طی روزهای اخیر ادعاهای مقامات آمریکایی درباره نقش پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین شدت گرفته و حتی ادعای حضور نظامیان ایرانی در کریمه را نیز به آن افزودهاند!
«جان کربی» سخنگوی امنیت ملی کاخ سفید در کنفرانس خبری خود گفته است: «ارزیابی ما این است که نیروهای نظامی ایران در کریمه حضور داشته و به روسیه کمک کردهاند. ایرانیها در کریمه مربیان و کارکنان پشتیبانی فنی هستند و روسها در حال هدایت پهپادهایی هستند که به زیرساختهای اوکراین آسیب قابل توجهی وارد کرده است.»
او افزود: «آمریکا در حال حاضر همه ابزارها را برای افشاگری، بازدارندگی و مقابله با ارائه این مهمات به دست ایران علیه مردم اوکراین دنبال خواهد کرد. ما به اجرای قاطعانه همه تحریمهای آمریکا علیه تجارت تسلیحات روسیه و ایران ادامه خواهیم داد.»
همچنین «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا بار دیگر مدعی شده پهپادهایی که روسیه در روزهای گذشته از آنها برای حمله به نقاطی در اوکراین استفاده کرده ساخت ایران بوده است.
مقامات آمریکایی با پیشفرض صحت این ادعاها، آن را ناقض قطعنامه 2231 شورای امنیت میدانند، حال آنکه از اکتبر 2020 بر اساس همین قطعنامه، تمام تحریمها و محدودیتهای تسلیحاتی ایران رفع و جمهوری اسلامی حق خرید و فروش هرگونه تسلیحات متعارفی را دارا میباشد.
اینگونه جوسازیهای ضد ایرانی در حالی صورت میگیرد که همزمان یک کلیدواژه توسط مقامات کاخ سفید تکرار میشود و آن احتمال پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات کنگره است.
سناریوی بحرانزایی و ایجاد فضای امنیتی و وحشت همگانی با محوریت جنگافرزی مستقیم یا غیر مستقیم، مولفهای است که به طور معمول دولتمردان آمریکا برای اهداف انتخاباتی بهویژه برای تمدید دوران ریاست جمهوری به کار میگیرند و در این خصوص تفاوتی میان جمهوریخواه و دموکرات وجود ندارد.
ذیل همین رویکرد بود که «جرج بوش پسر» اشغال افغانستان و عراق را رقم زد و «باراک اوباما» در سوریه و لیبی جنگافروزی کرد و با ادعای حذف «اسامه بنلادن» حملات پهپادی صورت داد.
نکته قابل توجه اینکه؛ بایدن در حالی دومین سال ریاست جمهوریاش را به پایان میرساند که وضعیت او و حزب دموکرات چنان بحرانی است که نه تنها اطمینانی به انتخابات سال 2024 برای تمدید ریاست جمهوریاش ندارد بلکه برای انتخابات آتی میاندورهای کنگره نیز با احتمال شکست سنگین مواجه است.
اعتبار مردمی بایدن به دلیل ناکامیهای اقتصادی، تشدید فضای ناامنی و قتل و جنایت دسته جمعی در آمریکا و بیاعتباری جهانی آمریکا به زیر 30 درصد رسیده بهگونهای که حتی برخی دموکراتها کنارهگیری او از قدرت را راهکار نجات حزبشان عنوان کردهاند.
حتی تکرار نسخههای اوبامایی همچون ترور «ایمن الظواهری» سرکرده جدید القاعده در آنچه حملات بزرگ اطلاعاتی و امنیتی نامیده شد نیز نتوانست بایدن را ازاین وضعیت بحرانی خارج سازد. سناریوی تحریک تایوان علیه چین به عنوان اصلیترین تهدید راهبردی آمریکا نیز به دلیل اقتدار پکن در مواجهه با آن چندان کارکردی برای بایدن و دموکراتها نداشته است.
با توجه به این شرایط تنها ابزار باقیمانده برای بایدن، حفظ آتش جنگ اوکراین است، سناریویی که البته پس از الحاق چهار منطقه مهم و راهبردی که تقریبا 15 درصد خاک اوکراین را تشکیل میدهد به روسیه این معادله قدرتنمایی را نیز ناکام ساخت.
