گویی حضور در جامجهانی و انجام فقط سه بازی، نهایت هدفگذاری فوتبال ما در ۶ دوره حضور خود، در بزرگترین کارناوال فوتبال جهان بوده و هنوز نمیدانیم چه چیزهایی را داریم(!) تا کنون ۶ بار به جامجهانی رفتیم و در پنج دوره قبلی به اندازه پنج صفحه کاغذ A۴ هیچ یادداشتی نداریم تا بهعنوان تجربه از آن استفاده کنیم.
تجربه یعنی علم ثابت شده و حالا این پرسش مطرح است ما از تجربههای قبلی خود چقدر بهره بردهایم؟ در پنج دوره قبلی چه تجربههایی کسب کردهایم؟ از آنالیز و مربی، مدیر و بازیکن، بدنساز، تکنیک و تاکتیک چه میدانیم؟
به بازیکنهای برزیل نگاه کنید؛ وقتی توپ زیر پای آنهاست چگونه بازی میکنند؛ حتی در حالت زمین خوردن هم بلافاصله بلند میشوند و توپ را از خود جدا نمیکنند. آنها چگونه آموزش دیدهاند که ما نمیبینیم؟ آنها چه تمرینهایی را انجام میدهند که اینچنین زیبا هنرنمایی میکنند؟
فوتبال؛ یک صنعت پولساز
قدمت فوتبال که در دنیای امروز تبدیل به یک صنعت عریض و طویل پولساز شده، در ایران به بیش از ۱۰۰ سال بازمیگردد. فوتبال از اواخر دوره قاجار به ایران وارد شد و در اوایل سال ۱۲۹۹، نخستین تیم فوتبال در ایران با نام «کلوپ ایران» با نفراتی همچون «برادران خانسردار»، «برادران امیراصلانی»، «کریم زندی»، «محمدعلی شکوه»، «عزیزالله افخمی»، «رضا والیکلانتری»، «شیبانی»، «حسن مفتاح»، «هراند گالوستیان»، «خواجهنوری»، «رضا ربیعزاده»، «هامبارسون»، «اشرفی» و … شکل گرفت.
اگر به بحث صنعتیبودن فوتبال نگاه شود خواهیم دید که فوتبال نزدیک به یک قرن است که صنعتی شده؛ امروزه اهمیت فوتبال در عرصههای ملی و بینالمللی بهاندازهای پررنگ و موثر است که به یکی از شئون حیثیتی هر ملتی تبدیل شده و شاید همین مساله باعث ضرورت مطالعه و شناخت آن شده است؛ بهگونهای که فوتبال، موضوع بسیاری از آثار مکتوب و مستندهای نمایشی در دنیای امروز محسوب میشود.
خصوصیسازی، درآمدهای باشگاهها از حق پخش و اقلام هواداری، استفاده از برند باشگاههای بزرگ و …، معضلاتی است که سالهای متمادی همچون بختک روی فوتبال ایران افتاده استگردش مالی عظیم فوتبال
این یک نظر شخصی نیست بلکه به عقیده کارشناسان، امروزه بعد از بانکداری و بیمه، ورزش سومین صنعت پولساز جهان محسوب میشود. دنیای ورزش و در صدر آن، صنعت پولساز فوتبال، جغرافیایی است به گستردگی همه کشورهای جهان. جامجهانی و فوتبال؛ به طور قطع این دو از اقتصاد جدا نیستند.
گردش مالی عظیم فوتبال، باعث شده تا این حوزه به یک اقتصاد بزرگ تبدیل شود که کشورهای مختلف از پهنه آن به درآمدهای کلانی میرسند و میتوانند بخشی چرخهای اقتصاد خود را با تکیه بر درآمدهای حاصل از حوزه ورزش بچرخانند. به همین دلیل است که همه ساله کشورهای مختلفی برای میزبانی تورنمنتهایی همچون المپیک یا جامجهانی سرودست میشکنند تا هم از عواید مالی آن به خوبی بهره ببرند و هم از عواید غیرمالی آن.
همه این موارد اما در فوتبال و ورزش ایران چیزی شبیه به یک سراب است که هیچگاه به واقعیت تبدیل نمیشود. ماجراهای خصوصیسازی، درآمدهای باشگاهها از حق پخش و اقلام هواداری، استفاده از برند باشگاههای بزرگ و … همه معضلاتی است که سالهای متمادی مثل بختک روی فوتبال ایران افتاده و بعید است گره کور آنها، حالا حالاها حتی با دندان هم باز شود!
