چرا جنگ داخلی در اراضی اشغالی قریب الوقوع است؟!

یکی از مسائلی که لازمه وقوع جنگ داخلی است، ایجاد انشقاق در نهادها ودستگاه های امنیتی است. مساله‌ای که مثلا در جریان بحران کنونی سودان به وضوح دیده می شود و البته که اسرائیل نیز از زمینه های بسیار مناسبی جهت مشاهده و تجربه این سناریو برخوردار است.

مدت زمان زیادی از تصویب بند جنجالی لایحه اصلاحات قضایی بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در پارلمان این رژیم که به موجب آن اختیارات دادگاه عالی رژیم اشغالگر قدس به شدت محدود می شود، نمی گذرد با این حال، تحلیل و تفسیرها در این زمینه به نحو گسترده ای همچنان ادامه دارد. در این راستا، نقطه مشترک اغلب تحلیل ها با محوریت مساله مذکور این است که اسرائیل عملا به نقطه جوش و حتی جنگ داخلی رسیده است.

مساله ای که “اسحاق هرتزوگ” رئیس جمهور رژیم صهیونیستی و همچنین “بنی گانتس”، وزیر جنگ سابق و “ایهود المرت” نخست وزیر سابق اسرائیل هم در مورد آن هشدار داده بودند و البته که شمار قابل ملاحظه ای از ژنرال های ارشد ارتش رژیم اشغالگر قدس نیز به آن اشاره داشته اند.

با این همه، شاید در ذهن بسیاری این سوال نقش ببندد که با تکیه بر چه گزاره هایی گفته می شود که رژیم اسرائیل در آستانه انفجارِ یک جنگ داخلی است؟ سوالی که در نوع خود بسیار مهم است و البته شواهد قانع‌کننده ای نیز در رابطه با آن وجود دارد. در این زمینه به طور خاص می توان به 3 گزاره عمده و محوری اشاره کرد.

1: فراهم شدن زمینه های لازم جهت درگیر‌شدن نهادهای حکمرانیِ امنیتی اسرائیل

در بحبوحه اعتراضات شدید چند ماه اخیر علیه دولت نتانیاهو و به طور خاص در چند روز گذشته، مسائل مختلفی در مورد اعتراضات گسترده نیروهای امنیتی اسرائیلی و درخواست های مکرر آنها از مقام های ارشد اسرائیلی جهت اعطای مجوز به آن ها برای شرکت در اعتراضات در اراضی اشغالی با حفظ هویت و سِمت های شغلی‌شان، مطرح شده است. با این همه در روزهای گذشته، زمزمه هایی در مورد اعلام انصراف بیش از 10 هزار نیروی ذخیره ارتش اسرائیل از همکاری با رژیم صهیونیستی مطرح شده و البته که شکاف های جدی نیز در دیگر نهادهای امنیتی اسرائیل نظیر سازمان جاسوسی موساد نیز گزارش شده است.

در این چهارچوب، اینطور به نظر می رسد که نهادهای نظامی و امنیتی اسرائیلی عملا به سه طیف عمده تقسیم‌بندی شده اند. اول گروهی هستند که از تمامیت اسرائیل در هر شرایطی دفاع می کنند. دوم گروهی که کاملا با اقدامات و تصمیمات نتانیاهو و طیف متحدان افراطی وی در قدرت مخالف هستند و در نهایت گروه سوم، طیف و قشر خاکستری هستند که به هیچ‌کدام از دو گروه ذکر شده تعلق ندارند اما در شرایط خاص، امکان اتخاذ جهت گیری های جدید از سوی آن ها وجود دارد.

در این فضا، یکی از مسائلی که لازمه وقوع درگیری‌های داخلی است، ایجاد انشقاق در نهادها و دستگاه های امنیتی است. مساله ای که مثلا در جریان بحران کنونی سودان به وضوح دیده می شود و البته که اسرائیل نیز از زمینه های بسیار مناسبی جهت مشاهده و تجربه این سناریو برخوردار است.

2: چندتکه شدن اجتماعی و سیاسی رژیم اشغالگر قدس

زمانی صهیونیست ها مدام تاکید می کردند که در جامعه ادعایی آن ها، همگی برادر و نزدیک هستند و خونِ یهودی در رگ های آن ها جریان دارد و در هر شرایطی از یکدیگر حمایت می کنند. با این حال، اکنون روند چندتکه شدن سیاسی و اجتماعی در اراضی اشغالی به قدری عمیق و گسترده شده که از ظرفیت های لازم جهت ایجاد تنش و خونریزی و جنگ برخوردار است.

در واقع، جامعه ایده آلِ اسرائیل عملا به نقطه ای رسیده که در قالب آن طیف های مختلف و مخالف حاضر به حذف یکدیگر ولو با استفاده از اهرم های خشونت بار هستند. مساله ای که البته تا حد زیادی ناشی از تنش های سیاسی میان جریان های مخالف قدرت در اراضی اشغالی است که در نوع خود به افکار عمومی نیز تسری پیدا کرده و اکنون به نقطه ای بی بازگشت رسیده است.

از این منظر، وقتی انسجام داخلی از بین برود و افکار عمومی طیف های مختلف سیاسی و اجتماعی نتوانند یکدیگر را تحمل کنند، وقوع جنگ داخلی گزینه ای قریب الوقوع است.

3: ناتوانی نظام حکمرانی رژیم اشغالگر قدس در مدیریت بحران ها

در نهایت باید گفت که ناتوانی رژیم اشغالگر قدس و به طور خاص دولت کنونی حاکم بر آن در مدیریت بحران‌های جاری در اراضی اشغالی نیز نقشی قابل تامل در تعمیق هر چه بیشترِ بحران ها در این رژیم بازی می‌کند. در این فضا نباید فراموش کنیم که صِرف حضور افراطیون حاضر در دولت نتانیاهو تا حد زیادی زمینه‌های لازم جهت انفجار بحران ها و درگیری ها در اراضی اشغالی را تقویت می کند. به بیان ساده تر، شرایط کنونی حاکم بر اراضی اشغالی در نوع خود گزینه مطلوب جریان راست افراطی است که اکنون متحد اصلی نتانیاهو در قدرت است.

حال در شرایطی که ائتلاف کنندگان اصلی دولت مستقر در اراضی اشغالی از تشدید بحران ها در این اراضی سود می برند و می توانند دستورکارهای غیرمنطقی و حداکثری خود را با قدرت به پیش برند، چرا باید نسبت به حل و فصل مسائل و بحران ها در اراضی اشغالی خوش بین بود؟ تردیدی نیست که در یک‌چنین شرایطی، وقوع جنگ و تنش داخلی، گزینه ای مطلوب برای بسیاری از افراد و جریان ها است.

دیدگاهتان را بنویسید