بر این اساس؛ کاخ سفید بر آن شده تا با گسترش دامنه جنگ، اینگونه در فضای رسانهای عنوان کنند که ناتوانی در برابر پیشرویهای روسیه نه بهدلیل ضعف غرب بلکه ورود بازیگران جدید در حمایت از روسیه بوده است، بازیگرانی که آمریکاییها از آن با عنوان پهپادها و حتی نیروهای ایرانی از آن یاد میکنند.
جنگ ادراکی رسانههای غربی برای برجستهسازی تاثیرات جنگ اوکراین بر تهدیدات روسیه علیه آمریکا با این هدف صورت گرفت که جنگ اوکراین را تهدیدی جدی برای امنیت ملی آمریکا معرفی کنند، لذا برای باورپذیرتر کردن این انگاره، ادعای نقش ایران در تغییر موازنه جنگ و ناتوانی غرب در برابر روسیه را مطرح ساختند.
همپوشانی رسانههای فارسیزبان معاند با این موضوع در کنار راهبری اغتشاشات و سیاهنمایی فضای داخل ایران برای اجماعگیری جهانی علیه جمهوری اسلامی نیز در همین راستا صورت گرفت.
نکته مهم در این بازی انتخاباتی کاخ سفید آن است که با وجود تحرکات گسترده آمریکا، بسیاری از کشورها و مجامع جهانی حاضر به بازی در زمین دروغپردازی آمریکا نشدند و اروپا تقریبا به تنها شریک تکراری و البته اجباری آمریکا در این فضا تبدیل شد.
آمریکاییها طی ماههای اخیر چند اقدام هماهنگ و موازی را برای وابستهسازی شدید اروپا به خویش و اجبار آنها برای تداوم جنگ در اوکراین صورت دادهاند.
مهمترین چالش اروپا پس از جنگ اوکراین تامین انرژی است و آمریکا در حالی وعده تامین نیازهای انرژی اروپا را داده بود که عملا با گرفتارسازی اروپا در بحران انرژی و به شهادت بسیاری از اسناد، حمله تروریستی به خطوط لوله نورد استریم، اکنون با چهار برابر قیمت واقعی، نفت و گاز را به آنها میفروشد.
از سوی دیگر؛ آمریکا دامنه جنگ را چنان گسترده کرده که اروپا دیگر توان تامین تسلیحات مورد نیاز جنگ را ندارد، چنانچه «جوزف بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اذعان میکند که اروپا تنها برای دو روز مهمات در انبارهای خود دارد.
اروپاییها در اشتباهی محاسباتی، با حذف واژه مذاکره و صلح از ادبیات گفتاری در قبال جنگ اوکراین عملا در بازی آمریکایی گرفتار آمده و برای تامین سوخت و تسلیحات جنگ جز وابسته بودن و همراهی با آمریکا راهی روبروی خویش نمیبیند.
اروپا این بار در خطایی دیگر، در تله فضاسازی سران کاخ سفید درباره نقش ایران و پهپادهای ایرانی گرفتار آمده و بدون هیچ نشانه و منطقی بدون توجه به استدلالها و مواضع ایران در این خصوص، کورکورانه همان ادعاهای دروغ را تکرار میکنند.
اروپاییها حتی فراموش کردهاند که همین چندی پیش از ایران برای میانجیگری میان روسیه و اوکراین درخواست داده بودند.
سران آمریکا علاوه بر این، با تحریک اروپا برای جوسازیهای ضد ایرانی، در حال خراب کردن سایر پلهای قاره سبز برای تامین انرژی و پایان یافتن جنگ اوکراین هستند، حال آنکه مقامات اروپایی همچنان به هدفگذاری بایدن برای کسب رای در انتخابات میان دورهای کنگره بیتوجهاند و با وجود شرایط سخت شهروندان اروپایی، به اعضای بیجیره و مواجب ستاد انتخاباتی دموکراتها تبدیل شدهاند.
این تحولات را میتوان کلاه گشادی دانست که بایدن برای مشتی رای بر سر اروپا گذاشته و جز هزینههای سنگین برای اروپای ورشکسته و غرق بحران حاصلی به همراه نخواهد داشت، چنانچه جنگهای افغانستان، عراق، سوریه، لیبی و… نیز جز منفعتطلبی آمریکاییها برای اهداف انتخاباتی و جاهطلبیهای جهانی آنها نبود اما ظاهرا اروپا همچنان قصد عبرتآموزی ندارد.