ساختار اشتباه فوتبال ما
ساختار فوتبال ما به کلی اشتباه است و هیچ کشوری در دنیا ساختار فوتبالی شبیه به ما ندارد؛ ورزش حرفهای، صنعت بوده و در حقیقت باید با نگاه فنی به آن نگریسته و درست مهندسی شود تا درآمدزایی نیز داشته باشد. اگر نام صنعت بر فوتبال گذاشتهاند به این دلیل است که نگرش اقتصادی به آن میشود؛ بهعنوان مثال فوتبال برای بازیکنها، مربیها، دستاندرکاران و مدیران، شغل ایجاد کرده و تبلیغات و کسب درآمد برای تیمها از طریق نقلوانتقال بازیکن و جذب اسپانسر پدید آورده است.
صنعت فوتبال در ایران دارای پیشینه زیادی نبوده و با وجود اینکه شکل گرفته اما در اول راه قرار دارد بهطوری که لیگ حرفهای فوتبال ایران سالهاست تشکیل شده، با این حال هنوز بسیاری از معیارهای حرفهای در باشگاههای فوتبال ما وجود ندارند. در حال حاضر فوتبال در جهان، یک صنعت پولساز محسوب میشود اما در ایران یک ورزش هزینهبر است.
پژوهش و آسیبشناسی
مانند هر صنعت نوپای دیگری برای رسیدن به نقطه مطلوب، به پژوهش و آسیبشناسی نیاز داشته تا مدیران این حوزه از ورزش بر اساس نتایج و راهکارهای علمی تصمیمگیری کنند اما متاسفانه تعداد تحقیقات انجام شده در این حوزه بسیار کم است. به هر حال پیشرفت و توسعه این صنعت پولساز نیازمند حمایت همهجانبه توسط همه ذینفعان، دوستداران این رشته، مسئولان و مدیران ورزش کشور است.
با مدیرانی روبهرو هستیم که «حاضریخور» هستند؛ مدیرانی که بر اساس ضوابط و اصول حرفهای و … روی صندلی باشگاهها یا فدراسیون ننشسته و به استفاده از بودجههای دولتی عادت کردهاندبا این حال سیستم مدیریتی حاکم بر فوتبال، ارادهای برای استفاده از ظرفیتهای گستردهای که برای بهره بردن از منفعتهای اقتصادی فوتبال میتوان یافت، ندارد. با مدیرانی روبهرو هستیم که «حاضریخور» هستند؛ مدیرانی که بر اساس ضوابط و اصول حرفهای و … روی صندلی باشگاهها یا فدراسیون ننشستهاند. در چنین سیستم مدیریتی که مدیر مربوطه تخصص و ارادهای برای درآمدزایی ندارد و حتی شیوه مدیریتش بر اساس منافع سازمانی نیست، مدیران با دست روی دست گذاشتن، به حاضریخوری و استفاده از بودجههای دولتی و حاکمیتی عادت کردهاند.
راضی به سه بازی!
تیم ملی کشورمان با انجام سه بازی در مرحله مقدماتی جامجهانی ۲۰۲۲ قطر مانند همه تیمهای حاضر در این مرحله با پاداش ۹ میلیون دلاری (۳۲۴ میلیارد تومان) مواجه شد و فیفا برای آمادهسازی این تیمها مبلغ ۱.۵ میلیون دلار نیز پرداخته بود؛ حال اگر تیم ملی کشورمان مانند تیمهای ژاپن و کرهجنوبی به مرحله حذفی این جام راه پیدا میکرد، چهار میلیون دلار دیگر سود میبرد اما همانگونه که در بالا اشاره کردیم گویا فوتبال ما به انجام همان سه بازی مرحله گروهی راضی است!
«کوزو تاشیما» رئیس فدراسیون فوتبال ژاپن چهار سال پیش در رقابتهای جام ملتهای آسیا در امارات گفته بود کارتون فوتبالیستها فقط الگوی کودکان نیست، بلکه ما هم از آن الهام گرفتیم تا تیمهای بزرگ فوتبال دنیا را شکست دهیم و میخواهیم در جامجهانی ۲۰۲۲ به مرحله نیمهنهایی برسیم! و اینگونه است که آنها تیمهای آلمان و اسپانیا را در حالی که یک بر صفر عقب بودند با نتیجه مشابه ۲ بر یک مغلوب کردند و راهی مرحله حذفی میشوند.
