اصلاحات ارضی دهه ۴۰؛ چاه ویل روستاییان

 انقلاب واژه‌ای است که هرکس با شنیدن آن به دنبال تحولات جدی و دگرگونی عمیق می‌گردد و معمولا هدف انقلابیون بهبود وضعیت فعلی و بیرون رفتن از وضعیت نامناسب کنونی است؛ هم‌چنین واژه اصلاح، نشان‌گر وجود مشکلاتی در مجموعه‌ای است که فرد اصلاح‌گر در صدد رفع آن و بهبود شرایط بر‌می‌آید؛ بنابراین خوب است نگاهی داشته باشیم به یکی از موارد «انقلاب سفید شاه» و اصلاحاتی که در این قانون مد نظر قرار داشت.

حتما تاکنون نام «انقلاب سفید» به گوشتان خورده است؛ سیاستی که در ایران دهه ۱۳۴۰ به فرمان آمریکا در ایران رخ داد. این انقلاب، مجموعه برنامه‌های اصلاحی اجتماعی و اقتصادی را شامل می‌شد که تمام جنبه‌های زندگی جامعه ایران را فرا می‌گرفت که عبارت بودند از اصلاحات ارضی، ملی کردن جنگل‌ها و مراتع، اصلاح قانون انتخابات و دادن حق رأی به زنان، سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ها، فروش کارخانه‌های دولتی به مردم به منظور تأمین بودجه کافی برای اصلاحات ارضی و نهایتا تأسیس سپاه دانش.

اما هدف از اصلاحات ارضی چه بود؟ افزایش قدرت خرید زارعین (اقتصادی)، سلب پایگاه اجتماعی مالکان بزرگ در بین روستاییان (اجتماعی) و محدود کردن پایگاه سیاسی قدرت مالکان زمین (سیاسی)؛ چراکه بین سال‌های ۱۲۹۹ تا ۱۳۲۹ شمسی حدود دو سوم نمایندگان مجلس شورای ملی تحت قدرت زمین‌داران بزرگ بودند که این مسئله موجبات نگرانی محمدرضاشاه را فراهم کرده بود.

این که سیاست‌های اصلاحات ارضی چه اهدافی را دنبال می‌کردند یک قسمت قضیه است؛ اما قسمت مهم‌تر این است که پیاده‌شدن این سیاست چه اثرات و نتایجی به بار آورد. ظاهر طرح اصلاحات ارضی این است که قرار است اوضاع از لحاظ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به نفع طبقات خرد جامعه از جمله روستاییان بهتر شود، اما در عمل اتفاقی که افتاد و نتایجی که حاصل شد چیزی جز این بود که به اختصار به آن اشاره می‌شود.

در اوایل دهه ۴۰ شمسی حدود دو سوم جمعیت ایران را روستاییان تشکیل می‌دادند. هنگامی که قانون اصلاحات ارضی اجرا شد روستاییان هرکدام صاحب قطعات کوچکی از زمین شدند در حالی که اوضاع برای آن‌ها نامناسب‌تر شد؛ چراکه علیرغم مالکیت زمین، هزینه لازم برای کشت در اختیار روستاییان نبود.

نتیجه این شد که روستاییان مجبور بودند از نزول‌خواران پول بگیرند و زمین خود را به زیر کشت ببرند؛ اگر توان بازپرداخت آن را نداشتند زمین را از دست می‌دادند، علاوه بر این اجاره ابزارآلات لازم جهت کشاورزی بسیار گران شده بود و به عبارتی سود افرادی که دلال این ابزارآلات بودند از سود کشاورز بیش‌تر می‌شد! عده‌ای هم در همان ابتدا، زمین‌های خود را فروختند و عازم شهر‌ها شدند.

به مرور زمان طبقه‌ای از روستاییان در شهر‌ها ایجاد شدند که نه کارگر ماهر بودند تا در کارخانه‌های صنعتی مشغول به کار شوند و نه از بیمه تامین اجتماعی برخوردار بودند و نه قانون کار و تسهیلات بهداشتی و درمانی از آن‌ها حمایت می‌کرد. همین امر باعث شد تا مجبور شوند در حاشیه شهر‌ها ساکن شده و زاغه‌نشینان و حلبی‌نشین‌ها و کپرنشین‌های شهر‌های بزرگ از جمله تهران افزایش یابند و از طریق اموری نظیر تکدی‌گری و دوره‌گردی و دستفروشی و کارگری در کوره‌های آجرپزی به امرار معاش بپردازند که همین مسئله مشکلات عدیده اقتصادی و فرهنگی و سیاسی را در پی داشت.

اجرای این قانون از همان ابتدا مخالفین جدی داشت. از جمله می‌توان به مخالفت جریان مذهبی و علما اشاره کرد، علاوه بر تبعات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آن، نگرانی‌های آنان مسئله زمین‌های موقوفه بود که بیم آن می‌رفت شاه پهلوی از طریق این قانون، به تصاحب و فروش موقوفات بپردازد.

در مجموع نتیجه اجرای قانون اصلاحات ارضی در ایران چیزی جز پایین آمدن بازده تولید روستا و فقیرتر شدن بیشتر روستاییان چیزی نبود؛ اصلاحات ارضی، نه تنها اوضاع معیشت روستاییان را بهبود نبخشید، بلکه به افزایش مهاجرت روستاییان به شهر‌های بزرگ از جمله تهران و ایجاد حاشیه‌نشینان و نیز افزایش فاصله طبقاتی منجر شد.

علاوه‌براین، پس از اصلاحات ارضی تولید محصولات کشاورزی آسیب جدی دید به نحوی که برای نخستین‌بار ایران وارد کننده غلات شد. البته بماند که یکسری از این اراضی که به تملک روستاییان درآمد، زمین‌هایی بود که رضاخان پهلوی به زور از مردم تصاحب کرده بود وپس از فرارش از ایران در شهریور ۱۳۲۰، مردم از طریق مراجع قانونی به دنبال بازپس‌گیری زمین‌های خود بودند که طی اجرای این قانون، زمین‌های آنان نیز به فروش رسید.

حسین اصغری

دیدگاهتان را بنویسید