حجاب محمل سیاست در ایران است. برخورد انفعالی که مدیران کشور با این موضوع داشتهاند، آنها را خلاص نخواهد کرد و دست از سرشان برنخواهد داشت. در شوراهای عالی خود بنشینند و منتظر ترکشهای سهمگین آن باشند!
تا همین یک سال و نیم پیش «نفتالی بنت»، نخستوزیر سابق اسرائیل، میگفت برنامهای بزرگ و فراگیر برای انهدام ایران تدارک دیده شده است. او صحبت از پروژه «مرگ با هزار زخم» میکرد. میگفت جثهی بزرگ جمهوری اسلامی را با زخمهای تدریجی و پیوسته به زمین میاندازیم. آن روزها زد و خوردهای امنیتی و نظامی ایران و اسرائیل در جریان بود؛ همین هم باعث میشد تا استعارهی «زخم» در قاب همین رقابتهای نظامی و امنیتی معناکاوی شود. اما امروز ما زخمی هستیم از چیزی جز اینها.
چرا زخم، بیحجابی نباشد؟ اطلاق «دیوار برلین جمهوری اسلامی» به مسئله حجاب آنقدر سنجیده و زیباست که خیلی سخت بتوان باور کرد از ذهن اپوزسیون هپروتی جمهوری اسلامی تراوش کند. چرا مشروبات الکلی زخم نباشد؟ چرا در تصویر بزرگ، مرگ با هزار زخم نام دیگر «عرفیسازی ایران» نباشد؟
روشنفکری کلیشههایی برای مبارزه با حجاب ساخته بود. میگفت سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی جامعه را دوقطبی میکند؛ میگفت جامعه خود به خود پوشش استاندارد را کنترل میکند و… . این کلیشهها در دانشگاه و محافل فکری شکل میگرفت و معرفت عمومی تصمیمسازان، تصمیمگیران و نخبگان ما را ساخت؛ حتی اصولگرایان را. شورش ۱۴۰۱ رخداد کانونیای شد که این کلیشه را در مسیر کارکرد قرار داد.
در مقابل اما جامعه دینی هم گزارههایی را مدام تکرار میکرد. میگفت حجاب سد محکم پیش روی هویت دینستیز در جامعه است. میگفت بعد از حجاب به سرعت نوبت به سایر جلوههای دینی جامعه خواهد رسید؛ شناخت اشتباه مدیران کشور از ماهیت شورش پاییز ۱۴۰۱، دست و پای سست آنها در به دست گرفتن ابتکار عمل به خصوص در دو ماه اول و روندهای فاجعهبار امنیتی و انتظامی طی این ۱۰ ماه، کلیشههای حجابستیز را مسلط ساخت.
حالا زمانی نگذشته و گردوخاک انفعال تصمیمسازان و تصمیمگیران در اجرای اصول اسلامی هنوز در هواست که تیربار عرفیسازی سیاست ممنوعیت مشروبات الکلی را آماج قرار داده است. خبر مسمومیتهای الکلی به صورت عجیبی بالا گرفته و هویت دینستیز که گیجی روسای کشور در حجاب را فهمیده، اینبار مشروب را مبنای بسیج گری علیه وجوه اسلامی کشور میکند.
تصمیمسازان و تصمیمگیران «اجرای حکم دینی» را برهان خوبی برای قاعدهگذاری در اجتماع نمیبینند. این ذلت نفس البته به سمت جامعه شارش میکند و گفتگوهای انتقادی علیه مشروبات الکلی بجای «حرمت شرعی»، روی «خطر داشتن برای سلامتی کلیه» و «افزایش چربی خون» متمرکز میشود. حتی مقامات رسمی به گفتوگو بر سر این مینشینند؛ بدنه دینستیز دلیلی نمیبیند که اکنون دسترسی آزاد به مشروب در سوپرمارکتهای تهران و مشهد و… ندارد.
همین دیروز فایننشال تایمز در یادداشتی نوشت که « رابطه جمهوری اسلامی و الکل نزدیک به نقطه نهایی خود شده است». این ترتیبات و زمینه چینیها برای ما آشناست؛ مشخص است چه در پیش داریم. در این یادداشت تمرکز زیادی بر یکی از مسمومشدگان الکل تقلبی، یعنی خسرو حسن زاده شده است. خسرو حسن زاده یک نقاش بود و کمی شناختهتر شده است. یعنی حتی سرنخهای تاکتیکی عملیات بعدی نیز مورد اشاره قرار گرفته است. بهانه شورش بعدی میتواند مسمومیت دو سه چهره بسیار مشهور، احتمالا بازیگر سینما یا ورزشکار، باشد.
تا اینجا مهم نیست؛ مهم پرسش ما از نظام تصمیمگیری و تصمیمسازی جمهوری اسلامی است. خب بعد از این چه؟ قرار است بعد از این چه بکنید؟ با فضاسازی با محوریت مشروبات الکلی قرار است چقدر در مقابل فریب خوردن و انفعال مقاومت کنید؟ ما چند ماه و چند سال منتظر بنشینیم تا شما لایحهای تصویب کنید و سرو مشروب در کافههای شهر را نهایتا جریمه نقدی کنید؟
عرفیسازی تصویر بزرگ وقایع این روزهای ماست و مولفههای اسلامی جامعه یک به یک آماج حمله میشوند. این طرف کل تمهید سیستم سیاسی شده یک لایحه که حتی یک نفر پشت آن نمیایستد. سیرک مضحکی که به «لایحه بازی» شبیهتر است تا تصمیم سیاسی. حداقلیترین کنشهای انظباطی را معطل لایحه کردهاند و اینگونه کودکانه با ابرپروژه علیه کشور مقابله میکنند.
حجاب محمل سیاست در ایران است. برخورد انفعالی که مدیران کشور با این موضوع داشتهاند، آنها را خلاص نخواهد کرد و دست از سرشان برنخواهد داشت. در شوراهای عالی خود بنشینند و منتظر ترکشهای سهمگین آن باشند!
رضا باقری پور