اروپا نشان داده که کاملاً در جهت منویات ایالات متحده حرکت میکند و تکمیلکننده پازل راهبرد فشار حداکثری این کشور علیه ایران است. اگر پیش از این پایبندی به سیاستهای تحریمی آمریکا – حتی با وجود ماندن در برجام و تاکید بر اجرای این توافق – به دلیل هزینههای سنگین تحریمی قابل توجیه بود، اقدام اخیر اروپاییها مبنی بر تروریستی خواندن سپاه پاسداران، غیر قابل پذیرش است و شرایط را به نقطه بدون بازگشت خواهد رساند. این مصداق بارز اقدام علیه نیروهای نظامی یک کشور است و پاسخی در خور را هم میطلبد؛ آن هم نیرویی که در مقابله با تروریسم و جلوگیری از تعمیق و ریشهدواندن آن در منطقه بیشترین فعالیت را داشته است.
حال که اروپا تصمیم گرفته از هر سمت و سویی به سمت ایران تیر پرتاب کند، باید هزینههای آن را هم متحمل گردد. از نقش غیرقابل انکار و فعالیت وسیع سفارتخانهها در ناآرامیهای اخیر گرفته تا اقدام اخیر اتحادیه اروپا علیه سپاه پاسداران و همچنین تحریمهای اقتصادی و حقوق بشری که اعمال شده، حکایت از اتخاذ راهبردی توسط اروپاییها میدهد که بُنمایه آن تقابل با ایران است و این تقابل قطعاً بدون هزینه نخواهد بود.
برای ایران قابل پذیرش نیست که هم تن به محدودیتهای هستهای دهد و به اجرای توافقی دست بزند که هیچ کدام از طرفهای آن متعهد به اجرایش نیستند، هم با تحریمهای مختلف مواجه باشد و مضافاً برچسب تروریستی به نیروی نظامی خود را تحمل کند. اروپا باید بداند که اولاً در مرتبهای نیست که بتواند با ایران که اهرمهای فشار فراوانی دارد گلاویز شود ثانیاً اگر این برداشت و شاید قمار بزرگ را مرتکب شده، باید تبعات آن را پذیرا بوده و به جان بخرد.
یقیناً و تحقیقاً دست اروپا زیر ساطور ایران در منطقه و فرامنطقه است و اگر شرایط به نقطه بدون بازگشت برسد، هیچ چیز مانند گذشته نخواهد بود. پرواضح است که با ادامه وضعیت کنونی، نه توافقی در کار خواهد بود و نه محدودیتهای دستوپا گیر آن و نه نیروهای نظامی – امنیتی اروپا شرایطی مشابه گذشته را خواهند داشت. به واقع شاید آغازگر این بازی اروپاییها باشند اما بلاشک تمامکننده آن، ایران خواهد بود.
تجربه این سالهای رفته بر ما به وضوح نشان میدهد که اروپا و آمریکا، برجام را نه به عنوان نقطه آغازی برای باز کردن گرههای فیمابین خود و ایران قلمداد کردند، بلکه این توافق را ابزار و اهرمی برای اعمال فشار بیشتر بر کشورمان و کسب امتیازات فراوان قرار دادند و با تداوم این روند، راهی جز دفن جسد برجام نخواهد ماند.
باید بپذیریم که قرار گرفتن در نقطه کنونی، نتیجه راهبرد غلطی است که از اردیبهشتماه 97 و پس از پایان خروج آمریکا از برجام اتخاذ شده؛ ماندن در توافق یکطرفه و سعی در بهرهبرداری از استراتژی مذاکره برای حل نزاع موجود که تنها عایدیاش جسورتر شدن غرب بوده است.
تاریخ نشان داده که دیپلماسی به پشتوانه قدرت سخت تولید شده معنا پیدا خواهد کرد و در این بستر کار خواهد کرد. این روند کنونی و سعی در بازکردن گرههای موجود با استفاده از ابزار دیپلماسی راه به جایی نخواهد برد. ظاهرا غرب یک زبان را میفهمد و آن هم زبان زور است؛ چشم در مقابل چشم و دندان مقابل دندان؛ با غرب مثل خودش رفتار کنیم!