آمریکا کشوری است که ثابت کرده هیچ گاه بعنوان شریک راهبردی با کشورها همکاری نکرده است. اصولا نخبگان سیاسی این کشور در سخت ترین شرایط نیز به کشورهای نزدیک به خود نگاه منفعت طلبی دارند. رفتار آمریکا در با مصر، لیبی، عراق و … گواهی بر رفتار این کشور با شرکای ظاهری خود است. در شرایط امروزی نیز رفتار آمریکا با اتحادیه اروپا در موضوع انرژی بسیار عبرت آموز است. بحران های سرسام آور انرژی، صدها شرکت اروپایی بزرگ و کوچک را مجبور کرده است فعالیت شان را به سمت آمریکا تغییر دهند، امری که اتحادیه اروپا را در معرض خطر صنعتی زدایی در مقیاسی وسیع قرار داده و واشنگتن را در جایگاه مکنده سرمایه های اروپایی نشانده است. در شرایطی جنگ اوکراین با برنامه ریزی آمریکا و پیشروی ناتو در نزدیکی روسیه اتفاق افتاد که این وضعیت اروپا در بحران عمیق انرژی فرو برد. در این صورت اروپایی ها انتظار داشتند که آمریکا در کنار آنها باشد.
به نقل از خبرگزاری اسپوتنیک، یک ناظر ارشد در یکی از بزرگترین رسانه های خبری اروپا اذعان کرد که اروپایی ها در حال درک این واقعیت هستند که ایالات متحده به دنبال منافع اقتصادی این کشورها نیست و جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا دوستی ای بیش از دونالد ترامپ سلف خود ندارد.
«نیکلاس وینوکور» در مقاله ای نوشت: دونالد ترامپ رئیس جمهوری سابق آمریکا یک شخصیت ترسناک و مفید برای اروپا بود. اما جو بایدن جانشین وی چهره ای حیلهگرتر را به نمایش گذاشته است، دوستی که همه چیزهای درست را می گوید، اما وقتی پایش بیفتد، شما را در معرض خطر قرار می دهد.
وینوکور به روند نگران کننده سیاست آمریکا در دوره ریاست جمهوری بایدن اشاره کرد که حاوی اقدام خاصی برای ضربه زدن به منافع امنیتی یا اقتصادی اروپاست و سپس با واکنش بی تفاوتی مودبانه همراه است.
این ناظر افزود: از عقب نشینی غافلگیرکننده واشنگتن از افغانستان که متحدان ناتو در جریان آن قرار نگرفتند، گرفته تا فروش زیردریایی به استرالیا به موجب پیمان آکوس که فرانسه را از یک قرارداد دفاعی ۵۰ میلیارد دلاری محروم کرد و همچنین اختلافاتی بر سر قانون کاهش تورم که مشوق های مالیاتی و یارانه را به شرکت های سبز آمریکایی ارائه می کند، همه و همه موید این مساله است که دولت بایدن بارها اروپا را غافلگیر کرده است.
امانوئل مکرون رئیس جمهوری فرانسه بلندترین صدای اعتراض را داشته و آمریکا را به استانداردهای دوگانه در زمینه تجاری و فروش انرژی به اروپا متهم کرده است. مقام های اروپایی ناشناس نیز به طور خصوصی به رسانه های محلی اروپایی در مورد اقدامات آمریکا گلایه کرده و واشنگتن را به سودجویی از درگیری در اوکراین از طریق فروش انرژی و سلاح متهم کرده اند. مقام های مزبور این پرسش را مطرح کرده اند که آیا واشنگتن هنوز متحد ماست یا خیر.
وینوکور در ادامه این نوشتار به بی تفاوتی واشنگتن نسبت به نگرانی های اروپا با تمرکز بر موردی که اصلی ترین چالش موجودیتی اش به شمار می رود یعنی چین، اشاره کرد.
وی معتقد است که نتیجه تمرکز آمریکا بر درگیری وجودی با چین، اروپا را در موقعیتی آشنا قرار داده است، گیج و در تلاش برای پاسخگویی در حالی که در تدوین راهبرد منسجم خود برای مقابله با چین ناکام مانده است.
همچنین اروپا به جای برخورداری از همبستگی از سوی واشنگتن به موعد جنگ، احساس می کند که آمریکا خود را در موقعیت کامل برای جذب سرمایه از اروپا قرار داده است.
در نهایت باید گفت که به اعتقاد وینوکور، آنچه کشورهای اروپایی سرانجام به کشفش نائل می شوند، این است که بحران امنیتی در اوکراین تنها یک جنبه از دوئل راهبردی بزرگتر آمریکا با چین است که همواره بر منافع اتحادیه اروپا اولویت داشته است. این مساله در دوره ترامپ صادق بود، در دوران جانشینان وی نیز صادق است. فقط پیام به سبکی متفاوت مخابره می شود و در دراز مدت، بی تفاوتی مودبانه بایدن ممکن است مرگبارتر باشد.
با توجه به رویکرد صنعت زدایی اروپا توسط آمریکا، برخی تحلیل ها نشان می دهد که اتحادیه اروپا در شرایط نظم نوین جهانی تلاش می کند که همچنان خود را بعنوان هژمون برتر نگه دارد و یا تحقق نظم نوین جهلانی را به تاخیر بیندازد. وابسته سازی و چپاول ثروت اروپا به سمت خود، بحران برای روسیه و مشغول سازی چین با ایجاد اختلافات بین همسایگان، بحران سازی در خاورمیانه و تلاش برای تهی سازی قرت جمهوری اسلامی ایران از جمله رفتارهای آمریکا در شرایط کنونی برای تاثیرگذاری برای نظم نوین جهانی است.