با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
شرکت کنندگان در این کنفرانس یک روزه در مورد مسائل منطقه ای همچون بازی قدرت جدید در نظام سیاسی-امنیتی منطقه، موضوعات افغانستان و لبنان، ظهور چین، موضوع تحریم های بین المللی و آثار آن و بطور کلی چشم انداز ترتیبات منطقه ای به بحث و تبادل نظر پرداختند. متن زیر سخنرانی دکتر کیهان برزگر مدیر گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در پنل اول این کنفرانس با عنوان «بازی قدرت: به سوی یک نظام امنیتی جدید در منطقه» می باشد که در قالب یک الگو سازی از بازی قدرت جدید در منطقه و عملیاتی کردن آن در حوزه سیاستگذاری تحولات ژئوپلتیک جاری ارائه گردید.
با تحولات جدید، اکنون شاهد یک نقطه عطف تاریخی در منطقه غرب آسیا برای ایجاد تعادل بین دو اصل مهم «حکمرانی خوب» (رشد و توسعه اقتصادی و اجتمایی-سیاسی) و حفظ «امنیت ملی» (بقای کشور) هستیم و کشورها بیشتر در این چارچوب منافع ژئوپلتیک و سیاست خارجی خود را تنطیم می کنند. البته پویایی های جدید، بازی جاری قدرت در منطقه را به سمتی هدایت کرده که کشورها به تامین منافع ژئواستراتژیک خود اولویت می دهند و در این قالب مفاهیمی همچون تقویت «دولت»، «ایدئولوژی» و «جنگ» در خدمت بقا و امنیت اقتصادی کشورها با هدف افزایش عیار قدرت ملی قرار می گیرند. در این چارچوب، روند انتقال دولت شکل حداکثری و متمرکز پیدا کرده، دولت های قوی تاریخی (همچون ایران، روسیه و ترکیه) از ایدئولوژی به عنوان یک منبع قوی برای تقویت قدرت ملی و افزایش نقش و نفوذ خود استفاده می کنند، و در این چارچوب حتی مشروعیت جنگ ها، به ویژه جنگ های غیرمتقارن و نیابتی، برای پیشبرد منافع ژئوپلتیک کشورها در نزد نخبگان سیاسی و حکومتداران توجیه می یابد. بر این مبنا، اکنون منطقه بزرگتر غرب آسیا شاهد نوع جدیدی از «بازی قدرت» است که در آن موضوع تامین منافع ژئواستراتژیک یک کشور تا حد زیادی با مفاهیم تقویت دولت، ایدئولوژی و جنگ ترکیب و متعادل می شوند.
الگوسازی فوق را می توان در سه منازعه مهم جاری عملیاتی کرد. نخست، منازعه اخیر (جنگ 44 روزه) در منطقه قره باغ بین آذربایجان و ارمنستان است که به نفع آذربایجان (با کمک نظامی ترکیه) تمام شد، اما حساسیت های دولت های قوی تاریخی ایران و روسیه را هم به همراه داشت. هرچند آذربایجان پس از سال ها و بطور مشروع مناطق اشغالی سرزمین خود از سوی ارمنستان را پس گرفت، اما پررنگ شدن ایدئولوژی پان ترکیسم و بهره برداری ترکیه از شرایط میدانی برای تقویت کمربند سیاسی و اقتصادی کشورهای ترک زبان به واسطه آذربایجان (از طریق جمهوری نخجوان و اندیشه ایجاد دالان زنگزوردر خاک ارمنستان) تا امتداد آسیای مرکزی، سبب واکنش ایران و روسیه برای جلوگیری از تغییر جغرافیای ژئوپلتیک منطقه شد که به نوعی این رویای به اصطلاح پان ترکیسمی را تحقق می بخشید. برای ایران و روسیه کاملا آشکار است که به دلیل ماهیت متفاوت ساختار قدرت و سیاست در کشورهای ترک زبان (حتی آذربایجان) سیاست خارجی ایدئولوژیک رئیس جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان به سمت ایجاد یک کمربند سیاسی-اقتصادی ترک زبانان در عالم واقع تحقق یافتنی نیست. به واقع، موضوع اصلی تامین منافع ژئوپلتیک این دو کشور است که اجازه چنین تحولی را نخواهد داد، چون «زنجیره انتقال منطقه ای کالاها، انرژی و سیاست» به منطقه قفقاز و اروپا را برای این دو کشورقطع می کند و نفوذ غرب در منطقه را افزایش می دهد. بنابراین آنها از شرایط اتصال تاریخی-ایدئولوژیک خود با منطقه و دولت های قوی خود استفاده کردند تا مانع از تحقق چنین تحولی شوند. در مورد ایران حتی منجر به مانورهای سنگین نظامی سنگین و آمادگی برای واکنش در طول مرزهای مشترک با آذربایجان شد.
