کیف انگلیسی، کلاه آمریکایی؛ گفتار دوم

با کشف میدان‌‌‌های نفتی در جنوب و جنوب غربی ایران، «آنگلوساکسون»‌‌‌ها یا همان انگلیسی‌ها با کیفی پر از دلار به ایران آمدند. استعمارگران جدید، در ازای نفت ایران دلار می‌‌‌دادند و بعد همان دلارها را از ایران می‌‌‌گرفتند و در ازایش مواد غذایی و کالاهای دیگر می‌‌‌دادند و هیچکس متوجه نشد که این ساختار، دو منبع تغذیه‌‌‌ ای مشخص دارد و «آنگلوساکسون»‌‌‌ها هر موقع که اراده کنند می‌‌‌توانند یک یا دو شیر را ببندند و شریان مالی و اقتصادی ایران را به احتضار بیاندازند.

بازرگان جزیره کیش را همه کمابیش می‌‌‌شناسیم؛ همان تاجری که صدوپنجاه شتر بار و چهل بنده، خدمتکار داشت و یک شب در جزیره کیش با سعدی شیرازی هم‌‌‌ صحبت و هم‌‌‌سفره می‌‌‌شود. شاعر قرن هفتم در حکایتی در باب سوم «گلستان» که بعدها به کتاب‌‌‌های درسی دانش‌‌‌ آموزان راه یافت، از یک سفر تجاری می‌‌‌گوید که «گوگرد پارسی خواهم­بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس، و زآن پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم.» ‌‌‌‌

اگرچه این حکایت در فضیلت «قناعت» روایت شده، اما همین چند خط کافی است تا نشانه‌­های دانش تجارت بازرگانان در زمانی که ایران در مسیر تاریخی راه ابریشم قرار داشت، جلوه­گر شود.

راه ابریشم، یکی از قدیمی­ترین نظم‌‌‌های اقتصادی جهان است که از چین تا دریای مدیترانه و شمال آفریقا را در برمی‌‌‌­گرفت. ایران، یکی از سرزمین‌‌‌هایی بود که در قلب این کریدور تجاری قرار داشت و بر این اساس بود که بازرگان جزیره کیش هم می‌‌‌­دانست که کدام کالا در کدام سرزمین ارزشمند است و هم می‌‌‌دانست که مسیر ترانزیتی‌‌‌­اش کجاست؛ به بیان تخصصی، تاجری که در مسیر راه ابریشم به داد­و­ستد مشغول بود با مفاهیم امروزی اقتصاد مانند «ژئواکونومیک»، «تراز تجاری»، «مزیت نسبی» و خلق ثروت برای خودش و سرزمینش آشنا و به قواعد دنیای بازرگانی آگاه بود. حال سوال اینجاست بر سر این بازرگانِ مثالی در طول تاریخ چه آمد و آیا این تاجر تمام عیار می‌­تواند با الگوی «ایلاف ایرانی» به دنیای تجارت برگردد؟

سرنوشت بازرگان جزیره کیش

بعد از حمله مغول به ایران در قرن هفتم، اگرچه نظم اقتصادی راه ابریشم از بین نرفت اما آسیب جدی دید و در این میان دو اتفاق این شریان نحیف را ضعیف‌‌‌‌تر کرد؛ نخست، تشکیل امپراطوری عثمانی در شمال غرب ایران که نظم تازه‌‌‌‌ای به محیط پیرامونش‌‌‌ تحمیل کرد و دیگری تأسیس کمپانی هند شرقی بود.

نگین مستعمرات بریتانیای کبیر یعنی کمپانی هند شرقی، محافظت ویژه‌‌‌‌ای می‌‌‌طلبید و به این ترتیب سروکله انگلیس به‌­عنوان یکی از ذی‌‌‌نفعان جدی در منطقه پیدا شد. این در حالی است که پیشرفت صنعت دریانوردی نیز پای پرتغالی‌‌‌ها را به کشورهای همسایه باز کرده بود و به این ترتیب برای اولین بار واژه «آنگلوساکسون»‌‌‌ها وارد فرهنگ سیاسی کشور ما شد.

«آنگلوساکسون»‌‌‌ها در لغت، به ملت‌‌‌ها و دولت‌‌‌هایی گفته می‌‌‌شود که زبان رسمی آنها انگلیسی است. فرهنگ «آنگلوساکسونی» در انگلستان ریشه دارد و از این جزیره به کشورهایی چون آمریکا، کانادا و استرالیا تسری یافته است. نظم اقتصادی آنگلوساکسونی با کمپانی هند شرقی وارد منطقه‌‌‌‌ای شد که امروز با نام «خاورمیانه» شناخته می‌شود.

