انتحار سیاسی آقای ظریف

در شرایطی که آمریکا و نظم‌های آمریکا محور در سراسر دنیا از جمله غرب آسیا در حال تضعیف است و ایران یکی از مهمترین سازندگان امنیت در منطقه می‌باشد و کشورهای منطقه نیز علی‌رغم رفتارهای گذشته، در ماه‌های اخیر این مهم را پذیرفته‌اند؛ جریان غربگرا همچنان برآورد غلطی از واقعیت دارد.

در روزهای اخیر سخنان محمدجواد ظریف، وزیر خارجه دولت روحانی در یادداشت اینستاگرامی، کلاب هوس و سپس مصاحبه ای تحت عنوان تعهد محضری برای عدم ورود به انتخابات حواشی را ایجاد کرد و در زمانی که مردم از رونمایی ابرموشک سپاه پاسداران خوشحال بودند باعث شد در داخل کمی به حاشیه برود.

اما این اولین اقدام ظریف برای به حاشیه بردن یکی از دستاوردهای انقلاب در سطح جهان نیست و در سال های گذشته نیز در روزهایی که تمام دنیا به دنبال حذف بشار اسد بود و با خواست و توان ایران اسد ماندگار و سوریه از سقوط به دست تکفیری ها و داعشی ها در امان ماند آنگاه که با حضور رئیس جمهور سوریه در ایران و در آغوش رهبرانقلاب قرار گرفتن، تمام دنیا نگاهشان به دستاورد انقلاب اسلامی در سوریه بود و نتیجه اعتماد به ایران را با چشم خود می دیدند اما ظریف با یک بازی بچه گانه قهر را بجای تاکید بر این دستاورد بزرگ انقلاب انتخاب کرد و حضور رئیس جمهور سوریه در ایران را به حاشیه برد.

اینکه چرا ظریف همیشه در بزنگاه ها مهم کشور با اقداماتی عامل به حاشیه رفتن آن ها می شود و چرا در چنین روزهایی باید دوگانه امکانات و آرزو را علم کند نباید برای مردم چیز تازه و جدیدی باشد چرا که در زمانی که مردم ایران از دستاوردهای اسطوره و قهرمان خود یعنی حاج قاسم سلیمانی و شکست های پی در پی دشمن در منطقه به خود می‌بالیدند در صوتی منتشر شده از محمدجواد ظریف دوگانه دیپلماسی و میدان را در کشور علم کرد تا شاید با ایجاد این دوگانه حتی باوجود ضربه به دستاورهای انقلاب به هم حزبی های خود در انتخابات پیش رو کمک کند.

از این رو در روزهای اخیر سیاسیون و تحلیلگران مختلفی به سخنان ظریف واکنش هایی زیادی داشتند که در ادامه به برخی از آن ها می پرازیم:

جریان غربگرا همچنان برآورد غلطی از واقعیت دارد

علی خضریان، نماینده مجلس شورای اسلامی در برنامه تلویزیونی وارونگی پیرامون اظهارات محمدجواد ظریف و دوگانه واقعیت و آرزو در  سیاست خارجی، با تأکید بر نگاه واقع‌گرایانه، پیرامون برآورد از واقعیت و مصادیق تاریخی تفاوت در برآوردها که براساس دیدگاه‌های متفاوت منجر به اقدام و در نهایت نتایج متفاوت گردید، گفت: در دهه ۴۰ نسبت به واقعیت  مردم دو برآورد وجود داشت، یکی توسط جناب مهدی بازرگان که تحت عنوان سازگاری ایرانی در الحاق به کتاب روح ملت‌ها است که در آن پیرامون راز ماندگاری ایران، به مردم توهین می‌کند. اما برآورد دیگر توسط امام خمینی(ره) است که در آن با ایمان به این مردم همراه است.

نمونه دیگر تفاوت در برآورد از واقعیت را می‌توان طی سال‌های گذشته در جمهوری اسلامی و خروجی قابل ارزیابی دو مدیریت اجرایی میدان و  دیپلماسی که با تفاوت نگاه به واقعیت توسط دو جریان فکری در منطقه غرب آسیا و مذاکرات هسته‌ای رقم خورد، مشاهده کرد.

هدف اصلی متنی که از سوی ظریف در شرایط اکنون منتشر شده، زنده کردن ایده قدیمی و منسوخ جریان نابلد و ناتوانی است که عبارت از تسلیم و بده بره به دلیل خودتحقیر پنداری و عدم برآورد صحیح از این واقعیت است که ملت ایران امروز توانسته با ایستادگی نقش مهمی در معادلات جهانی ایفا کند.

