تاثیر عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی بر موازنه قدرت در منطقه

قبل از هر چیز لازم است بر مفاهیم اصلی بحث تاکید کرد. عادی سازی یا پروژه‌های حل و فصل مساله فلسطین پدیده جدیدی نبوده و در عین حال لازم است با شکل جدید عادی سازی با جدیت و منطقی متناسب با شرایط پیچیده موجود که منطقه و مساله فلسطین با آن مواجه است تعامل شود.

هنگامی که سخن از عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی به میان می‌آید یک بُعد اعتقادی و ریشه‌ای در قبال این رژیم وجود دارد که باید نقطه آغاز در هر گفت وگویی قرار گیرد و اهمیت آن به حدی است که در جریان هر گونه مانور یا نزدیکی سیاسی با طرف‌های مختلف حتی به دلیل مصلحت اندیشی نیز نمی‌توان از این ابعاد غافل شده و یا آنها را فراموش کرد. ما به عنوان ساکنان سرزمین فلسطین و صاحبان ایده مقاومت نمی‌توانیم از این ابعاد چشم پوشی کنیم چرا که ما این رژیم و موجودیت آن در سرزمین خود را نمی‌پذیریم، چه رسد به عادی سازی روابط با آن به هر شکل و از سوی هر یک از طرف‌های مختلف و در سطوح متفاوت. عادی سازی روابط خسارتی استراتژیک برای مساله فلسطین بوده که به مشروعیت بخشی به اشغالگران و تقویت قدرت آنها برای ادامه تجاوزات خود علیه ملت فلسطین منتهی می‌شود و مساله فلسطین را کم رنگ نموده و اصول اولیه و بر حق آن را ذبح می‌کند. در این خصوص به هیچ وجه ارائه تعابیر و بهانه‌های مختلف قابل پذیرش نیست که از جمله آنها مصلحت مساله فلسطین و بهبود شرایط زندگی ملت فلسطین و ارائه کمک به آنهاست چرا که اینها توجیه عادی سازی روابط با غاصبان سرزمین و نقض کنندگان حرمت مقدسات این ملت است.

مقاومت و مساله فلسطین پیشرفت کرده و پیامدهای درگیری با اشغالگران به ویژه در نبرد شمشیر قدس در 10 می سال 2021 به نفع آن بوده که از جمله آنها شکست اشغالگران صهیونیست، انزوای آنها در عرصه بین المللی، شکست‌های سیاسی متوالی و بحران نظامی، امنیتی و سیاسی داخلی آنها، پیشرفت روایت فلسطینیان در عرصه انسانی در سطح بین الملل، رشد مقاومت و افزایش وحدت و مقاومت مردم در برابر اشغالگران است. این مسائل باید در هر گفت وگویی در مورد حل و فصل و ائتلاف با طرف‌های دیگر در سطح منطقه مد نظر قرار گیرد. ما در شرایط مذاکرات کمپ دیوید و اسلو نیستیم بلکه امروز دوران پیروزی‌های مقاومت است که نباید به قبل بازگشته و دوران دفن شده رژیم صهیونیستی را احیا کنیم چرا که آنها هم اکنون در شرایط ضعف سیاسی و مشکلات امنیتی و نظامی بوده و در دوران افول پروژه صهیونیستی – آمریکایی به سر می‌‌برند. امروز جوانان ما در تمام فلسطین به پاخواسته و امکان ندارد به پروژه‌های عقب نشینی و شکست اجازه تحقق یافتن بدهند.

اما تاثیر عادی سازی روابط بر موازنه قدرت در منطقه را می‌توان به طور کلی در محورهای ذیل مورد بررسی قرار داد:

1- دو سال از امضای توافقات منحوس عادی سازی و روابط دیپلماتیک علنی میان رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی گذشته و مرور تغییرات منطقه‌ای و بین المللی لازم است که به اختصار آنها را بررسی می‌کنیم:

ضعف و عقب نشینی پروژه آمریکا در منطقه و شکست‌های متعدد آن چه در زمینه نظامی که در عقب نشینی آن در افغانستان و در نقاط دیگر قابل مشاهده است و چه در زمینه سیاسی که شاهد عدم دستیابی به اهداف سفر بایدن به منطقه و عدم توانایی وی برای اخذ تعهد در قبال رابطه با رژیم صهیونیستی و حفاظت از امنیت آن یا تدوین هر گونه پروژه عادی سازی روابط جدید تا کنون بوده‌ایم.

