نامه یا دروغنامه

اغتشاشات در کف خیابان به ثمر ننشسته و رو به افول است و حالا در میدان سیاست به دنبال تداوم آمال محقق نشده خود در کف میدان هستند. اخیرا حزب مجمع ایثارگران به عنوان یکی از احزاب اصلاح طلب طی نامه‌ای سرگشاده به رهبر معظم انقلاب همراه و همدل با آشوب‌گران در میدان آشوب‌گری در افکار عمومی را کلید زده‌است.

این نامه از چند ویژگی مشترک با آنچه امروز واقعیت اغتشاش‌گران را در کف میدان برملا ساخته‌است، برخوردار است :

حرمت‌شکنی و پنهان‌سازی اهانت‌های بسیار در زیر دستکش مخملین ادبیات خشونت‌باری که در نوشتن نامه به کار گرفته شده‌است.

کلید زدن «اهانت نرم» به ساحت ولی فقیه همزمان با موج «اهانت سخت» آشوب‌گران در کف خیابان

در حالی که تیغ تیز آشوب‌گران در خیابان گلوی حافظان امنیت را هدف قرار داده‌است و هر روز تعدادی از حافظان امنیت کینه‌ورزانه از سوی آنان به شهادت می‌رسند در این نامه نیز سپاه و بسیج از تهاجم خشم‌ آلود و اتهامات نویسندگان نامه که بایستی حداقل حرمت نام «ایثارگری» را حفظ می‌کردند در امان نمانده‌اند.

مهمتر از همه برجستگی دروغ‌هایی است که در این نامه مطرح شده‌است و ذهن آدمی را به سمت موج دروغ‌پردازی‌هایی که این روزها در کف خیابان و اغتشاش‌گران و حامیان آنها چه سیاستمداران و چه رسانه‌های جبهه غربی، عربی و عبری مشاهده می‌شود می‌اندازد.

در زیر به برخی ادعای دروغ در این نامه اشاره می‌کنیم.

در این نامه به دروغ از اغتشاشات به عنوان اعتراضات یاد شده‌است. آیا کشتن ده‌ها نفر از نیروهای حافظ امنیت و بسیجیان و حتی مردم عادی با سلاح سرد و گرم را می توان به عنوان اعتراض نامید.؟ آیا تخریب گسترده اموال عمومی و خصوصی مردم و حتی آمبولانس و ماشین آتش نشانی اعتراض محسوب می‌شود؟ آیا حمله به مساجد و حسینیه ها و مراکز نظامی و دولتی را اعتراض باید دانست؟

دروغ دیگر نسبت دادن اعتراضات اخیر به “اقشار بزرگی” از مردم است . در حالیکه بر اساس برآوردهای دقیق از منابع معتبر تعداد اغتشاشگران (حتی آنانی که در روزهای اول و بر اساس هیجانات و فریب فضای مجازی به صحنه آمده بودند) بسیار کمتر از یک درصد جمعیت کشور است و اینگونه ادعای کذب از یک حزبی که مدعی است که قصد بیان واقعیت‌ها را دارد ، بسیار ناپسند است.

در این نامه رهبری را متهم می‌کنند که همه ماجرای اغتشاشات را به دشمن نسبت می دهد و حال آن که رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیرشان و در سخنرانی اخیر ضمن تأکید بر هدایت و تحریک دشمنان ، بر وجود مشکلات داخلی از جمله اقتصادی نیز تأکید کرده‌اند . البته برای هر انسان عاقلی مبرهن است که با توجه به اعتراف آشکار سران استکبار جهانی از آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان گرفته تا رژیم صهیونیستی و شبکه های معاند خارجی و تدارک گسترده ای که برای حمایت از اغتشاشگران و حتی تسلیح آنها(به اعتراف جان بولتون) نباید از این که مدیریت و هدایت اغتشاشات در اختیار دشمن است تردیدی به دل راه داد چرا که انکار این واقعیت مانند انکار خورشید در روز روشن است.

دروغ دیگری که در این نامه مطرح شده است در باره نحوه مواجهه نیروهای امنیتی با اغتشاشگران است. در حالی که طی دو ماه گذشته نیروهای انتظامی و امنیتی حداکثر مدارا را با اغتشاشگران داشته اند و بدون سلاح گرم و با کمترین درگیری با آنها بیشترین آسیبها را با بیش از ده‌ها شهید پذیرا شده‌اند، لحن نامه خشونت را به آنان و نه اغتشاشگران نسبت می‌دهد.