ظهور عثمانی‌‌‌ها و سیطره بریتانیا بر منابع مالی افسانه‌‌‌‌ای هند، با افول دوره صفویان در ایران و روی کارآمدن نادرشاه افشار همزمان بود که بیش از هرچیز به جنگ‌‌‌های طولانی‌‌‌اش با هندوستان مشهور است. جنگ‌‌‌هایی که نگاه انگلیسی‌‌‌ها به ایران را بدبینانه‌‌‌ تر از قبل کرد. جاه‌‌‌‌طلبی پادشاهان ایرانی، سبب شد بریتانیایی‌‌‌ها با عثمانی‌‌‌ها کنار بیایند و این وضعیت تا دوران متأخر یعنی ظهور نظم تازه‌‌‌ ای به نام نظم روسی کما بیش پابرجا بود. اما آنچه شرایط و زمین بازی را تغییر داد، شوروی سابق یا روسیه امروز نبود، بلکه فروپاشی عثمانی و اکتشافات نفتی بود که برای اولین بار واژه «خاورمیانه» را در فرهنگ سیاسی کشورها و نقشه جغرافیای کره زمین خلق کرد.

آنگلوساکسون‌‌‌ها که در این دوران همچنان سلطه خود را بر هند و همسایگانش حفظ کرده بودند، به این نتیجه رسیدند برای حفظ مستعمرات خود هیچ نسخه‌ای به اندازه «تجزیه»، منافع‌‌‌شان را تأمین نخواهد کرد؛ بر این اساس است که با فروپاشی عثمانی، نه تنها کشورهای کوچکی در غرب ایران موجودیت می‌‌‌یابند، بلکه انگلیسی‌‌‌ها هرات و افغانستان رانیز از ایران جدا می‌‌‌کنند. روسیه نیز با تحریک و امداد آنگلوساکسون‌‌‌ها، بخش‌‌‌هایی از قفقاز را از ایران گرفت و درتداوم این مسیر زمینه جداسازی بحرین نیز فراهم می‌شود. اما آیا این تحولات فقط به مرزهای جغرافیایی محدود شد؟

دکتر «حمیدرضا فرتوک‌­زاده»، اقتصاددادن و استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که «نظم آنگلوساسکونی با اقتصاد ما چه کار کرده؟» به «نورنیوز» گفت: «من با جنبه امنیتی و سیاسی نظم آنگلوساکسونی که جنگ و خونریزی راه انداخته کاری ندارم. آنگلوساکسون‌ها در بخش اقتصادی در منطقه ما کاری کردند که ما نتوانیم از همکاری مشترک درون­ منطقه‌­ای خودمان مزیت ایجاد کنیم. اولین ابزارشان و مهمترین ابزارشان نیز تجزیه بود».

همان‌‌‌گونه که دکتر فرتوک‌‌‌زاده عنوان می‌‌‌کند، میدان‌‌‌های عظیم انرژی فسیلی در جنوب غرب آسیا و خاورمیانه فعلی، معادلات و مبادلات را تغییر داد. اکتشافات نفتی در ایران و سرزمین‌‌‌هایی که بعداً از آن به‌‌‌ عنوان شیخ‌‌‌نشین‌‌‌های خلیج فارس یاد شد، یک خط نامرئی در منطقه کشید. روی نقشه آنگلوساکسون­‌‌‌ها، یک  مرز فرضی از غرب به شرق خلیج فارس می‌‌‌گذشت که در قسمت شمالی آن سرزمینی با یک عمق استراتژیک وجود داشت. آنها بر این اساس برای حفظ موقعیت خود، شروع به موازنه‌‌‌سازی در خاورمیانه کردند؛ حضور پایگاه‌‌‌های نظامی، تجاری و نفوذ سیاسی و امنیتی «آنگلوساکسون»‌‌‌ها  در دولت‌‌‌های حاشیه جنوبی خلیج فارس بر این منطق استوار شد و تا امروز نیز ادامه یافت.