در مورد منازعه افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت در کابل، همه چیز با خروج شبانه و ناگهانی و فضاحت بار آمریکا از این کشور آغاز شد که البته یک واقعیت اجتناب ناپذیر بود. به واقع، این تحول نیز تحت تاثیر انتقال صورت گرفته در شیوه حکمرانی دولت در افغانستان، شکست ایدئولوژی غربی و به نوعی «پایان لحظه آمریکایی» در میدان های منطقه و تحول در مفهوم جنگ است، که طالبان از آن برای مشروعیت بخشی حکومت خود در قالب یک جنگ مقدس برای اخراج نیروهای اشغال گر خارجی (آمریکا) استفاده کرد. اکنون دو گفتمان در سطح منطقه ای و جهانی در مواجهه با بازی قدرت در افغانستان وجود دارد: نخست، گفتمان مبتنی بر «امنیت بشری» که مربوط به شیوه حکمرانی رژیم طالبان در تشکیل یک دولت فراگیر متشکل از تمامی اقوام افغانستان و همچنین چگونگی مواجهه این نیروی نظامی-امنیتی با مسائل حقوق بشری، مسائل زنان، مسائل اقلیمی و بطور کلی هدایت روابط بین المللی افغانستان می شود. دوم، گفتمان مبتنی بر تامین منافع «ژئواستراتژیک» کشورها در مواجهه با طالبان است. در این گفتمان، اولویت دولت های درگیر در بحران، مهار طالبان با کمترین هزینه از طریق هدایت معادلات سیاسی داخلی افغانستان و ارتباط مستقیم با این گروه در قالب روابط دوجانبه اقتصادی و سیاسی است. به واقع، واقعیات میدانی و تسلط طالبان بر افغانستان کشورها را به این سمت سوق داده، هرچند مسائل امنیت بشری و افکار عمومی داخلی آنها را همچنان وادار به سکوت و عدم شناسایی طالبان می کند. واقعیت تلخ بازگشت طالبان درس های جدی برای بازی قدرت در منطقه دارد. اکنون آرایش بازیگران اصلی صحنه افغانستان تغییر کرده و کشورهایی همچون ایران، روسیه و پاکستان که اتصال جغرافیایی یا تاریخی با افغانستان داشته و بر میدان این کشور تسلط بیشتری دارند، جایگزین کشورهایی همچون آمریکا، ترکیه و عربستان سعودی یعنی نیروهای غالب در گذشته می شوند. شکست آمریکا در افغانستان یک پیام جدی هم برای متحدین منطقه ای و به ویژه رژیم های محافظه کار عربی دارد که آمریکا کشوری صرفا منافع-محور است و اطمینانی به چتر امنیتی آن در منطقه نیست، چون توانایی های میدانی و ایدئولوژیک خود در منطقه غرب آسیا را بتدریج از دست می دهد.
و نهایتا، منازعه در منطقه شامات (سوریه و عراق) و یمن است. در این منازعه نیز سه مفهوم دولت، ایدئولوژی و جنگ به هم ترکیب شده و نقطه عطفی را در بازی قدرت جدید منطقه ای شکل داده اند. بحران سوریه با سرسختی حکومت سوریه و در چارچوب و ضرورت حفظ بقای کشور سوریه با حمایت ایران و روسیه به ثبات نسبی رسیده است. استفاده از ابزار ایدئولوژی به عنوان یک منبع قدرت ملی از سوی ایران برای مبارزه با نیروی تروریستی داعش و تسخیر میدان های نبرد و سرکوب نیروهای نظامی ضد دولتی و متحدین منطقه ای آنها با کمک نیروی هوایی قدرتمند روسیه منجر به تثبیت دولت بشار اسد در سوریه گردید. با سرکوب داعش و نیروهای القاعده اتصال منازعه عراق و سوریه قطع گردید و اکنون موضوع دولت سازی در عراق و بازسازی سوریه در الویت بازی قدرت اقتصادی در منطقه قرار گرفته است. سفارت های عربی به تدریج در دمشق بازگشایی می شوند، رژیم های پولدار عربی به عراق و سوریه پیشنهادات سرمایه گذاری اقتصادی می دهند، و آمریکا بتدریج منافع خود را در خروج نیروهای نظامی خود می داند. در یمن معادله قدرت با کمک ابزار ایدئولوژی و تغییر شیوه جنگ در قالب «موازنه وحشتی» که نیروهای انصارالله (با محوریت حوثی ها) از طریق حمله های پهبادی و بکارگیری جنگ نامتقارن با متجاوزان خارجی ایجاد کرده اند به ضررعربستان سعودی و امارات متحده عربی در حال تغییر است و بزودی شاهد شکست این دو کشور در میدان بازی قدرت در یمن خواهیم بود. آمریکا و متحدین اروپایی اش هم از اجتناب ناپذیر بودن این شکست اطمینان دارند و بر همین مبنا سعودی ها را تشویق به مذاکره با ایران برای خروج آبرومندانه از این افتضاح تاریخی و خود ساخته می کنند.
نتیجه اینکه در بازی جدید قدرت در منطقه غرب آسیا، معادلات ژئواستراتژیک بتدریج به اولویت اول کشورهای منطقه تبدیل می شوند و در این میان استفاده از مفاهیمی همچون دولت قوی، ابزار ایدئولوژی، و شیوه های پیشبرد جنگ در یک قالب بهم پیوسته با هم ترکیب و یک قوه و نیروی محرکه جدید تولید می کنند. در این شرایط، نقش و نفوذ بازیگرانی که بر میدان ها و سیاست منطقه تسلط بیشتری دارند افزایش یافته که این خود سرآغاز جدیدی برای همکاری های بیشتر منطقه ای بین بلوک های متضاد جاری به عنوان یک جبر اجتناب ناپذیر می گردد.
کیهان بزرگمهر
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.