برخلاف دوره زمانی طالبان اول که نظامی جایگزین در افغانستان با عنوان ائتلاف شمال وجود داشت و بسیاری از دولت ها، آن حکومت را به عنوان نماینده مردم افغانستان شناسایی کرده بودند، این بار سخن از شناسایی حکومت رقیب طالبان نیست بلکه بسیاری از کشورها اعلام کرده اند که منتظر رویکرد عمل گرایانه طالبان می مانند و پس از آن در مورد شناسایی امارت اسلامی افغانستان، تصمیم خواهند گرفت، انتظاری که بی شک با تفکرات دگم و جزم گرایانه این گروه تضاد کامل دارد.
اظهار نظر رئیس جمهور و هشدار ضمنی به طالبان در خصوص حق آبه هیرمند، بروز درگیری مرزی در شرق کشور بین مرزبانی جمهوری اسلامی و عناصر مرزی طالبان و واکنش های اجتماعی و سیاسی نسبت به تحولات مرتبط با این موضوعات به یادآوری و زنده شدن شرایط سخت مرزی کشور در دوره طالبان اول را منجر شده است.
این گروه مجدداً و برای دومین بار حکومت امارت اسلامی را در در سال 2021 در افغانستان تشکیل داده است و بر این اصل کاملاً آگاهی دارد که عدم شناسایی از سوی جامعه جهانی و استمرار تحریم های سازمان ملل، اهم موانع در مسیر موفقیت در اداره افغانستان خواهد بود. با آنکه ملاک غالب و مرجع در شناسایی دولت ها در نظام حقوق بین الملل، کنترل و مهار موثر و همه جانبه بر سرزمین های کشور مربوطه می باشد لکن جامعه جهانی در خصوص شناسایی طالبان در دوره های اول و دوم حکمرانی این گروه از فرمت و نظریه مشروعیت دموکراتیک استفاده کرده است. دو شرط اساسی جامعه بین المللی برای شناسایی حکومت امارت اسلامی افغانستان مشتمل بر اینکه طالبان باید تمامی اتصالات و ارتباطات خود با گروه های تروریستی نظیر القاعده را قطع کند، به حضور این نیروها در خاک افغانستان پایان دهد و نتیجاتاً مانع استفاده از خاک افغانستان برای آسیب زدن به منافع دیگر کشورها شود همچنین حکومتی جامع و فراگیر و متشکل از تمام اقوام و گروه های قومی و مذهبی در جامعه متکثر افغانستان تشکیل دهد که در آن، مقیاس های حداقلی مربوط به حقوق بشر و حقوق زنان نیز لحاظ شود. شرط دوم ناظر به رعایت پیش نیازهای حداقلی حکومت های دموکراتیک و حفظ کمینه های مردم سالارانه است. دولت های بزرگ و همسایگان طالبان و نیز سازمان ملل متحد بر آن هستند تا با استفاده از حربه و دستاویز عدم شناسایی، به عنوان ابزاری برای تغییر رفتار طالبان، استفاده کنند.
بنابراین برخلاف دوره زمانی طالبان اول که نظامی جایگزین در افغانستان با عنوان ائتلاف شمال وجود داشت و بسیاری از دولت ها، آن حکومت را به عنوان نماینده مردم افغانستان شناسایی کرده بودند، این بار سخن از شناسایی حکومت رقیب طالبان نیست بلکه بسیاری از کشورها اعلام کرده اند که منتظر رویکرد عمل گرایانه طالبان می مانند و پس از آن در مورد شناسایی امارت اسلامی افغانستان، تصمیم خواهند گرفت، انتظاری که بی شک با تفکرات دگم و جزم گرایانه این گروه تضاد کامل دارد.
به نظر می رسد که غالب دولت ها بویژه دوّل غربی به سرعت در مورد شناسایی امارت اسلامی افغانستان تصمیم نخواهند گرفت و منتظر عملکرد آتی طالبان می مانند، هدف جاری سازی راهبرد سنتی چماق و هویج است؛ از ابزارهای اقتصادی و تحریم ها به عنوان چماق و از عامل شناسایی و اعطای مساعدت های اقتصادی به عنوان هویج استفاده خواهند کرد. با این اوصاف نباید فراموش کرد که اینک نام بسیاری از مسئولین بلندپایه طالبان در فهرست تحریم های سازمان ملل متحد قرار دارد و رفع این تحریم ها متضمن موافقتِ اعضای دائم آن شوراست.
