برای مثال امام جماعت مسجد مکی زاهدان روز گذشته مشروعیت حاکم را متوقف در آرای مردم دانست. ما فرض میگیریم که این حرف کاملا درست است و دو احسنت هم نثار او میکنیم که چقدر مترقی و دگراندیش است و دو فریاد هم علیه سران جمهوری اسلامی میزنیم که شما دیکتاتور هستید. اما یک مشکل خیلی بزرگ بر سر راه پذیرش ادعای عبدالحمید وجود دارد. بالاخره او از علمای اهل سنت است و باید قائل به سنت خلفای راشدین باشد. سوال این است که اگر رهبران و خلفا با نظر مردم انتخاب میشوند، خلفای اول تا سوم آیا با نظر عامه مردم انتخاب شدند؟!
آیا در شورای سقیفه آرای کل جامعه اسلامی اخذ شد؟! آیا خلیفه اول برای جانشینی خلیفه دوم از مردم نظر خواست؟! آیا روند انتخاب خلیفه سوم با شروط عجیب و غریب فرزند خطاب برای تعیین جانشین خود، شباهتی به دموکراسی داشت؟! اصلا اینها را هم مربوط به گذشته بدانیم؛ آیا طالبان با آرای عمومی و در نتیجه استقرار دموکراسی در افغانستان به قدرت رسیدهاند که مولوی دوان دوان به ایشان تبریک گفت؟! فریاد و فغان از اینهمه تناقض را به کجا بریم؟! آن جایی که گفتیم اصلا سخنان عبدالحمید در اندازهای نیستند که کسی کاری به او داشته باشد، بابت همین موارد است.
تنها یکی دو جمله از سخنرانیهای هفتگی عبدالحمید ارزش خبری دارد که از قضا آنها نیز چنین سست و بدون پشتوانه عقلی و نقلی و نشانگر این هستند که گوینده خود به چیزی که میگوید، معتقد نیست و تنها مشغول بافتن یک سری کلمات قلمبه سلمبه در کنار هم است. نتیجه این روند میشود ادای جملاتی که اساسا ربطی به ناطق ندارند و رد آنها به اندازه پنج دقیقه هم از یک مخاطب معمولی وقت نمیگیرد. حالا چند کانال زرد ضدانقلاب و بوقچیهای اصلاحطلب شب و روز به دنبال زدن نظام با استفاده از گفتههای عبدالحمید هم باشند، نهایت توجهی که به او جلب خواهد شد، در حد همین نوشته کوتاه بعد از چندین ماه خواهد بود.
سید محسن عبدالهی