توافق جمهوری باکو و ارمنستان برای بازگشایی گذرگاه لاچین اگر صحت داشته باشد را باید یک تاکتیک گمراه کننده به شمار آورد یا تحولی در شیوه عملکرد باکو و رفقایش؟
توافق جمهوری باکو و ارمنستان برای بازگشایی گذرگاه لاچین اگر صحت داشته باشد را باید یک تاکتیک گمراه کننده به شمار آورد یا تحولی در شیوه عملکرد باکو و رفقایش؟
واقعیت امر این که برای یافتن پاسخ، این پرسش باید به چند نکته مهم توجه کرد اول زمان انجام این توافق؛ دوم دلیل انجام آن؛ سوم اهداف مدنظر باکو در انجام این توافق و چهارم عدم پایبندی باکو به هرگونه توافق در قریب نزدیک به دوسال اخیر.
در حقیقت اگر برای هر کدام از سوالات ۴گانه فوق الذکر پاسخی بیابیم و بطلبیم آنگاه به راحتی می توان به زوایای این توافق و اهداف آن پی برد.
اگرچه بر اساس نظر عده ای از کارشناسان این توافق بخش قابل توجهی از مطالبات ارمنستان در این باره در طول چند دهه را پاسخ داده و خواهد داد اما به نظر می رسد این توافق مبنایی برای تحول مثبت در ساختار کنش گری ارمنستان نخواهد بود. در واقع پشتوانه عملیاتی باکو استفاده از اهرم کریدور لاچین را به یک ابزار دیپلماتیک در عرصه میدانی تبدیل کرده است.
این بدان معناست که دلایل و اهداف و انگیزه های باکو از انجام این توافق بسترسازی (خواه به شکل ایجابی و خواه سلبی) برای حصول به دستاورد بزرگتری می باشد. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که مواضع بین المللی در ارتباط با مسدود سازی لاچین همواره به نفع ایروان بوده و باکو به عنوان عامل تنش در این باره شناخته می شد. از این رو بخش حداقلی این توافق در عرصه رسانه ای، خواهد توانست فضا را به سود باکو تلطیف کند و در نهایت آن را به سمت رویای بزرگ تر سوق دهد یعنی گذرگاه زنگزور .
بنابراین آنچه از آن به عنوان یک موفقیت برای ایروان در ذیل توافق مذکور یاد می شود تماما به سود باکو می باشد. اگر نگوییم این سودمندی و انتفاع بیشتر است مسلما برابر خواهد بود. چراکه این توافق اگر یک دستاورد اتصالی برای ایروان در ذیل اتصال آن به قره باغ در نظر بگیریم رهاورد این توافق برای باکو بمراتب بیشتر بوده و هست و شامل ابعاد دیپلماتیک، امنیتی، نظامی و عملیاتی می باشد. مضافاً اینکه این توافق اگر زمینه صلح جویانه دارد مطمئنا پس زمینه های آن نه تنها صلح جویانه نیست بلکه حاوی تنش و توحش و توهم سیاسی و امنیتی خواهد بود. با این حال برای اثبات صحت و سقم این ادعا باید منتظر ماند و دید چه روی دهد. با این وجود بازهم تاکید می گردد که نباید به هیچ توافقی با این باکوی افسارگسیخته خوشبین بود.
واقعیت امر این که برای یافتن پاسخ، این پرسش باید به چند نکته مهم توجه کرد اول زمان انجام این توافق؛ دوم دلیل انجام آن؛ سوم اهداف مدنظر باکو در انجام این توافق و چهارم عدم پایبندی باکو به هرگونه توافق در قریب نزدیک به دوسال اخیر.
در حقیقت اگر برای هر کدام از سوالات ۴گانه فوق الذکر پاسخی بیابیم و بطلبیم آنگاه به راحتی می توان به زوایای این توافق و اهداف آن پی برد.
اگرچه بر اساس نظر عده ای از کارشناسان این توافق بخش قابل توجهی از مطالبات ارمنستان در این باره در طول چند دهه را پاسخ داده و خواهد داد اما به نظر می رسد این توافق مبنایی برای تحول مثبت در ساختار کنش گری ارمنستان نخواهد بود. در واقع پشتوانه عملیاتی باکو استفاده از اهرم کریدور لاچین را به یک ابزار دیپلماتیک در عرصه میدانی تبدیل کرده است.
این بدان معناست که دلایل و اهداف و انگیزه های باکو از انجام این توافق بسترسازی (خواه به شکل ایجابی و خواه سلبی) برای حصول به دستاورد بزرگتری می باشد. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که مواضع بین المللی در ارتباط با مسدود سازی لاچین همواره به نفع ایروان بوده و باکو به عنوان عامل تنش در این باره شناخته می شد. از این رو بخش حداقلی این توافق در عرصه رسانه ای، خواهد توانست فضا را به سود باکو تلطیف کند و در نهایت آن را به سمت رویای بزرگ تر سوق دهد یعنی گذرگاه زنگزور .
بنابراین آنچه از آن به عنوان یک موفقیت برای ایروان در ذیل توافق مذکور یاد می شود تماما به سود باکو می باشد. اگر نگوییم این سودمندی و انتفاع بیشتر است مسلما برابر خواهد بود. چراکه این توافق اگر یک دستاورد اتصالی برای ایروان در ذیل اتصال آن به قره باغ در نظر بگیریم رهاورد این توافق برای باکو بمراتب بیشتر بوده و هست و شامل ابعاد دیپلماتیک، امنیتی، نظامی و عملیاتی می باشد. مضافاً اینکه این توافق اگر زمینه صلح جویانه دارد مطمئنا پس زمینه های آن نه تنها صلح جویانه نیست بلکه حاوی تنش و توحش و توهم سیاسی و امنیتی خواهد بود. با این حال برای اثبات صحت و سقم این ادعا باید منتظر ماند و دید چه روی دهد. با این وجود بازهم تاکید می گردد که نباید به هیچ توافقی با این باکوی افسارگسیخته خوشبین بود.