در مقابل و به عنوان واکنش صهیونیستی – آمریکایی، این نیروها از رهگذر برنامه‌های عادی سازی جدید در تلاش برای ورود مجدد به منطقه بر اساس قاعده بازنگری در ائتلافات منطقه‌ای هستند بر این اساس که این تلاش ها به دو نتیجه استراتژیک منتهی می‌شود، اول تسلط رژیم صهیونیستی بر تمام اجزای منطقه و دیگری شیطنت و مجرم سازی طرف فلسطینی و ایده مقاومت.

2- در نتیجه این، توازن قوای منطقه‌ای به سمتی که در ادامه خواهد آمد پیش می رود:

توسعه گستره امنیت رژیم صهیونیستی از دریای سرخ تا دریای مدیترانه و خلیج فارس به عنوان بخش جدیدی از منطقه که قصد دارد بر آن تسلط یافته و اراده خود را به منطقه تحمیل نماید و در برابر پروژه‌های منطقه‌ای دیگر مانند ایران و ترکیه ایستادگی کند.

تشکیل ائتلافات غیر طبیعی در منطقه بر اساس مفاهیم کسب قدرت از طریق مواجهه با تهدیدات احتمالی با استفاده از آنچه « BandWagon» یا «Patron Client relationship» نامیده می‌‌شود که بین کشورهای کوچک مشاهده می‌شود که باید توسط یک جزء قدرتمندی حمایت کنند که به دور از منطقه‌ است و ممکن است از کشوری دوست حمایت کند که با آن اشتراک دینی و نژادی داشته باشند که البته از پیامدهای آن امکان عدم انسجام و تزلزل امنیت جمعی در منطقه باشد. شاید آنچه ما امروز از انحرافات سیاسی مشاهده می‌کنیم تفسیر کننده آن چیزی است که می‌‌گوییم.

نتیجه چنین شرایطی به وجود آمدن تهدیدات و خطری جدید برای امت عربی و اسلامی است، مانند کشورهای الجزایر یا ایران که دارای مرزهای جغرافیایی با فلسطین اشغالی نبوده و جنگ کلاسیک با اسرائیل ندارد اما در عین حال پایگاه نظامی صهیونیستی در کنار آنها به عنوان منابع تهدید و پایگاه جاسوسی مرزی وجود دارند. همین شرایط احساس تهدید را افزایش داده و احتمال اصطکاک و تنش و ورود به جنگ منطقه‌ای را افزایش می‌دهد. بر این اساس در چارچوب توازن قوای جدید احتمالی چالش‌های امنیتی و سیاسی ناشی از این عادی سازی روابط وجود دارد.

اما در سطح نخبگان سیاسی منطقه هنوز کسانی هستند که تصور می‌کنند دولت دموکرات آمریکا راه حلی شبیه دو دولتی به طرفین اسرائیلی و آمریکایی ارائه می‌کند و اعتقاد دارند در راستای تامین برخی از منافع فلسطینیان به اسرائیل فشار وارد می‌کند تا از این طریق منطقه آرام شده و آمریکا برای مواجهه با چین و روسیه فراغت یابد. آمریکا در راستای کمک به این رویکرد در پی بهبود روابط کشورها با اسرائیل به عنوان بخشی از منطقه است و در مقابل آن وعده‌هایی در خصوص تحقق برخی امتیازات برای فلسطینیان ارائه می‌کند. خلاصه پاسخ به این دیدگاه ضرب المثل معروفی است که که می‌گوید «آزموده را آزمودن خطاست». من اعتقاد دارم شرایط کنونی اسرائیل افراطی به گونه‌ای است که نمی‌توان بر این سراب چیزی بنا کرد در عین حال معتقدم نباید با توجه شرایط شعله‌ور کرانه باختری و عملیات‌های قهرمانانه‌ای که روح مبارزه مردم فلسطین برای باز پس گیری حقوق خود را افزایش داده به عقب بازگشت. ما به عنوان ملت فلسطین همچنان نشانه‌هایی دال بر حرکت جامعه بین الملل برای نجات فلسطین مشاهده نمی‌کنیم بلکه تلاش‌ آنها برای تقویت رژیم صهیونیستی به عنوان پایگاهی نظامی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی برای پروژه غربی در منطقه قابل مشاهده است تا از ادامه هژمونی اسرائیل بر منطقه ادامه یافته و آنها در این راستا به اسرائیل خدمت می‌کنند. در عین حال الگوی مقاومت دارای شوکت و صلابت وجود دارد که توانسته و خواهد توانست حقوق ملت فلسطین را اخذ نماید که تاکنون هیچکس قادر به آن نبوده است.

