جسارت هنرمندانه یا رهاورد افکار منفی؟!

متأسفانه عده‌ای در قامت هنرمند و یا ژورنالیست در میان گروه‌هایی از مردم و نسل جوان، دارای جایگاه تأثیرگذاری و الهام‌بخشی هستند و در قضایای اجتماعی فرهنگ‌سازی غلطی را انجام می‌دهند.

به‌عنوان یک مخاطب علاقه‌مند به آثار سینمایی و تلویزیونی و کسی که هنوز هم شیفته‌ی تماشای قصه‌های مجید است، باید بگویم که مرگ کیومرث پوراحمد حقیقتاً تلخ و نگران‌کننده بود؛ اما تلخ‌تر و نگران‌کننده‌تر اینکه عده‌ای در این روزها می‌خواهند ناهنجاری و گناه بزرگ خودکشی را با تعابیری چون مرگ خودخواسته، شجاعت و جسارت هنرمندانه برای پایان دادن به زندگی و… توجیه کنند.

به تعبیر درستِ ایمان شمسایی، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد، همان قدر که قضاوت ناآگاهانه منفی و کوبنده خطاست؛ تکریم و تحسین چنین عملی اشتباه مضاعف است.

متأسفانه عده‌ای که در قامت هنرمند و یا ژورنالیست به هر حال در میان گروه‌هایی از مردم و نسل جوان، نفوذ و دارای جایگاه تأثیرگذاری و الهام بخشی هستند، در این قبیل قضایا فرهنگ‌سازی غلطی را انجام می‌دهند، هر چند که شاید خودشان هم بگویند که نیت و قصد چنین کاری را نداشته‌اند، اما تأثیری که نوع رفتار و اظهارنظر آنها بر جای می‌گذارد، خروجی‌اش چیزی جز همان فرهنگ‌سازی غلط نیست.

البته منکر این هم نیستیم که هر فردی ولو هنرمند و سلبریتی، در زندگی خود سختی‌ها و مشکلات و گرفتاری‌هایی دارد که به‌جهت غلظت اثرات سبک زندگی مدرن، آلام روحی و روانی چنین زیستی حتی پررنگ‌تر از مشکلات و گرفتاری‌های جسمی و فیزیکی است.

با این همه آنچه واقعاً نگران‌کننده است اینکه برخی خودکشی پوراحمد در شانزدهمین روز از نخستین ماه سال جاری آن هم در ویلایی در بندر انزلی را با تعابیری عجیب بستایند و از شجاعت و جسارت او سخن گفته و آن را انتخابی خودخواسته عنوان کنند که باید به آن احترام(!) گذاشت.

از سوی دیگر برخی از همکاران وی در مراسم تشییع جنازه از این مسئله سخن به میان آورده‌اند که آثار پوراحمد سراسر امید بوده است؛ اما با این حال به تعبیر کیانوش عیاری، پوراحمد یک عصیانگر واقعی بود و به‌خاطر شرایط از زمین و زمان انتقاد می‌کرد.

اینها همه نشان از یک تناقض آشکار دارد چنان که محمدمهدی عسگرپور، مدیرعامل خانه هنرمندان ایران در مراسم تشییع پیکر پوراحمد بدان اشاره کرد و گفت: من فکر می‌کنم در این روزها با یک مورد بسیار عجیب مواجه هستیم. در سه روز گذشته که شاهد تلخ‌ترین روزها برای سینمای ایران هستیم با مرگ هنرمندی مواجه شدیم که آثارش همواره دربرگیرنده پیام صلح، دوستی، امید و سرشار از زندگی بود؛ اما با این پایان‌بندی که داشت با یک تناقض کامل مواجه شدیم.

نکته‌ای که جا دارد به آن توجه بیشتری صورت گیرد این است که زیست در فضای هنرمندانه فعلی با قرائت روشنفکرانه که متأسفانه رگه‌های مشهودی از نهیلیسم در آن وجود دارد، نتیجه‌اش همین خودکشی‌هایی است که رخ می‌دهد و در این میان عده‌ای می‌کوشند که با توجه به شرایط ماه‌های اخیر کشور، چنین وقایع تلخ و غیرقابل توجیهی را به نبود امید در کشور ربط دهند.

این در حالی است که در خود غرب نیز بسیاری از هنرمندان و بازیگران بوده‌اند که در اوج ثروت و شهرت و بهره مندی از امکانات دنیوی، دست به خودکشی زده‌اند و نیک می‌دانیم که اکثر هنرمندان و فیلم‌سازان شناخته شده و کاربلد سینما و تلویزیون ایران همچون کیومرث پوراحمد از سطح زندگی متوسط به بالایی برخوردار بوده و عموماً برای تولید آثار خود به‌شکل مستقیم یا غیرمستقیم از مواهب بیت المال نیز بهره‌مند بوده‌اند.

بنابر این ربط دادن گودرز به شقایق در این قبیل مسائل، ماستمالی‌کردن ناهنجاری‌ها و معاصی چون خودکشی است که متأسفانه جریان هنری و رسانه‌ای خاصی به‌دنبال توجیه این رفتارها به هر قیمت و بهانه‌ای است.

دیدگاهتان را بنویسید