علاوه بر ارتباط مستقیم بین فناوری و قدرت، پیوند یافتههای علمی و مهندسی و شخصیت ملی در دید افکار عمومی دانش علمی را به قدرت تبدیل میکند. تبیین نقش و جایگاه توسعه فناوری در فزونی قدرت نظامی به عنوان یکی از ابعاد مهم قدرت ملی است که در نهایت به ارتقای آن منتج میشود.
قدرت ملی هر کشور برگرفته از منابع متعددی است که بهصورت همافزا و در پیوند با یکدیگر، شاکله قدرت یک کشور را میسازند؛ علیرغم اینکه هر یک از مؤلفههای قدرت، نقش مهم و مجزایی در تولید قدرت ملی دارند. اما به نظر میرسد؛ در بین آنها، علم و فنآوری از جایگاه و نقش برتری برخوردار است؛ بهطوریکه، این عنصر قدرت ضمن داشتن کارکرد مستقل، در تقویت سایر ابعاد قدرت ملی نیز مؤثر است.
امروزه در میان عوامل ثابت و متغیر استراتژیک، دانش یکی از مولفه های اساسی کسب قدرت و بالا بردن منزلت استراتژیکی یک کشور می باشد. در دنیا تحولی به وجود آمده که همه کارها بر پاشنه دانش می چرخد وچرخ زندگی بر محور علم قرار گرفته است. همه شئون حیات بشر با دانش وابستگی پیدا کرده به طوری که هیچ کاری و هیچ شأنی از شؤون حیات بشر را جز با کلید علم نمی توان انجام داد. براین اساس دولتها ،حکومتها وبازیگران سیاسی ونیز شرکتها،موسسات در سطوح محلی،ملی وبین المللی سعی می نمایند قدرت اطلاعاتی و معرفتی خود را در علوم گوناگون افزایش دهند تا بتوانند بر رقبای خویش پیشی بگیرند. اصطلاحاتی جدید نظیرتکنولوژی اطلاعات،تکنولوژی ارتباطات وغیره ریشه در اهمیت یابی پدیده تولید، گرد آوری، انتشار دانش و تکنولوژی و در سرنوشت ملتها وتولید قدرت و اقتدار و افزایش توان بازیگری در عرصه بین المللی برای بازیگران سیاسی ،اقتصادی،فرهنگی و فنی وغیره دارد.
از گذشته تا به امروز دیدگاههای متعددی در خصوص قدرت و زمینه ها و انگیزه های دستیابی به قدرت توسط کشورها بوسیله صاحبنظران و متخصصان عرصه روابط بین الملل ارائه شده است.کسانی که سیاست بین الملل را از نظر قدرت بررسی می کنند به میزان قابل ملاحظه ای تحت تاثیر دیدگاههای ((مورگنتا)) قرار می گیرند.وی سیاست بین الملل را به صورت کشمکش بر سر قدرت توصیف می کند و معتقد است که قدرت سیاسی رابطه ای روانی است میان کسانی که قدرت را اعمال می کنند یا قدرت بر آنها اعمال می شود.در این راستا، قدرت رابطه ای است میان بازیگران(دولتها)و سیاست، رفتار و اقدامات هر دولتی در عین کشمکشها و رقابتها ،بر اساس اگاهی از موقعیت خویش در رابطه با دیگران ،صورت می گیرد. از دیدگاهی دیگر ، سیاست عبارت است از توزیع اقتدارمندانه ارزشها. بدین ترتیب در مطالعه سیاست میان دولتها ، تاکید عمده بر توزیع قدرت میان آنهاست. توزیع قدرت در جامعه بین المللی نابرابر است و هریک از واحدهای سیاسی می کوشد سهم بیشتر از قدرت را بخود اختصاص دهد. براین اساس خواستها و رفتار دولتهای مقتدر و ضعیف در نظام بین الملل وظهور آن در محیط بین المللی متفاوت است.، بدین معنا که دولتهای قویتر در مواجهه با دیگران، قادر به حفظ استقلال خویشند و هر اندازه دولتی از قدرت و توانایی بیشتری برخوردار باشد، به همان نسبت برحوزه عملش افزوده می شود. ضمناً در نظام بین المللی دولتهای قویتر از امکانات و ابزار بیشتری برای حفظ منافع خویش بهره مندند و در مقابل ، دولتهای ضعیفتر از توانایی بیشتری برای چانه زدن برخوردارند. وزن ژئواستراتژیکی یعنی ثقل نیروها و عوامل مثبت و منفی تاثیرگذار درقدرت ملی یک کشور. وزن ژئواستراتژیکی موقعیت کشور و یا منزلت آن را در بین مجموعه ای از کشورها و یا