3- هویت امت و تهدید اجتماعی و فرهنگی و پیامدهای مستقیم آن برای مساله فلسطین:

ساختار جدید اگر چه بدترین حالت ممکن است اما به طور مستقیم بر پایان دوران تاریخی منفور اسلو تاکید دارد در عین حال به نابودی تمام ساختار ناشی از آن منتهی می‌شود، ساختاری عربی و مشترک که اساساً متزلزل و ضعیف بود.

تاریخ منطقه عربی از ابتدای تاسیس رژیم صهیونیستی شاهد هیچ گونه اقدام جدی توسط نظام رسمی عربی برای پایان دادن به اشغالگری نبوده است بلکه متاسفانه جنگ‌هایی نیز رخ داد که نتیجه تقویت این رژیم بود. امروز برخی قصد دارند با توافقات عادی سازی روابط بارقه‌های امید باقی مانده را نیز نابود کنند.

با نگاهی گذرا به حوادث پیش آمده در 8 دهه گذشته شاهد تلاش مداوم رژیم صهیونیستی برای کسب قدرت و کنار زدن دیگران بوده‌ایم در حالی که رژیم‌های عربی با مسامحه با این رژیم جنایتکار مشغول بوده‌اند. این عملکرد می‌تواند به محو هویت امت عربی و اسلامی کمک نموده و خود را در برابر معادلات کلیشه‌ای خوشایند برای برخی بیابیم. در چنین شرایطی مقاومت تروریست شده و حب وطن افراط گرایی و دایره دوستان تغییر کرده و دوست تبدیل به دشمن و دشمن دوست می‌شود.

آنچه از عادی سازی روابط با ساختار جدید آن در برابر ما قرار دارد توسط مراکز پژوهشی و موسسات تصمیم ساز آمریکا و رژیم صهیونیستی در بیش دو دهه گذشته تولید شده است. این طرح به این ایده رسیده است که می‌گوید عامل مذهب می‌تواند به نقطه شروعی برای برچیدن  تفکر مقابله با اشغالگری در میان مردم منطقه و تبدیل شدن آن به ایده همزیستی و مسالمت جویی ادعایی میان آن باشد که نتیجه آن سلب هویت از امت خواهد بود. این رویکرد چه سرنوشتی در پی خواهد داشت؟ این رویکرد به ایده‌ای جدید و مسامحه‌گری ادعایی منتهی می‌شود و با ایده مقاومت اصیل و ریشه‌دار در آگاهی امت و فرزندان آن تقابل می‌نماید، لذا مقاومت را به تروریست بودن متهم نموده به جای آنکه به شرافت و قهرمانی توصیف نماید و فرد مقاومت را به جای تمجید خائن خطاب می‌نماید.

این همان رویه‌ای است که به خصوص توسط عادی سازان روابط با اسرائیل در پیش گرفته‌اند و به دنبال تحمیل هویتی جدید به منطقه در ابعاد فرهنگی و مبنایی هستند تا رژیم صهیونیستی را به عنوان بخشی از منطقه قرار دهند. این هدفی است که صهیونیست‌ها از 125 سال قبل و همزمان با پیدایش خود از طریق خشونت و جنگ به دنبال آن بوده و امروز این هدف از طریق قدرت نرم و پروژه‌های عادی سازی روابط محقق شده است.