در شرایطی که آمریکا و نظم‌های آمریکا محور در سراسر دنیا از جمله غرب آسیا در حال تضعیف است و ایران یکی از مهمترین سازندگان امنیت در منطقه می‌باشد و کشورهای منطقه نیز علی‌رغم رفتارهای گذشته، در ماه‌های اخیر این مهم را پذیرفته‌اند؛ جریان غربگرا همچنان برآورد غلطی از واقعیت دارد. جزئیات بیشتر را در فیلم زیر ببینید:

آیا ظریف خود را مهره‌ای سوخته می‌داند؟

عبدالرحیم انصاری، از نحلیلگران سیاسی نیز در یادداشتی با عنوان “آیا ظریف خود را مهره ای سوخته میداند؟ نیز در این خصوص نوشت: امروز در جایی خواندم جریان غربگرا به راحتی آب خوردن میتواند اذهان انقلابیون را از موضوعی اساسی به یک بحث فرعی و بی ارزش کشیده و وقت آنها را بگیرد. برای مثال بلافاصله پس از شلیک موشک هایپرسونیک #فتاح، و چند روز پس از آنکه موشک نسل چهارم خرمشهر [خیبر]، رونمایی گردید، جواد ظریف وارد شد و تنها با نیم ساعت یا اندکی بیشتر گفتگوی کلاب هاوسی، ساعتها وقت از بازوان رسانه ای جریان انقلاب گرفت؛ اوقاتی که میتوانست صرف تبیین قدرت ایران و تحلیل نفوذ کشورمان، خصوصا در ایام گسترش روابط موفق منطقه ای گردد!

البته با شناختی که از جریان غربگرا وجود دارد، انتظار هم میرفت و میرود هر آنجا که انقلابیون به موفقیتی برسند، سر و کله شان پیدا شود، منافع حزبی را بر مصالح ملی ترجیح داده و با چاشنی لجبازی کاری کنند که هم رقیب لطمه بخورد و هم [خواسته یا ناخواسته] به منافع مملکت آسیب برسد!

هرچند جوسازی های جواد ظریف بخش زیادی از توان رسانه ای مملکت را از تبلیغ و تبیین اثرات موشک #فتاح باز داشت، اما این موشک آنقدر بزرگ، دارای قُطر و دارای ضخامت بود که بتواند خود را بر سر زبانها در سراسر منطقه و دنیا بیاندازد؛ با این وجود آنچه اصلاح طلبان را رنج میدهد موشک بزرگ، دارای ضخامت، دارای قُطر و ابر فراصوت فتاح با سرعت ۱۵ ماخ که دشمن را به آخ وا میدارد نیست؛ عذاب اصلاح طلبان از موفقیت های دیپلماتیک امیرعبداللهیان است که عملکرد این دوره با دوره ی ظریف را در مقام مقایسه و پیش چشم ایرانیان قرار داده است!

آنها وقتی میبینند ۸ سال اروپا گردی و کوبورگ خوابیِ بی ثمرشان با کمتر از دو سال ارتباطات موثر منطقه ای، همسایه محور، و با استفاده از ظرفیت کشورهای دوست و نیز ممالک عضو شانگهای و بریکس توسط دولت رئیسی مقاسه میگردد و بسیاری مردم تازه آگاه میشوند چه کلاهی بر سرشان رفته بود بدنشان کهیر میزند؛ لذا تا حدودی باید به آنها حق داد چنین سراسیمه، آن هم با یکی از مهمترین مهره هایشان وارد بازی شوند! شکل بازی اما واقعا خطرناک بود، به نحوی که بسیاری از ناظران آن را به نوعی انتحار سیاسی تعبیر کردند.

یعنی افرادی ممکن است اینچنین حرف هایی در تضاد با سیاست های اصولی و منافع مملکتشان بزنند که احتمالا قید بازگشت به مسئولیت در نظام را زده باشند! حرف های کلاب هاوسی جواد ظریف را اگر در کنار یادداشت اینستاگرامی اش در تمجید از قرارداد ننگین ترکمانچای و دو گانه امکانات – آرزو قرار دهیم، و سپس آنها را با مصاحبه اخیرش که گفته تعهد محضری میدهد در فکر انتخابات نیست مقایسه کنیم، شاید بشود به این نتیجه رسید ظریف احتمالا خود را یک مهره سوخته میداند و به همین سبب نیز دست خود را برای انتحار سیاسی باز دیده است؛ از این زاویه اگر به داستان نگاه کنیم، اینکه میگوید برنامه ای برای انتخابات ندارم، احتمالا از این جهت است که در واقع امیدی برای ورود به انتخابات ندارد! حال چرا امید ندارد، و چه باعث شده تا به این وادی ورود کند، احتمالا از آن پشت پرده هایی است که خود از آن با خبر است و ما اطلاع دقیقی نداریم! حالا اگر بخواهیم فلاش بکی به اول این بحث بزنیم و درباره توان غربگرایان در انحراف افکار عمومی بگوییم، می‌شود اینگونه اظهار کرد که اگر عملکرد دولت و نظام قوی باشد، همانگونه که در سیاست خارجی به دستاوردهای ملموسی رسیده است.

