اسلام ستیزی غربی، محصول چیست؟

در ادامه ی اقدامات اسلام ستیزانه در سوئد و دانمارک، بار دیگر نسخه ای از قرآن کریم، این مرتبه در مقابل پارلمان سوئد به آتش کشیده شد. چند روز پیش از این هم، با وجود توهین آمیز خواندن اقدامات این چنینی توسط وزارت امور خارجه این کشور، مقام عالی رتبه ی دیگری در اکانت توییتر خود پیامبر اسلام (ص) را مورد شدیدترین و سخیف ترین اهانت ها قرار داد. ریچارد جمسف (Richard Jomshof) رئیس کمیته دادگستری نهاد قانونگذاری ملی که عالی‌ ترین نهاد تصمیم گیری سوئد است در  بخشی از توییت خود اینگونه نوشت:

از منظر من ما به گفتگوی جامع تری نیاز داریم. گفتگو در مورد اینکه آیا می توانیم دموکراسی را در دنیای مسلمانان نهادینه کنیم. گفتگو در مورد دینی که اساساً غیر دموکراتیک، خشونت طلب و زن ستیز است.

وی در ادامه با سخیف ترین کلمات به توهین پیامبر مسلمانان پرداخت…

این قبیل اقدامات و سخنان طیف وسیعی از نگرانی ها را در میان سیاستمداران سوئدی در بر داشته است. خطر از شورش و اقدامات تلافی جویانه در کنار قطع روابط دیپلماتیک و اعمال تحریم توسط کشورهای مسلمان و خدشه به تصمیم ترکیه در قبول عضویت سوئد به پیمان آتلانتیک شمالی ناتو از جمله نگرانی هایی است که از سوی سیاستمداران سوئدی مطرح شده است. با تمام این تفاسیر، به ظاهر واکنش مقامات سوئدی در حرف و عمل چیزی بیشتر از پاک کردن صورت مسئله و فرار رو به جلو در برابر پاسخگویی به دو میلیارد مسلمان و تمام مردم آزاده جهان نبوده است. وزیر خارجه این کشور پیش از این هم در تشریح علل وقوع چنین اقداماتی، کمپین های نشر اطلاعات نادرست روسی را عامل هجمه ها  بر علیه سوئد عنوان کرده بود!

توضیح سیاستمداران سوئدی چیست؟

واکنشهای احزاب راست، چپ و میانه ی سوئدی طیف وسیعی از موافقان و مخالفان اینگونه نفرت پراکنی ها را شامل می شود. حامیان، این دست اقدامات را مصداق بارز وجود آزادی بیان در این کشور قلمداد کرده و به متن قانون اساسی و ۴ اصل بنیادین (rikets grundlagar) برگرفته از آن استناد می کنند.

در تفسیر حدود آزادی بیان که اصلی لاینفک از قانون اساسی این کشور است اینگونه بیان می شود که هدف قانون  آزادی بیان، تضمین تبادل آزاد عقیده، اطلاعات و خلق آثار هنری است. هیچ محدودیتی برای آزادی های  مجاز عنوان شده در این قانون وجود ندارد مگر با استناد به سایر مفاد قانونی. این حق برای شهروندان محفوظ است که هر مطلبی را آزادانه در رادیو، تلویزیون و اینترنت منتشر کنند. با این حال، استثنائاتی وجود دارد. برخی اقدامات همچون افترا به شخص دیگر یا توهین عمومی مستثنی شده اند. همچنین، تحریک اذهان یک گروه اجتماعی خاص یا تولید فیلم با محتوای خشونت جنسی مغایر با قانون آزادی بیان است. ضمناٍ، انتشار مطالبی که با هدف تهدید امنیت ملی یا جامعه که محتوای جاسوسی داشته باشد، شامل قانون حمایت از قانون آزادی بیان نمی شوند.

در بخش دیگر به غیرمجاز بودن سانسور در رسانه ها اشاره شده است: مقامات مجاز به ممیزی مطالب پیش از انتشار در رسانه های جمعی همچون رادیو، تلویزیون نیستند. استثنائاتی برای نمایش فیلم های سینمایی وجود دارد، که به بررسی پیش از پخش ملزم شده اند. شورای رسانه ‌های سوئد این اختیار را دارد تا رده های سنی برای فیلم های مختص کودکان و نوجوانان تعیین کند.