درسیستم ژئواستراتژیک جهانی و منطقه ای نشان میدهد. بنابراین رابطة مستقیمی بامنزلت ژئواستراتژیکی کشور در سیستم جهانی و منطقه ای دارد، یعنی هر چه این وزن بیشتر باشد، منزلت و اعتبار عمومی کشور در بین سایر کشورها اعم از بزرگتر، همتراز و یاکوچکتر بیشتر میشود و هر اندازه اعتبار و منزلت بیشتر افزایش پیدا کند، همان اندازه فرصتهای جدید قدرت مرئی یا نامرئی برای اثرگذاری عینی و ذهنی بر فرایندها، تصمیم سازیها، اقدامات و رفتارها در مقیاسه ای مختلف محلی و همسایگی، منطقه ای و جهانی فراهم میآید و کشور میتواند به تدریج در جایگاه مدیریت، رهبری فرایندها و کنشهای جمعی قراربگیرد و نقش سیاسی بین المللی محوری ایفا کند. از دیدگاه جامعه شناسی در عصر جدید دانش فن آوری به عنوان پدیده اجتماعی و فرهنگی که از شرایط محیطی متاثر است و به نوبه خود بر آنها تاثیر می گذارد مهمترین مولفه قدرت در عرصه بین المللی محسوب می شود.آنچه در آغاز دوران مدرن زمینه را برای استعمار جوامع غیر اروپایی از جانب غرب فراهم کرد ،جهت علمی و فنی اروپایی،قدرت فزاینده حاصل از آن بوده و امروز هم یگانه عامل تداوم برتری و تسلط جویی قدرت غرب وبویژه آمریکا درجهان می باشد.
یکی از مولفه های تاثیر گذار وزن ژئواستراتژیک یک کشور میزان توانمندی آن درتولید دانش و برخورداری از دانش تکنولوژیک و غیره می باشد. کشوری که از دانش و تکنولوژی بالا برخوردار باشدمی تواند گوی سبقت را از سایر رقبا ربوده و با الگو نمون خود در سطح جهان ، منافع ملی خود را حفظ نماید. علم و دانش در سطوح مختلف فردی و یا اجتماعی و ملی، به دارنده آن قدرت، نفوذ ، اثرگذاری و منفعل سازی طرف مقابل را اعطا می کندو ازسوئی دیگر به تولید فرهنگ غالب می انجامد که می تواند در موقعیت الگویی و هدایت و رهبری برای سایرین قرار گیرد. بنابراین تولید علم و معرفت و ترویج آن در سطح جامعه و ملت به غنی سازی فرهنگ ملی و رشد تدریجی و مستمر آن در برابر سایر فرهنگها و ملتها می انجامد. فرهنگ غنی خود بخود بر فرهنگ ضعیف تر از حیث بار علمی و معرفتی ، پیشی گرفته و خود را در جایگاه رهبری و اثر گذاری و نفوذ بر دیگران قرار می دهد و بدنبال آن به تولید قدرت سیاسی برای جامعه و ملت پیشروی خود می پردازد. نکته ای که در باب عوامل زمینه ساز قدرت باید مورد توجه قرارگیرد ، وجود نوعی تعادل و توازن میان عناصر تشکیل دهنده قدرت است، زیرا سرمایه گذاری و تاکید بیش از اندازه در یک بخش می تواند به ضعف و عقب ماندگی سایر بخشها منجر شودوچنین وضعیتی در بلند مدت آثار سوئی بر قدرت ملی به جای می نهد . تقویت فرهنگ دانش محوری وتعلیم و تربیت نیروی متخصص و کارآمد نقش مهمی در بالا بردن قدرت تولید و تقویت اقتصاد و دیپلماسی در عرصه سیاست خارجی یک کشور داشته که منجر به تولید قدرت شده و قدرت چانه زنی کشورها را دردفاع از منافع ملی افزایش میدهد، و کشوری که برخوردار از دانش بالا باشد بهتر می تواند موقعیت کشور خود را درک کرده و منافع خود را حفظ نماید و در برخورد با سایر رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای از موضع قدرت وارد عمل شود. بنابراین از مباحث بالا می توان نتیجه گرفت که برخلاف گذشته که قدرت نظامی، تعداد صرف جمعیت یک کشور و…عامل مهمی در تعیین قدرت ملی کشورها بوده، امروزه برخورداری از دانش و تکنولوژی روز بسیاری از محدودیت های گذشته را از بین برده و به کشور دارنده تکنولوژی پرستیژ خاصی بخشیده و نگاه های جهانی را نسبت به کشوردارنده علم و دانش برتر تغییر می دهد.