انحراف افکار مردم برای این جماعت ممکن نخواهد بود، همانطور که حریفِ بزرگی و ضخامت فتاح نشدند؛ همانگونه که از تخریب رابطه با عربستان عاجز ماندند، و آنگاه که عجزشان پیش چشمشان آمد سعی کردند با مطرح کردن نام شمخانی آن را مصادره کنند! ضد تبلیغشان فعلا در حد چند اکانت توییتریِ نه چندان مهم و تعدادی رسانه بی اعتبار خارجی است، و اگر بخواهند بیش از این گام بردارند مجبورند مهره های بیشتری را بسوزانند.

آقای ظریف، این قلندران را می شناسید؟

محمدرضا کائینی، از پژوهشگران معاصر نیز در یادداشتی با عنوان “آقای ظریف، این قلندران را می شناسید؟” نوشت: عیاران و قلندرانی که در پی پیروزی انقلاب اسلامی، ابتدا در کمیته ناحیه ۹ و سپس در قالب “فدائیان اسلام” عازم جبهه آبادان شدند، تحول را با ظهور امام تجربه کرده بودند. آنان عمدتا با هزینه شخصی، راه جبهه را در پیش گرفتند.

در مقام جنگ‌آوری، البسه غیرنظامی از قبیل پیراهن آستین‌کوتاه و شلوار کُردی به بَر و به یک پا گیوه و به پای دیگر چاروق داشتند. چون بنی صدر اساسا آنان را به حساب نمی‌آورد و اسلحه را از ایشان دریغ می‌کرد، صرفا با سلاح‌های غنیمتی یا جنگ‌افزارهای ژاندارمری و حتی گاه با قمه و چوب با دشمن تا بُن‌دندان مسلح مواجه می‌شدند! اما همین فتیانِ آسمان‌جُل، به اذعان بسیاری، در شکست حصر آبادان نقش اساسی داشتند.

خواستم به آقای ظریف، آدرس شهید سید‌مجتبی هاشمی، شهید شاهرخ ضرغام و همگنانش را داده باشم، که اگر قرار بود تنها به “امکانات” و “مقدورات” نظر کنند و “آرمان” و “آرزو” و “ایثار” را به کُنجی نهند، نباید از خیابان شاپور سابق(وحدت اسلامیِ کنونی) قدمی پیش‌ می‌نهادند. انقلاب اسلامی از آغاز تا امروزش، که ۶ دهه را سپری کرده، با این رویکرد پیش آمده و متاثر از آن، به این مکانت منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نائل شده است.

شبیه به ادعای گروه خوارج در صدر اسلام است

حجت‌الاسلام سید محمود نبویان، نماینده مجلس شورای اسلامی نیز در یادداشتی خطاب به محمدجواد ظریف نوشت: آقای ظریف در برنامه کلاب‌هاوس بیان داشته است که اگر برجام نادرست و بدتر از ترکمانچای است، چرا آن را دور نمی‌اندازند، ما که دوسال است کاره‌ای نیستیم اما هنوز دوستان به دنبال همان برجام ‌هستند.

از این رو چند نکته را نسبت به این سخنان آقای ظریف یادآور می‌شوم:

۱. این ادعای آقای ظریف شبیه ادعای گروه خوارج در صدر اسلام است که علیرغم مخالفت جدی حضرت علی علیه‌السلام با مذاکره با معاویه،‌ مذاکره با معاویه و حتی مذاکره‌کننده (ابوموسی اشعری بجای مالک اشتر و ابن عباس) را به حضرت تحمیل کرده‌اند، و پس از روشن شدن خیانت و خسارت آن مذاکره و جهل و سادگی آن مذاکره‌کننده،‌ حضرت را نسبت به آن مذاکره مورد عتاب قرار داده‌اند.

۲. اینکه برجام، مانند ترکمانچای، یک قرارداد خسارت‌بار است، امری روشن است و صرف اینکه برخی در این دولت نیز بدنبال آن هستند،‌ خسارت‌بار بودن برجام را نفی نمی‌کند. مانند اینکه به کسی گفته می‌شود که چرا معتاد شده‌ای و کراک و شیشه مصرف می‌کنی، او در جواب بگوید اگر مصرف کراک و شیشه، نادرست و بد است، چرا برخی افراد دیگر از آن استفاده می‌کنند؟