اگر طالبان نتواند موافقت دولت های غربی عضو دائم شورا را به دست آورد، به صرف کسب رضایت دولت های چین و روسیه امیدوار به رفع تحریم های بین المللی علیه خود نباید باشد. طالبان در مذاکرات چند سال اخیر خود، بارها اصرار کرده است که تحریم ها علیه این گروه و رهبران آن رفع شود و رفع این تحریم ها و شناسایی طالبان منوط به تامین دو شرط پیش گفته خواهد بود.
اندیشه طالبانیسم در دوره اول حکومت سازی این جریان در افغانستان و رفتارها و اعمال خشن آنان در قتل و کشتار مخالفان سیاسی و اعتقادی، باعث شد تا تئوریسین های سیاسی – امنیتی پیدایش مجدد طالبان را در ادامه همان روند گذشته در افغانستان و بسط آن به برخی از کشورهای همسایه قلمداد کنند. نگرش این افراد بر این اصل استوار است که به واقع استیلای طالبان، به صدا درآمدن زنگ خطری برای احتمال تبدیل شدن افغانستان به کلونی تروریسم بین الملل است و ریسک بازخیزش اقدامات تروریستی را مانند گذشته که به شکل گیری القاعده و داعش منجر شده بود، در پی داشته باشد. بر این اساس بقایای داعش در افغانستان با عنوان دولت اسلامی خراسان، رقیب اصلی طالبان بوده و منازعات داخلی در افغانستان را شدت بخشیده است و دامنه آن به دیگر کشورها نیز کشیده خواهد شد. این منازعه ناشی از اختلاف طالبان با دولت اسلامی خراسان بر سر زعامت و برتری تفکرات اسلام سلفی و ترویج گفتمان خود در افغانستان است و انتظار می رود با واکنش خشن نظامی طالبان به افزایش یک تئوکراسی مذهبی سرکوبگر و اضمحلال باقی مانده های آزادی خواهی و استقلال طلبی در افغانستان منجر شود.
در این بین طالبان نیز برای صدور دیدگاه انقلابی خود به سراسر جهان اصرار دارد تا همه گروه های اسلامی با آن بیعت کنند و هم پیمان شوند. این تعریف که در اوایل روی کار آمدن طالبان مورد توجه واقع شده بود در کوتاه مدت به اثبات رسید و جریان داعش خراسان علی رغم نزدیکی فکری با طیف حاکم با اجرای اقدامات تروریستی در برخی از مناطق افغانستان، به بهانه مقابله با طالبان دست به کشتار مردم به خصوص شیعیان این کشور زد تا هم ناتوانی طالبان در ایجاد امنیت در افغانستان را نمایان کند و هم کینه ذاتی خود نسبت به شیعیان را به نمایش درآورد. از این منظر موفقیت طالبان به عنوان یک گروه میلیشیایی جان سخت و با تجربه در جنگ های سنتی به توانمندی آن در حفظ همبستگی داخلی وابسته خواهد بود که با رسیدن به قدرت این توان برای حفظ یکپارچگی با مشکل جدی مواجه شده است. جناح های داخلی طالبان دیدگاه های متفاوتی برای اداره حکومت و روش مملکت داری دارند، افراد میانی آن تندرو هستند و طالبان مشکل جدی درباره کنترل اقدامات و انگیزه آنان دارد.
اگر طالبان موفق به کنترل داعش خراسان نشود، تضعیف شده و بدین ترتیب خشونت در افغانستان افزایش خواهد یافت. از طرف دیگر امکان دارد تا پای ایران هم به دلیل اقدامات داعش خراسان علیه شیعیان هزاره به معرکه بازگردد و با ایجاد ناآرامی منبعث از اقدامات طرف مقابل در مناطق مرزی ایران به نوعی جنگ شیعه و سنی را شعله ور کند. تبعات ناشی از این ناامنی به طور طبیعی در کشورهای همسایه افغانستان و بخصوص ایران به دلیل برخورداری از اندیشه شیعی ظهور خواهد شد. قطعاً از میان همسایگان افغانستان، ایران می تواند پرهزینه ترین پی آمدها را از تثبیت قدرت طالبان، متحمل شود. ادامه ناامنی های موجود احتمالی، موج فراینده تری از پناهندگان افغان به سمت ایران را سرازیر خواهد کرد. دامنه این مهاجرت ها علاوه بر تأثیرگذاری بر اندیشه اهل سنت ایران به واسطه همدردی با پناهندگان، تبعات امنیتی ناشی از این حضور را در حوزه های امنیتی، اقتصادی و اجتماعی خواهد گذاشت و جمهوری اسلامی را با آسیب های بیشتری مواجه خواهد ساخت.
