این آمریکای مظلوم !

پایگاه خبری گلوبال تایمز در گزارشی می نویسد: «هر زمان که کشورهای غربی از این مساله حرف می زنند که هدفِ قلدری قرار گرفته اند و آسیب دیده اند، این بدان معنا نیست که آن ها واقعا هدف بی عدالتی قرار گرفته اند بلکه برعکس، این ادعا نشانه ای از نیات شیطانی و منفی است که در ذهن آن ها قرار گرفته است و به دنبال تحقق اهدافی خاص هستند.»

پایگاه خبری “گلوبال تایمز” در گزارشی با اشاره به رویه های خاص کشورهای غربی در مظلوم‌نمایی از خود و قربانی نشان دادنِ خودشان در قالب معادلات بین المللی و به ویژه در مواجهه با بلوک های رقیبشان در عرصه جهانی، به طور خاص سعی کرده به این پرسش پاسخ دهد که غربی ها از اتخاذ این سیاست چه اهدافی را دنبال می کنند و در پیِ چه چیزی هستند؟

پایگاه خبری گلوبال تایمز در گزارش خود می نویسد:

«سفیر آمریکا در ژاپن، “رحم امانوئل” در شرایطی که اخیرا از منطقه فوکوشیما بازدید می کرد، گفت که وی انتظار دارد آمریکا در صورتی که چین بخواهد ممنوعیت واردات غذاهایی دریایی ژاپن را در دستورکار قرار دهد و آن را به یک مناقشه در سازمان تجارت جهانی تبدیل کند، قویا از توکیو حمایت کند. او حتی اقدامات محافظتی چین در زمینه حراست از سلامتی مصرف کنندگان غذاهای دریایی ژاپنی را نیز به مثابه یک اهرم اقتصادی ناعادلانه از سوی چین علیه ژاپن توصیف کرد.

به بیان ساده تر، وی بر این باور است که چین با استفاده از اهرم های اقتصادی برای ژاپن قلدری می کند. این در حالی است که سفیر آمریکا در ژاپن فراموش کرد که علتِ سخت گیری های چین در زمینه واردات غذایی دریایی ژاپن، اقدام دولت این کشور در تخلیه زباله های اتمی به آب دریا است. اقدامی که انتقادات زیادی را برانگیخته است و دیپلمات آمریکایی با بی توجهی به آن سعی داشته تا تصویر یک قربانی را از ژاپن در برابر چین بسازد.

این معادله خود گویای بسیاری از چیزهاست. در رابطه با ریختن پساب های اتمی به آبِ دریا، ژاپن به نحو آشکاری مقصر بوده است و چین یکی از کشورهایی است که قویا از این منظر تحت تهدید است. با این حال، سوال اصلی این است که چرا در روایت آمریکا و غرب، عاملان فجایع تبدیل به قربانی می شوند و حتی به دنبال جذب همدردی بین المللی نیز هستند؟ البته که رویکرد اخیر سفیر آمریکا در ژاپن در مورد چین، نشانگرِ یکی از حیله های سنتی از سوی کشورهای غربی، مخصوصا آمریکایی ها بوده است.

در سال های گذشته، کشورهای غربی که خود را در مقام “قدرت های بزرگِ” دنیا می بینند مدام سعی در مظلوم‌نمایی داشته و دارند و همواره بر این مساله تاکید دارند که به کاری مجبور شده اند و یا موردِ قلدری قرار گرفته اند. آن ها به قدری از این حربه استفاده کرده اند که عملا آن را به تاکتیکِ عجیب و غریب تبدیل کرده اند.

خواه از منظر اقتصادی و یا سیاسی و نظامی به مساله نگاه کنیم، مزایا و منافع غرب در قالب این معادله کاملا روشن هستند. غربی ها به طور خاص از دوره پس از جنگ جهانی دوم تاکنون از این تاکتیک و حیله بهره برده‌اند. این در حالی است که اساسا غرب در قلدورگری استاد است و علیه همه از این حربه استفاده می کند.

اساسا هژمونی آمریکا و غرب در سطح بین المللی نیز بر قلدری استوار است. طی سال های مختلف، نمونه های زیادی از مداخله، قلدرمابی، زورگویی و حتی تجاوز و حمله مستقیم کشورهای غربی علیه دیگر کشورها و ملت‌ها به ثبت رسیده است. طنز ماجرا اینکه اکنون این غرب است که مدعی است از سوی دیگران هدفِ قلدری قرار می گیرد. این در حالی است که این گزاره با واقعیت های عینیِ سیاست بین الملل کاملا در تضاد است.