همچنین فصل دوم قانون نظام حاکمیتی سوئد حدود و آزادی های فردی به شرح مواردی تحت حمایت حاکمیت قرار دارد.

آزادی بیان: یعنی آزادی به اشتراک گذاری اطلاعات و بیان افکار، نظرات و احساسات، به صورت شفاهی، تصویری، نوشتاری یا به هر روش دیگری؛ آزادی اطلاعات: یعنی آزادی تهیه و دریافت و به اشتراک گذاری اطلاعات؛ آزادی تجمع: یعنی آزادی برگزاری یا شرکت در تجمعات به منظور اطلاع ‌رسانی یا بیان نظر یا به هر هدف مشابه دیگری، یا برای ارائه کار هنری؛ آزادی اعتراض: یعنی آزادی برگزاری یا شرکت در اعتراض‌ ها در مکان ‌های عمومی؛ آزادی انجمن: یعنی آزادی ارتباط با دیگران به منظور اهداف عمومی یا خصوصی؛ آزادی عبادت: یعنی آزادی توسل به دین خود به صورت انفرادی یا با دیگران.

کدامین آزادی؟

با تعمق در اصول بنیادین آزادی در یکی از کشورهای طلایه دار دموکراسی این پرسش مطرح می شود که حدود آزادی در جوامع غربی کجاست و  چگونه آزادی انفرادی به خیر و تعالی جمعی می انجامد؟ کلایو همیلتون (Clive Hamilton) در کتاب خود با عنوان: «پارادوکس آزادی» به این ادعا می پردازد که اندیشه‌ ی متناقض زندگی مبتنی بر مصرف‌ گرایی در جامعه مدرن از این گزاره نشأت می گیرد که به همان میزان که جوامع به تعقیب خواسته ‌ها و اهداف مادی خود می ‌پردازند و مجموعه ای از قوانین مبتنی بر این اهداف را تدوین می کنند، از آزادی درونی خود محروم می‌ شوند. او به فلسفه‌ های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی غرب رجوع می کند که پایه‌ های اصلی اندیشه ‌های معاصر غربی را تشکیل می ‌دهند. وی عنوان می کند: آزادی حقیقی انسان با زندگی اخلاقی برگرفته از دین گره خورده است. نتیجه گیری عمیق و چالش بر انگیز برای جوامع سکولار مدرن.

از منظر منطقی هم، در حالی که آزادی بیان حق مهمی است، این حق نباید به عنوان ابزاری برای اشاعه ی توهین، افترا و صدمه روانی و جسمی به دیگران به کار گرفته شود. به ویژه در شرایطی که خطر اشاعه ی خشونت و نفرت علیه گروه ‌های اقلیتی در حال افزایش است، تنها از طریق برقراری تعادل در این اصول می ‌توان جامعه ‌ای چند قومیتی و آزاد ایجاد کرد. همچنین، اگر یک فرد از آزادی بیان خود برای گسترش تبلیغات نفرت ‌انگیز علیه یک گروه خاص استفاده کند، می ‌تواند جرقه ی تبعیض و حتی خشونت علیه افراد در جامعه را روشن کند. این شرایط فضایی از ترس و انزوا را برای جامعه پدید خواهد آورد که اصول بنیادین غربی شامل گوناگونی نژادی و دموکراسی را مورد تهدید قرار دهد؛ چرخه ای رفت و برگشتی و ادامه دار.

با تمام تفاسیر،‌ پرسش مهم تر این است که آیا آزادی بیان – که اصلی اساسی در جامعه دموکراتیک و سکولار غربی است – به سپری برای توجیه اقدامات تجاوز کارانه، نژاد پرستانه و مذهب ستیزانه تبدیل شده است؟ آیا کشورهای غربی این آمادگی را دارند تا یکبار برای همیشه از منظر تاریخی و واقع گرایانه با آحاد جامعه این موضوع را به اشتراک بگذارند که دقیقا برداشت آنها از آزادی  چه مختصات و اهدافی را دنبال می کند؟ توجیه و بهره سیاسی از اقدامات نژاد پرستانه و مذهب ستیزانه یا حفظ حقوق فردی و اجتماعی؟!

دیدگاهتان را بنویسید