در صورت اوج گیری اختلافات، طالبان می تواند گروه های سلفی را در داخل ایران تهییج و با قرار گرفتن در کنار رقبای سنتی ایران، جایگاه منطقه ای ایران را با تحرکات خود تحت تأثیر قرار دهد. در این شرایط اگر ایران به حمایت از گروه های ضدطالبان همچون گروه احمد مسعود برآید متهم به دخالت در امور افغانستان خواهد شد این امر احتمال واکنش از سوی طالبان و حتی بازیگران حامی او در افغانستان و پاکستان را به صورت اقدامات ایذایی و یه اجرای اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی محدود علیه ایران را محتمل خواهد کرد. ضمن اینکه ادامه تحریم های بین المللی، گرایش نظام مند دستگاه حاکم به سمت ترویج کاشت مواد مخدر را افزون تر خواهد کرد؛ این امر علی رغم اقدامات پرهزینه ایران در جهت کنترل مرزها منجر به افزایش هزینه های امنیتی و انسانی به دلیل مستعد بودن خط انتقال مواد به اروپا و همچنین برخوردار بودن از زمینه اختلافات مذهبی، ایران را دستخوش ناامنی داخلی و ایجاد واکنش منفی نظام بین الملل نسبت به ناتوانی در کنترل مرزهای خود خواهد کرد، امری که امنیت ملی و حیثیت جهانی ایران را با چالش مواجه خواهد کرد.
پس از استیلای طالبان و فرار غنی از کابل مکرراً گفتمان های صلح جویانه از سر ذوق خروج آمریکا و یا ساده اندیشانه و شاید هم مغرضانه توسط برخی سیاسیون شناسنامه دار و بعضاً علمای ارشد اهل تسنن، خصوصاً در شرق کشور دال بر اینکه بنیادهای فکری طالبان در طول زمان تغییر یافته است و میان طالبان و گروه های افراطی مانند داعش، تفاوت وجود دارد، طرح شد. گروهی معتقدند که طالبان به دنبال برپایی حکومتی اسلامی و اجرای مقررات شریعت در محدوده سرزمین افغانستان هستند اما گروه هایی مانند داعش و القاعده به دنبال تشکیل حکومت جهانی اسلامی هستند. بنابراین ممکن است طالبان، روابط خود را با این گروه های تندرو قطع کند. اما به نظر می رسد که بنیادهای فکری گروه طالبان که برگرفته از قرائت اسلام سلفی است، از این منظر، تفاوت های بنیادی با تفکر گروه هایی نظیر داعش و القاعده ندارند و کنترل رفتارهای تنش زا و خشن و نمایش چهره ای غیر از آنچه از این گروه در اذهان مانده، تنها و بدواً به توصیه متفکرین و حامیان در سایه آنان صورت گرفته است، بلکه با اتخاذ این راهبرد و گذر زمان فرایند شناسایی این گروه توسط کشور های منطقه و سایر کشور ها و جوامع بین المللی صورت پذیرد.
بر همگان واضح است که دغدغه فعلی ملت افغانستان عبور از دروازه فقر و ناامنی و رسیدن به مدینه فاضله ای با دار بودن حداقل رفاه و امنیت نسبی است از این رو دغدغه شهروندان این کشور نیل به آزادی های مدنی نیست. به همین دلیل مفهومی مانند آزادی مدنی در این کشور با وجود طالبان و یا بدون آن خواستگاهی ندارد، از این جهت است که ملت افغانستان امنیت و رفاه را به عنوان اولویت نخست، طلب می کند؛ اگر طالبان بتواند ثبات و امنیت را برای مردم افغان به ارمغان آورد، موفق به ماندگاری حداقل در کوتاه مدت خواهد شد، اما این ماندگاری در بلندمدت بدلیل نگرش های قومیتی و ایدئولوژیکی هیچ افق روشنی ندارد که برایند حاصل از این شرایط به عنوان یک تهدید جدی با افزایش مهاجرت به ایران مشکل سازخواهد بود.
بی شک زعمای طالبان از هرم بالای قدرت تا سطوح میانی دستگاه حاکمه، نه در دانشگاه های بین المللی علوم انسانی تحصیل کرده اند و نه پله های ترقی را در سیستم های دموکراتیک طی کرده اند بنابراین تمام رفتارهای سیاسی، اقدامات مورد لزوم در اداره کشور و رفتار با شهروندان و همسایگان بر اساس ایدئولوژی آموخته شده در مدارس دینی انجام خواهد گرفت بنابراین…
غفور کریمی