نسخه ویژه آنگلوساکسون‌­ها برای ایران

ایران اما هیچ‌گاه یک متحد استراتژیک یا یک مستعمره بی‌‌‌سروصدا برای نظم‌‌‌ های اقتصادی جهانی مانند نظم «آنگلوساکسون»‌‌‌ها یا نظم روسی نبوده و از طرف دیگر همواره در نقطه تلاقی قدرت‌‌‌هایی قرار داشته که گاه مانند جنگ جهانی دوم کشورمان را زمین کوچک یک بازی بزرگ میان متحدین و متفقین تبدیل می‌‌‌کرد. این ویژگی‌‌‌ها سبب شد «آنگلوساکسون»‌‌‌ها برای نفوذ در ایران، نسخه تازه‌‌‌‍‌ای رو کنند؛ تجویزی که سال‌‌‌های سال بعد از اجرایی شدن از نام آن رونمایی شد؛ یعنی استراتژی «نفت در برابر غذا».

دکتر فرتوک‌‌‌­زاده در این باره می‌‌‌گوید: «براساس ذهنیت آنگلوساکسونی، ایران سرزمینی است که مواد خام و نیمه خام می‌فروشد و کالاهای ساخته و نیم­‌ساخته وارد می کند. همان طرح آنگلوساکسونی بازیابی دلار(petrodollar recycling) که از دهه ۱۹۷۰ میلادی آغاز شد و در شاکله اقتصاد ایران وابستگی به مسیر خام‌­فروشی ایجاد کرد و بیماری هلندی را تا مغز استخوان اقتصاد ایران رسوخ داد. اقتصاد ایران قریب به شش دهه است که به‌­عنوان حاشیه‌­نشین نظم اقتصادی آنگلوساکسونی، در چرخه معیوب صادرات مواد خام و واردات کالاهای ساخته و نیم‌­ساخته به دام افتاده است. بخش اعظم صنایع کشور یا در کار استحصال و فرآوری مواد خام هستند (ازقبیل متانول، شمش فولاد، مس کاتد و نظایر آن) یا در کار تولید محصولاتی هستند که عمدتاً منطق زنجیره ارزش بر آنها حاکم نیست (مانند یخچال، ماشین لباسشویی، خودرو، واگن برقی، کشتی­‌سازی). سرمشق اقتصاد ایران همان است که شصت سال پیش آنگلوساکسون­‌ها کردند. حتی اگر چینی­‌ها طرف معامله باشند، بازی همان بازی آنگلوساکسونی است. فقط هزینه مبادله افزایش پیدا می­‌کند؛ چون پلتفرم معاملاتی خام­فروشی ذاتاً و ماهیتاً پلتفرم دلاری است. ایران به هر کشور صنعتی که مواد خام بفروشد، یا باید کالای صنعتی بگیرد یا دلار و راه دیگری وجود ندارد.»

همانگونه که این استاد دانشگاه به‌‌‌درستی اشاره می‌‌‌کند، با کشف میدان‌‌‌های نفتی در جنوب و جنوب غربی ایران، «آنگلوساکسون»‌‌‌ها با کیفی پر از دلار به ایران آمدند. استعمارگران جدید، در ازای نفت ایران دلار می‌‌‌دادند و بعد همان دلارها را از ایران می‌‌‌گرفتند و در ازایش مواد غذایی و کالاهای دیگر می‌‌‌دادند. به این ترتیب تنها کانال تبادل تجاری ایران در دوران جدید یعنی قرن بیستم، دلارهای نفتی بود که کشور را به یک صادرکننده مواد خام و واردکننده کالاهای مصرفی بدل کرد. بعد از مدتی ساختار حکمرانی اقتصادی کشور روی همین دو ریل بنا شد و هیچکس متوجه نشد که این ساختار، دو منبع تغذیه‌‌‌‌ای مشخص دارد و «آنگلوساکسون»‌‌‌ها هر موقع که اراده کنند می‌‌‌توانند یک یا دو شیر را ببندند و شریان مالی و اقتصادی ایران را به احتضار بیاندازند.

با این همه در سایه غفلت ابتدایی، نظم آنگلوساکسونی کم‌‌‌­کم ساختار اقتصاد ایران در دوران جدید را شکل می­‌دهد؛ یعنی همان «پیچیدگی مرکب» که در گفتار قبلی به آن اشاره شد؛ به عبارت ساده دو میدان جاذبه درونی و بیرونی، سال‌‌‌های سال مانع حرکت صحیح و پرسرعت قطار اقتصاد و توسعه کشور شده است و حال دوباره این سوال به‌‌‌ صورت جدی‌‌‌ تر مطرح می‌‌‌شود که آیا می­‌توان با «ایلاف ایرانی» از این اینرسی دوگانه رها شده و به سمت اهدافی که در اسنادبالادستی ترسیم‌‌‌ شده، حرکت کرد؟

دیدگاهتان را بنویسید