امروزه خانوادههای آمریکایی در همه زمینهها با مشکلات روزافزونی مواجه هستند و عملکرد آنها به دلیل بسیاری از معیارها، در مقایسه با هر زمان دیگر و در مقایسه با کشورهای پیشرفته صنعتی از مطلوبیت کمتری برخوردار است.
جدّیترین پیامد منفی کاهش عملکرد خانوادهها متوجه کودکان است.
بر طبق شواهد، نسل امروز کودکان ما اولین نسل از کودکان در طی تاریخ این کشور هستند که در مقایسه با والدینشان در همین سن، سلامت روانی و اجتماعی کمتری دارند.
آسیبهایی نظیر بزهکاری، خودکشی، مصرف مواد، اضطراب، افسردگی و… به طور هشداردهنده افزایش یافته است.
طی سیسال گذشته در آمریکا خانواده سنتی دچار زوال تدریجی شد که به دنبال خود سه تغییر مهم همراه داشت:
- آمار طلاق به شدت بالا رفت؛تا حدی که در حال حاضر بیشتر از 50 درصد است. در نتیجه اکنون بسیاری از کودکان در خانوارهای تکوالد و جدا از سایر خویشاوندان بزرگ میشوند.
- بسیاری از زنان متأهل وظیفه مادری و همسری را رها کردند و وارد بازار کار شدند و هنوز جای خالی فعالیتهای پیشین آنان پُر نشده است.
- کانون توجه بسیاری از خانوادهها تغییر کرد و به جای تربیت فرزندان، جای خود را به توجه به سلامت روانی و خودپَروَرانیِ اعضای بزرگسال خانواده داد.
در حقیقت، در جوامع مدرن و پیچیده امروزی که کودکان برای موفقشدن به آموزش و امنیت روانی نیاز دارند، متأسفانه زمانی که کودکان با والدینشان سپری میکنند، کاهش یافته است.
پدرانِ غایب، مادران شاغل، پدربزرگها و مادربزرگهای دور، مدرسههای بینامونشان و اجتماعات ناپایدار، ویژگیهای اصلی دوران ما هستند.