آزادی بیان! شعار زیبایی که کمتر کسی است که با آن مخالف باشد… همه پرچم آزادی بیان را بلند میکنند و در بلندگوهای خود فریاد میکشند، اما چه کسی به آن عمل میکند؟!
اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم، دو گروه را در این زمینه میتوان از یکدیگر تفکیک کرد. گروه اول میگویند اگر برای بیان و قلم محدودیت ایجاد کنیم، با آزادی تضاد دارد. بگذارید مردم هر چه میخواهند بگویند و بنویسند. در مردم، عقده ایجاد نکنید. انسان نسبت به آن چه منع شود، حریص میشود. یک سوال را باید از این گروه پرسید: آیا موافقید که در مورد نزدیکان شما اشعاری پر از فحش و تهمت در فضای مجازی منتشر شود و آبروی شما را در جامعه خدشه دارد کنند؟!
اما گروه دوم؛ این افراد میگویند بیان و قلم باید کاملاً چارچوب دار و محدود باشد تا سلامت جامعه از بین نرود. به این افراد باید گفت، آیا مردم در یک محیط بسته، خموده و بدون تضارب آرا رشد خواهند کرد؟ اینکه بیان باید چارچوب داشته باشد، درست است، اما اگر محدودیت بیش از حد باشد، دیگر از آزادی نمیتوان سخن گفت.
پس «آزادی مطلق» برای بیان و قلم، صحیح نیست. (البته امکان هم ندارد!) بنابراین سؤال اصلی این است: محدودیت آزادی بیان چیست؟ به طور خلاصه میتوان گفت: «آزادی بیان محدود است به منطق، اخلاق و حقوق مادی و معنوی دیگران، نه چیز دیگر».
بیان باید «منطق» داشته باشد، وقتی منطق کنار رفت، نمی¬توان موضوعی را اثبات یا رد کرد. اگر بی منطقی در بیان به بهانه آزادی ترویج شود، در جامعه هرج و مرج و بی نظمی حاکم خواهد شد. بی¬اخلاقی حتی اگر ذیل واژه زیبای آزادی مخفی شود، جامعه را به انحطاط اخلاقی خواهد کشاند. جامعه بی اخلاق، در سراشیبی افول است.
اما «حقوق مادی و معنوی دیگران» … یکی از مصادیق آن داشتن صداقت و پرهیز از فریب است. به قول شهید مطهری (ره) نباید کسی عکس امام خمینی (ره) در دست بگیرد، ولی سخنان لنین را فریاد بزند، نظر خود را به عنوان تفسیر قرآن کریم جا بزند یا نباید سخن از آزادی و آبادی بدهد، ولی کار او نماد خرابی و ناامنی و هرج و مرج باشد و…
واژه مقدس آزادی را تحریف نکنیم! نه به گونهای تعریف کنیم که با لاابالی گری یکی شود و نه چنان محدود کنیم، که بیمعنا شود. اسلام دین آزادی است. آزادی بیان، شعار اسلام است. بهترین مصادیق آزادی بیان از دل اسلام روییده است.