در این چهارچوب، هر زمان که کشورهای غربی از این مساله حرف می زنند که هدفِ قلدرگری قرار گرفته اند و آسیب دیده اند، این بدان معنا نیست که آن ها واقعا هدف بی عدالتی قرار گرفته اند بلکه برعکس این ادعا نشانه‌ای از نیات شیطانی و منفی است که در ذهن آن ها قرار گرفته است و پیگیری اهدافی خاص از سوی آن ها را نشان می دهد.

البته که آمریکا و مجموعه غرب از بازی مظلوم نمایی در عرصه بین المللی نوعی “جنگ شناختی” را نیز دنبال می کنند. شاید یکی از عینی ترین نمونه های این جنگ شناختی را بتوان در سخنرانی “لوید آستین” وزیر دفاع آمریکا در جریان یک کنفرانس در ماه ژوئن سال جاری میلادی مشاهده کرد که وی در آن سه مرتبه از واژه “قلدری” و 5 مرتبه از واژه “اجبار و زور” استفاده کرد و منظور وی در تمامی موارد نیز معطوف به چین بود.

این در حالی است که این آمریکا است که با ناوهای جنگی خود در اطراف آب های چین، همه نوع اقدام تحریک‌آمیزی را علیه پکن انجام می دهد. تاریخ ثابت کرده هر زمان لازم باشد، استانداردهای دموکراتیک غرب در رابطه با چین و دیگر کشورهایی که به نقد آمریکا می پردازند، به نحو عجیب و غریبی تغییر می کند. واقعیت این است که منطق و قواعد آن ها از هرگونه استدلالِ عقلانی تهی است.

جدای از همه این ها، غربی ها با بازیِ مظلوم نمایی در عرصه بین المللی سعی دارند تا حدی ترس و وحشت خود را از اوج گیری قدرت های نوظهوری نظیر چین نیز پنهان کنند. جهان غرب پس از جنگ جهانی دوم تا حد زیادی این حق را برای خود قائل بوده و هست تا قوانین بی المللی را تعریف کند و از آن ها در راستای منافع خود سواستفاده کند. با این حال، اکنون از طریق به راه انداختن یک جنگ تبلیغاتی علیه رقبای قدرتمند بین المللی خود نظیر چین و دیگران، به نوعی سعی دارد تا از اوج گیری قدرت این دسته از کشورها جلوگیری کند و افکار‌عمومی بین المللی را علیه آن ها بسیج کند.

پیش از این واشنگتن با غرور و تکبر فراوان ادعا می کرد که با چین از موضعِ قدرت برخورد خواهد کرد. با این حال بعدها آمریکا موضع و لحن خود را تغییر داد و مدعی شد که در برابر قلدرمابی های چین تسلیم نخواهد شد! آمریکا به این دلیل این تغییر لحن را برای خود ایجاد کرد زیرا به این جمع بندی رسید که اقدامات تهاجمی آن علیه چین با همراهی بین المللی مواجه نشده و بعید است که به نتیجه ای نیز برسد.

از این رو، واشنگتن رویکرد و مواضع خود را در ظاهر تغییر داده تا جهان را دچار گیجی کند. نکته قابل تامل این است که هر زمان آمریکا و غرب، چین را یک تهدید می خوانند، در عمل دست به اقداماتی علیه آن می زنند. در نقطه مقابل، چین نیز اقدام به مقابله به مثل و نشان دادن واکنش می کند که غرب بلافاصله آن را به مثابه قلدورمابی تبلیغ می کند و زمینه را برای اقدامات تقابلی آتی علیه چین هموار می کند. در این چهارچوب، لحن غربی ها تغییر می کند اما آنچه ثابت است: منطقِ هژمونیک و استانداردهای دوگانه آن ها است.

از این چشم انداز، این نکته آشکار می شود که چرا آمریکا و دیگر کشورهای غربی تلاش های تبلیغاتی زیادی را با محوریت مظلوم نمایی از خود در پیش می گیرند. البته که همانطور که پیشتر نیز گفته شد، آن ها در پیشبرد این دستورکار، تا حد زیادی تحت تاثیر وحشت خود از عدم توازن قدرت ایجاد شده میان شرق و غرب جهان هستند. غرب به شدت از خیزش چین و دیگر اقصادهای در حال توسعه در هراس است و آن ها را تهدیداتی جدی علیه هژمونی جهانی خود می بیند.

از این رو، آن ها دست به بازی مظلوم نمایی و قربانی جلوه دادن خود می زنند تا بتوانند از این طریق، سیاست‌های نامشروع خود علیه بلوک های جدید قدرت در دنیا را توجیه کنند. در واقع، آن ها مظلوم نمایی هایشان را به دلیل و بهانه ای برای لشگرکشی و جوسازی های نامشروع خودشان تبدیل کرده اند.»

دیدگاهتان را بنویسید