دروغ بزرگتر این نامه این است که نویسندگان نامه مدعی شده‌اند: «مسئولیت جدی وضع موجود با رهبری است.» در حالی که مسئول وضع موجود دولتی است که با «تکرار» شما هشت سال سکان اداره کشور را در دست داشت و با همه تمهیداتی که برایش از سوی رهبر معظم انقلاب فراهم شد نتوانست تا به آخر زانویش را از گلوی مردم بردارد. چهل و سه سال از پیروزی انقلاب می گذرد و به جز چهار سال دوره اول دولت نهم و با اغماض چهار سال دوم آن دولت، بقیه دولتها (از بازرگان و میرحسین موسوی گرفته تا هاشمی رفسنجانی و خاتمی و روحانی) همگی در مسیر جریان فکری منتسب به حزب مجمع ایثارگران بوده اند. اکنون چرا به دروغ رهبر معظم انقلاب اسلامی را با فرافکنی و فرار از مسئولیت خود در حمایت از این دولت‌ها، مسئول وضع موجود معرفی می‌کنید؟

دروغ بعدی این نامه تهمت های ناروا به نیروهای مسلح بویژه سپاه و بسیج و ادعای دروغ حاکم کردن «نظامیان و امنیتی ها» در کشور است.

این ادعای واهی در شرایطی مطرح می شود که مسئولین وزارتخانه ها و سازمانها و نهادها در دولت کنونی به مراتب کمتر از تعداد نظامیان و امنیتی ها در ادوار گذشته‌ است. ضمن اینکه انتخاب وزیر و مسئول در قوانین کشور فرایندی دارد که در این فرایند ممکن است در برخی مشاغل فردی با سبقه نظامی از شایستگی بیشتری برخردار باشد و فی نفسه این شاخصه نه مثبت است و نه منفی. اگر سابقه نظامی و امنیتی بودن بد است چرا از آقای روحانی ایراد نگرفتید که معاونت فرماندهی جنگ (۱۳۶۲ تا ۱۳۶۴)، ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا (۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶) و فرماندهی پدافند هوایی کل کشور (۱۳۶۴ تا ۱۳۷۰) را برعهده داشت و بین سال‌های ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸ نیز جانشین مرحوم هاشمی (فرماندهی کل قوا) بود و حتی بعد از پایان جنگ به همراه تعدادی از فرماندهان سپاه و ارتش، نشان درجه ۲ فتح و در مراسم دیگری در سالروز آزادسازی خرمشهر، به همراه جمعی دیگر از فرماندهان و مسؤولان پشتیبانی جنگ، نشان درجه یک نصر را از مقام معظم رهبری دریافت کرد؟ چرا از هاشمی نمی گویند که در دولت‌های پنجم و ششم رئیس جمهور بود و سابقه نماینده امام در شورای عالی دفاع و همچنین فرماندهی نیروهای مسلح و یا فرماندهی جنگ را برعهده داشت؟

چرا از لاریجانی(رئیس مجلس هشتم، ‌نهم و دهم) که در سپاه پاسداران به عنوان جانشین رئیس ستاد مشترک سپاه فعالیت داشت، نقدی نمی کنند؟

بد نیست اعضای کابینه دولتهای هاشمی و روحانی و … را با کابینه دولت جدید مقایسه نمایند تا میزان حضور نظامی ها و امنیتی ها را بهتر متوجه شوند.

اتهام و دروغ بزرگتر در نامه مزبور آن است که مدعی شده اند از اسلامی که در صدر انقلاب مطرح بود فاصله گرفته ایم که باید دید چه کسانی از آن اسلام فاصله گرفته اند . آیا اسلامی که در صدر انقلاب مطرح شد ضد استکبار نبود و امروز چه کسانی و چه احزابی بدنبال سازش با استکبار هستند؟ رئیس جمهور کدام طیف سیاسی بود که راه حل مشکلات کشور را در تعامل با کدخدا(آمریکا) می دانست؟

اسلامی که در صدر انقلاب داشتیم مدعی بود که انقلاب ما برای اجرای احکام اسلام بود و حالا چه کسانی از این اصل عدول کرده اند و معتقدند باید از احکام اسلام عبور کرد؟ به این جملات که از سوی همفکران جریان اصلاحات در این سالها مطرح شده دقت شود تا همگان بدانند چه کسانی از اصول اسلام و انقلاب عدول کرده اند:

