حمیدرضا شاهنظری طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: سفر اخیر شی جینپینگ، رئیسجمهور چین به عربستان که به امضای یک توافقنامه راهبردی میان پکن و ریاض انجامید، دلالتهای راهبردی مهمی درخصوص جنگ سرد جدید بین جبهه شرق و غرب و افول هژمونی امریکا دارد که تعمداً از سوی لشکر رسانهای فارسیزبان متعلق به امریکا نادیده گرفته شده و در عوض تلاش شد با تمرکز بر بندهایی از بیانیههای صادر شده در این سفر، ضمن پنهان کردن این دلالتها، تفسیری مغرضانه و ضدایرانی از آن ارائه شود.
اگرچه در بخشهایی از بیانیه صادر شده در این نشست، عبارتهایی علیه ایران گنجانده شده بود، ولی این عبارتها و این بیانیهها نهایتاً در حد سخنان دیپلماتیک دوپهلو است که بسیاری از دولتها برای پیشبرد اهدافشان در جلب توجه طرف مقابل اعلام میکنند، ولی در عمل بر مبنای آن عمل نمیکنند. در بسیاری مواقع اینگونه بیانیهها نشاندهنده سیاستهای واقعی دولتهای صادرکننده آن نیست بلکه بیشتر یک ژست دیپلماتیک است که برای جلب توجه و اطمینان برای طرف مقابل صادر میشود. هر وقت سیاست اعلامی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر بیطرفی در موضوع اوکراین، مورد قبول غربیها و اوکراین قرار گرفت و به سیاست اعمالی ایران تعبیر شد این بیانیه را هم باید جدی قلمداد کرد. نقطه عطف و اهمیت این سفر نه بیانیه دیپلماتیک آن بلکه ضربات جبرانناپذیر راهبردی و حیثیتی بود که اصل انجام آن و نتایج حاصل از آن به امریکا و جبهه غرب وارد کرد. نکات زیر درباره تفسیر درست سفر فوق و توافقنامه صورت گرفته در آن قابل توجه است:
سفر چند ماه قبل جو بایدن به عربستان نتوانست به نتایج مورد نظر امریکا بینجامد و سبب تمسخر بایدن در سطح رسانهها و سیاستمداران شد. تحولات جهانی به وضوح نشان میدهد که امریکا اعتبار سابق خود را حتی در بین متحدان و کشورهای تحت نفوذ خود نیز از دست داده است. ماجرای جنگ اوکراین و نحوه نقشآفرینی امریکا در آن که به وضوح نشان میدهد این کشور دیگر نه توان حمایت جدی از متحدان خود را دارد و نه از نظر آنان خود را موظف به انجام این کار میداند. تحولات جهانی نشان میدهد امریکا با فهم افول قدرت خود در عرصه جهانی، فقط به دنبال کسب منفعت حداکثری بیتوجه به سرنوشت دیگران است. به عبارت دیگر میتوان گفت امریکاییها همزمان با افول در شاخصههای مختلف قدرت، توان رهبری جهانی خود را نیز از دست داده و دیگر متحدان این کشور هم به آن اعتماد سابق را ندارند و این یکی از دلایل عمده عربستان برای گرایش به سمت چین و سفر اخیر رئیسجمهور چین به این کشور بهرغم تلاشهای امریکاییها برای جلوگیری از انجام این سفر تلقی میشود.
این سفر از منظر مناسبات اقتصاد جهانی و بازار جهانی انرژی نیز بسیار مهم ارزیابی میشود و نشان میدهد که دیگر امریکا توان تحمیل خواستههای خود بر این بازار را ندارد. طی دهههای متوالی امریکا همواره تلاش داشته شروط خود را بر بازار جهانی نفت تحمیل کند و کنترل این بازار را در دست داشته باشد، اما رویداد اخیر و توافق چین و عربستان و حتی سایر کشورهای عربی خلیجفارس و جایگزینی یوان به جای دلار در معاملات نفتی، بهرغم میل امریکا، بیانگر کاهش نقشآفرینی امریکا به عنوان یک قدرت هژمون در عرصه بینالملل است.
عربستان با فهم افول قدرت امریکا و عدم تعهد و توانایی این کشور در دفاع از همپیمانان خود در برابر دیگران، تلاش نموده تا با باز کردن پای چین به منطقه و گره زدن منافع چین به نفت و اقتصاد منطقه، نوعی بازدارندگی در قبال جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت به وجود بیاورد. عربستان پیام «گاو شیرده بودن برای امریکا» را به خوبی دریافت کرده و فهمیده که دیگر ارباب قبلی نمیتواند امنیت او را تأمین کند، لذا لازم است مشتریان شیر را متنوع و از این طریق امنیت خود را تضمین کند. عربستان به این نتیجه رسیده که حمایت امریکا و برقراری رسمی روابط با رژیم صهیونیستی به تنهایی نمیتواند این کشور را از خطر دشمنانش حفظ کند.
امریکاییها هم به خوبی متوجه این نیت عربستان هستند، به طوریکه نشریه «فارین پالیسی» در تیتر گزارش خود در این باره نوشته: «بازدید شی از سعودی نشان داد دوران تکهمسری عربستان با واشنگتن به سر آمده است!» این تیتر اشاره به مصاحبه سال ۲۰۰۴ «سعود الفیصل»، وزیر سابق خارجه عربستان سعودی دارد که در گفتگو با «واشنگتنپست» گفته بود روابط عربستان و امریکا «یک ازدواج کاتولیکی» نیست که تنها یک زن برای مرد مجاز باشد. این رابطه، ازدواجی اسلامی است، ازدواجی که مرد میتواند چهار همسر اختیار کند!» یعنی عربستان نمیخواهد فقط با یک کشور به نام امریکا ارتباط داشته باشد بلکه به دنبال متنوعسازی کشورهایی است که با آنها ارتباط دارد.
تحولات جهانی نشاندهنده پایان هژمونی امریکا و آغاز دورهای جدید است که در آن نظم جدیدی برقرار شده و دیگر یک قدرت مسلط در جهان وجود نداشته و عرصه قدرت جهانی، عرصه نقشآفرینی چند قدرت بزرگ خواهد بود. بیشک جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری که توانسته طی چند دهه بیشترین چالش را برای قدرت هژمون جهانی ایجاد کرده و نقشی تعیینکننده در نقاط ژئواستراتژیک جهان ایفا نماید یکی از قدرتهای نظم جدید جهانی است. امروز ایران در جایگاهی نیست که هیچ کشور هرچند قدرتمندی به خود اجازه دهد حتی در یک بیانیه کماهمیت برای خوشامد و فراهم شدن زمینه دوشیدن یک گاو شیرده خطوط قرمزش را نادیده بگیرد. هرچند محتوای ضدایرانی بیانیه فوق اهمیت جدی ندارد و نباید در دام بزرگنمایی آن از سوی لشکر رسانهای امریکا افتاده و از فهم معنای واقعی آن سفر و توافقات صورت گفته غافل شد، ولی با این حال باید گفت امروز ایران نقشی تعیینکننده در منازعات جهانی و تغییر نظم جهانی بر عهده داشته و این را مقامات چین نیز به خوبی میدانند و دیر نیست که متوجه اشتباه بزرگ خود شده و آن را تصحیح و قدرت جهانی ایران را تأیید کنند.