بنابراین یکی از مهمترین اهداف این پروژه خطرناک تغییر مبانی و مسلمات است که نتیجه آن جنایتکار نشان دادن مقاومت در برابر اشغالگری و تبدیل شدن فلسطینی به عنوان عنصری رانده شده و باری بر دوش این ساختار جدید است که در تمام عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی و مالی را شامل می‌‌شود. افراد دارای این دیدگاه از درون شکست خورده بوده و تنها می‌خواهند خدمتگذار اشغالگران و آمریکایی‌ها باشند و در عین حال می‌خواهند تحریف هویت، اصول و اخلاق ملت را به آنان تحمیل نموده که مهمترین آن مساله فلسطین است. باید توجه داشت که مساله فراتر از موضوعات جامعه مدنی، پویش‌های تحریم و بیانیه‌های محکومیت آمیز است چرا که هم اکنون شاهد انجام اقدامات مجرمانه بدون مجازات هستیم در نتیجه باید برای آگاهی بخشی به مردم تلاش شده تا اولویت‌ها و مبانی آنها تغییر کند.

نتیجه گیری و توصیه‌ها:

نتیجه آنکه این پروژه که منظور در اینجا پروژه صهیونیستی نبوده بلکه همان چیزی است که به عنوان عادی سازی روابط ارائه شده اما واقعیت آن بازسازی تسلط پروژه صهیونیستی – آمریکایی بر منطقه است؛ این پروژه به طور خودکار بر دشمنی و نزاع با امت از طریق هدف قرار دادن تمدن، عقاید و مبانی آن تمرکز داشته و ما باید به آن واکنش نشان دهیم. این پروژه‌ای است که در نهایت به دنبال تحمیل تسلط رژیم صهیونیستی بر امت و اراده آنها بوده و امنیت ملی امت را تهدید می‌کند.

به عنوان ساکنان سرزمین فلسطین متضرر اصلی و بزرگ این پروژه بوده و چنانچه ذکر شده هدف آن این است که فلسطینی را عنصری رانده شده نشان داده و در درجه بعد هویت اسلامی کنونی شما امت اسلامی را هدف قرار دهد چرا که شما چه بخواهید و چه نخواهید به صورت خودکار دشمن این پروژه محسوب می‌شوید.

اگر توصیه‌هایی در این خصوص وجود داشته باشد می‌توان در محورهای ذیل آنها را مطرح کرد:

تقویت آگاهی ملت فلسطین و عمق بخشی به آن در خصوص این پروژه و افزایش سطح اراده مردمی که تقریباً در برابر غول خیالی صهیونیست خاضع شده است. رژیم صهیونیستی مرتکب جنایات زیادی علیه کشورهای عربی و اسلامی شده که از جمله آنها انهدام هواپیمای لیبیایی، حمام الشط در تونس، بمباران عراق و سوریه، ترور دانشمندان ایرانی، ترور در مالزی، رفتارهای تروریستی و خونین در آفریقا برای فروش سلاح به دولت‌ها یا نیروهای مخالف است. باید این مسائل به صورت مستند به مردم بیان شده و برای بیان آن از روش‌های خلاقانه مدرن و ابزارهای ارتباط اجتماعی، فیلم، موسیقی، کتاب و تصاویر استفاده شود. در همین راستا باید در سطح جوانان با مبارزه علیه محتوای فلسطینی در عرصه دیجیتال اقدام کرد چرا که رژیم صهیونیستی تروریسم فکری جدید را رهبری می‌کند که مورد حمایت قدرت‌های غربی نیز قرار دارد. در همین زمینه باید گفت تفکر این رژیم سارق جنایتکار برای زندگی صلاحیت نداشته و بر ما لازم است در برابر این رژیم تا زمان نابودی آن ایستادگی نماییم.

ما به عنوان ساکنان سرزمین فلسطین با مقاومت خود در غزه، کرانه باختری و قدس و تمام فلسطین در راس مقابله با اشغالگران و دفاع از امنیتی ملی امت قرار داریم و لذا امت باید از ما حمایت کند. باید شرایط درگیری با دشمن ادامه یافته تا به ثبات نرسد لذا باید از مقاومت قهرمان با هر شکل ممکن حمایت شود تا پروژه هژمونی صهیونیستی – آمریکایی در منطقه و تلاش برای احیای آن به شکست ختم شود

کشورهای عربی باید رسما شکست پروژه اسلو را اعلام نمایند و آن را به طور کامل کنار بگذارند، چرا که اشغالگران ارزش و احترامی برای هیچگونه ابتکار و پیشنهاد عربی و توافقات بین المللی و منطقه‌ایقائل نیستند، بلکه توافق اسلو بزرگترین مانع در برابر پروژه ملی بوده و خواهد بود./مرکز اطلاع رسانی فلسطین

دیدگاهتان را بنویسید