۳. در مورد خسارت برجام، همین بس که علی‌رغم اینکه در برجام، اولا حدود ۱۰۰ حق هسته‌ای از ملت ایران سلب شده است، ثانیا محدودیت‌های ۱۰، ۱۵، ۲۰، ۲۵ سال و بیش از ۲۰ مورد محدودیت‌های ابدی به ایران تحمیل شده است، و ثالثا نظارت‌های منحصر به‌فرد پادمانی، پروتکلی و فراپروتکلی و برجامی که در هیچ کشور دنیا إعمال نمی‌شود، از سوی آقای ظریف پذیرفته شده است،‌ و به اعتقاد آقای ظریف، براساس برجام، بی‌سابقه‌ترین و سخت‌گیرانه‌ترین نظارت در طول تاریخ بر اماکن هسته‌ای و غیرهسته‌ای ایران إعمال شده است به‌طوری‌که، ۹۲ درصد نظارت‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در جهان، در کشور ایران انجام شده است: ««قطعا برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران، تحت «سخت‌گیرانه‌ترین» نظام بازرسی در تاریخ قرار دارد. درواقع، از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۹ [۱۳۹۸-۱۳۹۴]، بیش از ۹۲ درصد از تمام بازرسی‌های آژانس در مقیاس جهانی در ایران انجام شده است».( نک: نامه آقای ظریف، به رئیس دوره‌ای شورای امنیت، مورخ ۳۰ مرداد ۱۳۹۹)، درمقابل، آقای ظریف تصریح می‌کند که بهره ملت ایران از برجام، صفر بوده است و ایران صرفا هزینه داده است (نامه آقای ظریف به جوزف بورل، هماهنگ‌کننده اروپایی برجام)، کما این که در نامه‌ای دیگر به خانم موگرینی در مورد بی‌فایده‌ بودن برجام تصریح می‌کند: «بهره اقتصادی ایران از برجام کاملا هیچ است. درواقع،‌ تجارت ایران با دنیا نسبت به سال ۲۰۱۲ [یعنی زمان دکتر جلیلی] محدودتر شده است. بانک‌های اروپایی و بانک‌های مستقر در سایر کشورهای اطراف برجام از ارائه خدمات مالی، حتی در زمینه‌های پزشکی و مواد غذایی امتناع می‌ورزند و همین امر سبب شده تا ایران با  کمبود دارو موجه شود که جان انسان‌ها را تهدید می‌کند»، همچنین در نامه‌ای دیگر مورخ ۱۵‌ آبان ۱۳۹۷ به خانم موگرینی تاکید می‌کند: «ایران مطلقا نمی‌تواند هیچ منفعتی از برجام ببرد … واقعیت این است که امروز روابط تجاری ایران بسیار محدودتر از سال ۲۰۱۲ [یعنی زمان دکتر جلیلی] شده است… فروش نفت ایران به پایین‌ترین حد خود، حتی کمتر از سال ۲۰۱۲ رسیده است، برخی از طرف‌های برجام تمامی خریدهای نفتی خود از ایران را خاتمه داده‌اند، ایران عملا دسترسی به، و منافع خود از، درآمدهای نفتی و دیگر سرمایه‌های خود در بانک‌های خارجی-من‌جمله بانک‌هایی که عمدتا مقر آنها در طرف‌های برجام است- را از دست داده است، کشتیرانی ایران تقریبا متوقف شده است، شرکت‌های بیمه از پوشش کشتی‌های ایرانی و دیگر کشتی‌هایی که به ایران خدمات ارائه می‌‌کنند، امتناع می‌کنند، خطوط هواپیمایی مسافربری یا پروازهایشان را به ایران متوقف کرده‌اند، و یا از تعداد آنها کاسته‌اند، خطوط هوایی ایران به‌سختی می‌توانند خدمات لازم از جمله سوخت را در فرودگاه‌های مقصد دریافت کنند، از شرکت‌های ایرانی (و حتی شهروندان عادی ایران که در خارج از کشور سکونت دارند) خواسته شده است برای بستن حساب‌های بانکی خود اقدام کنند و شاه‌بیت این وضعیت هم این است که حتی نمایندگی‌های کنسولی و دیپلماتیک ایران در نگهداری حساب‌های بانکی خود که منحصرا برای فعالیت‌های مرتبط کاری استفاده می‌کنند با مشکلات روبرو شده‌اند».

کما اینکه آقای سیف، رئیس‌کل‌ وقت بانک‌مرکزی، مورخ ۲۸فروردین ۱۳۹۵ تصریح می‌کند که از ابتدای اجرای برجام، تقریبا هیچ اتفاقی نیفتاده است، ایشان آورده است: «تقریبا هیچ چیز اتفاق نیافتاده است. … در مجموع ما نمی‌توانیم از وجوه مسدودشده در خارج از کشور استفاده کنیم».

گزارش از هادی هدایت زاده

دیدگاهتان را بنویسید