جامعه ایران فاز سنتی خود را پشت سر گذاشته و میخواهد مدرن و صنعتی شود.اما در این جامعه هنوز خدا نمرده است. بنابراین ما چگونه میتوانیم به این وضعیت چیره شویم. (علیرضا علوی تبار، یالثارات، ۴/۳/۷۹)

وقت آن رسیده نهاد مذهبی از نهاد حکومتی جدا شود. (هاشم آغاجری)

دین یک قسمت از فرهنگ است، حرکت اصلاح طلبان ما عاقبت به جدایی دین از سیاست خواهد انجامید. در یک جامعه مدرن جدایی دین از سیاست یک امر بدیهی است. ( اکبر گنجی در مصاحبه روزنامه تاگس اشپیگل آلمان، کیهان ۲۴/۱/۷۹)

اینکه مارکس می‌گوید دین افیون توده‌هاست، تنها بخشی از حقیقت است. من می‌گویم در حکومت‌های دینی، نه تنها دین افیون توده‌هاست که افیون حکومت‌ها نیز هست. (سخنرانی آغاجری، ساختمان مرکزی دفتر تحکیم، ۲۵/۱/۸۱ )

معتقدم اعدام و قصاص جزء ضروریات دین نیست . (عماد الدین باقی ، جمهوری اسلام ، ۱۳ / ۲ / ۷۹)

پیامبر در بدر و حنین و … شمشیر زد … اما آیا جنگهای جبهه حق علیه باطل پیامدهای ناخواسته یا آثار وضعیه به دنبال ندارد؟…خشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوه هایی جز خشونت به بار نمیآورد. (روزنامه صبح امروز متعلق اکبر گنجی، صبح امروز، ۲۳/۲/۷۸)

امروز خدا در جامعه هیچ کاره است همه کاره مردمند.( آقای کدیور در دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال ۷۹ طی سلسله مباحثی تحت عنوان پژوهش های قرآنی )

قرآن دارای یک فرهنگ قبیله ای است و دکتر سروش و مجتهد شبستری درست می گویند که قرآن امروز قابل انتقاد است.(خاتمی ، جلسه شاخه زنان جبهه مشارکت )

تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است. (غلامرضا سالار بهزادی، روزنامه صبح امروز، ۲۳ / ۸ / ۷۸)

دوران مدرن دوران حکومت و رهبری عقل است و دین باید به عرصه زندگی خصوصی باز گردد. رهبری ائمه و پیامبر هم به خاطر آن بود که هنوز مردم آن زمان عقل را مرجع استناد خود قرار نداده بودند. (باقر پرهام، هفته نامه راه نو، ۳/۵/ ۷۷ )

هیچ الگویی در زمان غیبت برای اداره جامعه در دست نداریم. محسن کدیور، ماهنامه کیان، بهمن ۷۷

آنچه پیامبر از طریق کتاب و سنت پیاده نمود و احکامی که بیان کرد، اقدامات ممکنه و مقدور آن زمان بود، ما هم مطابق زمان خود، باید اقدام کنیم. محمد مجتهد شبستری ماهنامه زنان، آبان ۷۸

معصومین(ع) فقط در کلیات و اصول اسوهاند، نه در فروع و جزئیات. محسن کدیور، ماهنامه کیان، بهمن ۷۷

پذیرش دین حق است نه تکلیف؛ در نتیجه هر کس حق تبدیل دین خود را هم خواهد داشت. (احمد قابل، روزنامه صبح امروز، ۲۴/۷/۷۸،ص۶)

در حکومت ما از هیچ فقیهی حکمی پیرامون مسایل اخلاقی و کرامت انسانی ندیدیم و تمامی موارد در جهت خرد کردن انسانیت و سلطه‌پذیری بوده است. آغاجری در این سخنان که با عنوان «اخلاق سلطه و اخلاقی رهایی» ایراد می‌شد، تقلید را به برده‌داری تشبیه کرد (هاشم آقاجری 29/11/87 در منزل عبدالله نوری و با حضور جمعی از اصلاح‌طلبان)

محمد خاتمی در اولین سالگرد دوم خرداد در دانشگاه تهران: اگر دین هم در برابر آزادی قرار بگیرد این دین است که باید محدود شود نه آزادی !

 

*** با توجه نمونه های مزبور و نمونه‌های فراوان دیگری که در این مقال نمی توان به همه آنها اشاره کرد، باید پرسید که احزاب و جریانات اصلاح طلب از اصول انقلاب و اسلام عقب نشینی کرده اند یا نظام اسلامی و رهبری معظم انقلاب؟

دیدگاهتان را بنویسید