم و فساد میجنگند.»راغی، احمد شاه مسعود را شخصیتی چند بعدی معرفی میکند که نه تنها بعد معنوی بالایی داشت بلکه یک نابغه نظامی و یک رزمنده خستگیناپذیر هم بود. یک انسان متدین که در سختترین شرایط مبارزه میکرد و پس از هر جهاد نماز میخواند. مردی که یک نظامی صرف نبود، کتاب میخواند و شعر. او برای ارزشهای فرهنگی مبارزه میکرد. حفیظ منصور، مسعود را با شخصیتهای تاریخی ایران کهن مقایسه میکند، مردی که شجاعت و وطندوستی یعقوب لیث را داشت و محبت به زبان پارسی همچون فردوسی و عرفان اسلامیاش چون مولانا جلالالدین بود.
این همراه قدیمی فرمانده معتقد است که مقاومت با احمدشاه مسعود آغاز شده و با فکر و مرام او دوام آورده و با شجاعت پسرش و همراهانش ادامه پیدا میکند. او در پاسخ به این سوال که آیا پسر مسعود میتواند ادامهدهنده بحقی برای پدرش باشد، مساله مهمی را مطرح میکند؛ اینکه سال گذشته خطوط اساسی جبهه مقاومت ملی تصویب شده و همین امر کار فرزند احمدشاه را راحتتر کرده و برنامههای او روشن و شفاف است. دیپلمات سابق بر این باور است که به درستی گفته شده سیاست پدر و مادر ندارد چراکه دیگر ادامهدهندگان راه احمدشاه انتظار محبت از هیچ کشوری چه دور و چه نزدیک ندارند: «ما نه از کشورهای غربی انتظاری داریم و نه از کشورهای همسایه. ما میدانیم که هیچ کشوری جز برای منافع خود قدم بر نمیدارد.
اما سوال این است این حملات مرزی به ایران و افغانستان و هدایت گروههای تندرو در پاکستان تکلیف را بر همگان روشن نمیکند؟» منصور برایمان مهمترین خاطره فرمانده را تعریف میکند: «من همراه عرصه فرهنگی او بودم و در رسانهها کار میکردم اما مردی که نماد شجاعت و ایستادگی بود در کار روزنامه هرگز خط و نشان تعیین نکرد و ما را به خاطر اشتباهاتمان سرزنش نکرد.» مردی که امروز افغانستان از داشتنش محروم است و معلوم نیست که فرمانده هنوز هم در بلندای کوههای پنجشیر ایستاده و روزهای روشنی برای افغانستان میبیند؟
فاطمه علياصغر