دو روز قبل قوهقضائیه اعلام کرد، درپی برخی اظهار نظرهای بدون استناد در مورد وقایع اخیر و همچنین انتشار مطالب تحریکآمیز در جهت حمایت از اغتشاشات خیابانی، برخی سلبریتیها از جمله الناز شاکردوست، میترا حجار، باران کوثری، سیما تیرانداز و هنگامه قاضیانی و … به دادستانی تهران احضار شدند. پیرو این خبر دیروز نیز خبر دستگیری برخی چهرهها رسانهای شد.
از زمان اغتشاشات تا کنون پویشهای متعددی هم در سامانه فارس من خبرگزاری فارس برای مقابله و برخورد با دروغگویی سلبریتیها ثبت شده است. در پاسخ به درخواست مردم نیز بسیاری از مسوولین، از قوه قضائیه خواستند تا بدون مماشات با دروغگوییها و انتشار اخبار تحریکآمیز برخورد کند.
ضرورتی بالاتر از برخورد قضایی
برخورد قضایی با این مسئله حتما لازم است اما کافی نیست. وزیر ارشاد در اولین روزهای اغتشاشات در واکنش به برخی اقدامات سلبریتیها گفت: « ما در خدمت تمامی اهالی فرهنگ و هنر هستیم و چتر دولت و نظام همه اهالی فرهنگ و هنر را در بر میگیرد مگر کسانی که خودشان مصر هستند که زیر این چتر نباشند.»
چرا حجامت در حوزه فرهنگ و هنر لازم است؟
جریان فرهنگی و رسانهای کشور سالها از حضور برخی افراد فاسد رنج برد و به دلایل مختلف امکان پالایش به وجود نیامد. با رواج فضای مجازی و شبکههای اجتماعی زندگی خصوصی این افراد هم علنی شد. پیجهای شخصی این جماعت، زندگی سراسر سیاه آنها را پیش چشم مخاطبان آورد و برخی ابعاد پنهانشان افشا شد. اعتیاد، روابط خارج از عرف، زندگی با حیوانات، ازدواجهای متعدد ناموفق و طلاقهای مکرر و در مجموع سبک زندگی مریض آنها در معرض دید همگان قرار گرفت.
الگوبرداری کور کورانه این جریان از مظاهر غربی به حدی بود که در ماجرای کمپین «میتو» بدون آنکه به عواقب این کمپینسازی فکر کنند خود را قربانی تجاوز و تعرض جنسی معرفی کردند و در رسانهها با افتخار از بلایی که بر سرشان آمده بود حرف زدند. آش به قدری شور شد که خودشان هم فهمیدند چقدر شان و شخصیتشان نزد مردم رنگ باخته است و افرادی از خود این جریان معترض شدند تا این کمپین ادامه پیدا نکند.
این وضعیت فرهنگی در کنار فسادها و پولشوییهای اقتصادی این جریان که یک نمونه آن در پروژه شهرزاد علنی شد یک سیاهچاله فرهنگی-اقتصادی را رقم زده بود.
این در حالی است که این افراد در صحنههای سیاسی و اجتماعی کشور نیز به دنبال نقشآفرینی هستند. در شرایطی که کشور بیش از هر زمانی نیاز به شفافسازی و مراقبت از عدم ترویج دروغ و ادعاهای بیپایه و اساس دارد، این افراد داعیهدار اخبار و روایتهایی میشوند که خود آتشی میشود بر فتنهای که جامعه گرفتار آن است.
در همین اغتشاشات اخیر عملکرد این جریان از چند جهت قابل تامل بود:
1- ترویج ابهام: پستهای صفحات مجازی برخی از سلبریتیها را که مرور کنیم متوجه میشویم یکی از ویژگیهای مشترک این جریان در مواجهه با اغتشاشات اخیر ایجاد تردید و ابهام و بعضا القا ضدروایت نسبت به واقعیتهای جامعه بود. در همین ماجرای ایذه یکی از چهرههای سینمایی که در لیست احضار شدههای دیروز قوه قضائیه هم بود در ابتدا با انتشار پستی در پیج خود مدعی شد که ماموران انتظامی عامل ترور هستند و ساعتی بعد این پست را حذف و یک مطلب جدید را جایگزین کرد. از این دست موارد در دو ماه گذشته کم نیست.
2-ترویج نفرت علیه نظام: اغلب پستهای منتشر شده از سوی این جریان یک محور مشترک داشت: نفرتانگیزی نسبت به حاکمیت دین و اسلام! این جریان همسو با ضدانقلاب تلاش کرد مشکلات و ضعفهای کشور را به دینی بودن حاکمیت نسبت دهد و راه نجات را در جدایی دین از سیاست تبلیغ کرد.
3-اقدام هماهنگ: اغلب سلبریتیها در ماجرای شاهچراغ و شهدایی همچون آرشام و … به طور هماهنگ هیچ واکنشی نشان ندادند، گویی دستور کار مشترک بود که هیچکدام وارد این موضوع نشوند. این در حالی است که در ماجرای ترور شهرستان ایذه این جریان وارد صحنه شده و تیغ تیز ادعاهای بیسندشان علیه ماموران انتظامی چرخید.
4- خطگیری از سفارتخانهها: اقدام هماهنگ این جریان تصادفی نیست. ارتباطات متعدد این افراد با سفارتخانه کشورهای خارجی و اقدام همسو با رسانههای معاند که از اتاق فکر مشترک این کشورها ناشی میشود یک نتیجه منطقی را میتواند تقویت کند و آن اینکه این جریان خط رسانهای خود را از دشمنان خارجی میگیرد.
5- تهدید هنرمندان طرفدار نظام یا حتی هنرمندان بیطرف: بدنه اصلی هنرمندان کشور افراد سالم و شرافتمندی هستند. این افراد به طور مکرر تحت تهدید جریان سلبریتیهای فاسد قرار میگیرند تا خود نیز وارد چرخه اتهام زنی علیه نظام شوند. در واقع دشمن یک نظام تنبیه و تشویق برای مدیریت سلبریتی ها طراحی کرده که با این مدل آنها را عملا به ابزار خود تبدیل کرده است. از سویی با فرش قرمزها و جوایز و تابعیت و اقامت آنها را تشویق میکند و از سوی دیگر با تهدید و ارعاب به آنها یاداوری می کند که فقط باید در سناریوی او بازی کند.
در شرایطی که حوزه فرهنگ و هنر کشور نیازمند پالایش این جریان است و سالها بیعمل متولیان امر عاملی بر تداوم حضور چنین افرادی در ساحت فرهنگی کشور شد، فضای پیشآمده کمک کرد تا مقدمات تصفیه این جریان آلوده از بدنه اصیل و ناب هنری کشور فراهم شود. این اتفاق را در کنار برخورد قضایی و پاسخگو کردن این افراد نسبت به ادعاهای بیپایه و اساس خود باید غنیمت شمرد.
اما نکته مهم فراتر از برخورد قضایی و تصفیه کامل آنها از همه تریبونها و سکوهای تبلیغاتی، توضیح آنها درباره اتهاماتی که زده اند به مردم است. باید افرادی که اتهام دروغ زدند جلوی دوربین سند اتهام خود را ثابت کنند تا مردم ماهیت واقعی آنها و سطح فکر و سوادشان را کاملتر بشناسند.