دلخوش به رنکینگ
ژاپنیها تنها کشوری هستند که برنامه صد ساله برای فوتبال خود تدوین کردهاند. ما دلخوش به این هستیم که در رنکینگ فیفا تیم نخست آسیا باشیم در حالی که کشورهای ژاپن، کرهجنوبی و حتی عربستان و قطر به چیزی فراتر از نگاه ما به فوتبال دارند و ژاپنیها که چهارمین صعود خود را در هفت دوره حضورشان در جامجهانی تجربه میکنند نگاهشان حضور در جمع چهار تیم نخست است و ما حتی برای حضور در مرحله حذفی جامجهانی برنامه نداریم.
آنچه ما در بازیهای ایران مقابل انگلیس و آمریکا دیدیم نداشتن تاکتیک و برنامه در دفاع و حمله بود و از طرفی معلوم نبود تعویضها با چه معیاری انجام شد. ناکامی ما در این دو دیدار، ضعف تاکتیک و نداشتن برنامه بود یا بازیکنها بیانگیزه بودند؟! ادلیل حرکتهای عجولانه و عصبی برخی از بازیکنها چه بود؟ تعریف ما از انجام بازیهای آبرومندانه چیست؟ آیا کادر فنی حاضر به پاسخگویی است؟ متاسفانه هیچکس پاسخگو نیست.
ژاپنیها تنها کشوری هستند که برنامه صد ساله برای فوتبال خود تدوین کردهاند. ما دلخوش به این هستیم که در رنکینگ فیفا تیم نخست آسیا باشیمصد سال تنهایی فوتبال ما
ماجراهای فوتبال ما به ماجراهای کتاب صد سال تنهایی «گابریل گارسیا مارکز» نویسنده اسپانیایی شبیه است که در این رمان به شرح زندگی ۶ نسل خانواده «بوئندیا» پرداخته شده؛ جایی در میان گذشته و حال، جلو عقب میرود. بعد از گذشت سالها، دورهگردها همچنان میآمدند و میرفتند. ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیتهای داستان به جادویی شدن روایتها میافزاید.
داستانی که در آن همه فضاها و شخصیتها واقعی و حتی گاهی حقیقی هستند اما ماجرای داستان مطابق روابط علّی و معلولی شناختهشده دنیای ما پیش نمیروند. با هر بار عادیشدن ماجرا یک داستان متحیرکننده را در دستان خواننده میگذارد. در میان ورق زدن کتاب صد سال تنهایی به بخشی میرسیم که ترکیبی از واقعیت و خیال در جامعه اسپانیاست.
«گابریل گارسیا» در صد سال تنهایی، برای یک لحظه هم که شده خواننده بینوا را به حال خود باقی نمیگذارد و هر بار که همه فکر میکنند همه چیز در حال عادی شدن است با یک ماجرای جدید، همه را متعجب میکند! او در صفحههای پایانی صد سال تنهایی، خاندان «بوئندیا» را یکی یکی از صحنه خارج کرد!
در واقع باید گفت این کتاب با حکایتهای فوتبال ما به نوعی همخوانی دارد و باید بگوییم صد سال تنهایی فوتبال ما! زیرا در هر دوره از جامهای جهانی یک داستان عجیب با خود به همراه داریم و هرگز نتوانستیم یک برنامه مدون برای خود داشته باشیم و فوتبال ما نه تنها پیشرفتی نکرده بلکه عقبگرد هم داشته است.
امیدواریم با ۹ میلیون دلاری (۳۲۴ میلیارد تومان) که تنها دستاورد ما از جامجهانی ۲۰۲۲ بود که اگر مانند پولهای قبلی گم نشود بتوانیم با آن ساختار فوتبالمان را بازسازی کرده و از حالا برای جامجهانی ۲۰۲۶ که راحتتر از ادوار گذشته – به دلیل سهمیه ۸ تیمی قاره آسیا- صعود میکنیم، برنامهریزی کرده و به جای انجام سه بازی، به فکر حضور در مراحل حذفی این جام باشیم.