چطور اعتراض کنیم؟ کسی می‌داند؟

درگذشت مهسا امینی، برای چندمین بار ضرورت آماده‌ساختن بسترهای قانونی و عینی برای اعتراضات مردمی را پیش چشم سیاستمداران قرار داد. آیا خواهند دید؟! اینکه اعتراضات مردمی در سی سال أخیر، چند روزی پس از آغاز، به آوردگاهی خشونت‌بار تبدیل می‌شود، غم‌انگیز و شرم‌‌آور است. گرچه شاید عده‌ای همه‌چیز را به‌دلیل نبود احزاب قوی و نهادهای مدنی ریشه‌دار بدانند؛ اما به‌نظر می‌رسد تا برآورده‌شدن این اهداف، سال‌های زیادی فاصله داریم. از این‌رو عجالتاً باید تمرکز بر شکل‌گیری نهادهای قدرتمند و واسطه میان مردم و حکومت را به روز و روزگاری دیگر بسپاریم.

این آوردگاه‌های خشونت‌آمیز و خون‌بار دو سرچشمۀ مهم دارند:

اول) بی‌اعتنایی به پیاده‌سازی شفاف و قانونمند اصل 27 قانون اساسی است، و دیگری ماهیت اپوزیسیون جمهوری اسلامی. از خرداد 1388، و شاید پیش‌تر از آن یعنی از تیر 1378، پیوسته درگیر این بوده‌ایم که چگونه راه برای اعتراض مردم به یک تصمیم، رویداد، یا حادثۀ تلخ و شیرین هموار گردد. اما هرگز در این سال‌ها عزم جزمی برای حرکت در این مسیر دیده نشد، نه از سوی اصلاح‌طلبان که توسعۀ سیاسی را ارج می‌نهند، و نه از سوی اصولگرایان که بر عدالت اجتماعی و پاسداشت قانون اساسی اصرار می‌ورزند؛ و نه حتی حقوق‌دانان و فعالان سیاسی دانشجویی. اصل 27 قانون اساسی صراحت دارد که اعتراض و راهپیمایی مسالمت‌آمیز یکی از از حقوق و آزادی‌های ایرانیان است. اما هیچ شیوه‌نامۀ مشخصی برای پیاده‌سازی این حق وجود ندارد. شیوه‌نامه‌ای که در آن تکالیف و حقوق همۀ طرف‌ها مشخص شده باشد:

معترضان، نیروهای انتظامی و امنیتی، قوۀ قضائیه، نهادهای امدادی (اورژانس و آتش‌نشانی)، شهرداری‌ها، خبرنگاران، و رسانه‌ها. در این شیوه‌نامه باید شرایط برگزاری راه‌پیمایی، نوع و میزان نقش‌آفرینی نهادهای امدادی، انتظامی و امنیتی، مصونیت قضائیی شرکت‌کنندگان و خبرنگاران حاضر در راه‌پیمایی اعتراضی به‌صراحت بیان شود. بی‌اعتنایی به این نیاز اساسی و فوری، شرایط را بیش‌از‌پیش پیچیده خواهد ساخت و موجب شکل‌گیری دوقطبی‌ها و صف‌بندی‌های غیرضروری و خون‌بار میان ایرانیان خواهد شد.

دوم) اپوزیسیون جمهوری اسلامی از گروه‌ها و گرایش‌های متنوع، رادیکال و گاه متضاد با یکدیگر تشکیل شده است؛ یا گذشتۀ فاشیستی و تروریستی دارند و به آن افتخار می‌کنند (مثل سازمان مجاهدین خلق) یا زیر پرچم «ملت کورد، تورک، عرب و بلوچ» به‌دنبال تجزیۀ ایران و تشکیل «کشور»های قومیتی هستند؛ یا اینکه با پشتیبانی مالی رقیبان و دشمنان منطقه‌ای ایران (عربستان سعودی، اسرائیل) و قدرت‌های منفعت‌طلب و خودخواه فرامنطقه‌ای به‌دنبال بازگرداندن نوادگان رضاشاه هستند. خواسته‌های هیچ‌یک از این گروه‌ها -که از مبارزۀ مسلحانه نیز پرهیز ندارند- نمی‌تواند با پرچم و تابلویی مستقل قد بلند کند و جمعیت میلیونی را روانۀ خیابان‌ها سازد، از این‌رو فعالان و حامیان این گروه‌ها همواره گوش‌به‌زنگند تا در هر فرصتی که اعتراضات مردمی شکل می‌گیرد، کار را دست بگیرند، به نیروهای امنیتی حمله کنند، تا فضای ذهنی و عینی را برای ناراضیان ساکت و بی‌اعتنا فراهم سازند. به‌سان موجودی که زنده نمی‌ماند، جز با زندگی در بدن میزبانی که خبر از این نقشه ندارد.

اکنون دو راه پیش پای‌مان است؛ یا همین شیوۀ پرملال را کج‌دار و مریز ادامه دهیم، و پیامدهای تلخ رویارویی خون‌بار معترضان با نیروهای انتظامی و امنیتی و دیگر ایرانیان را تحمل کنیم؛ یا طرحی نو دراندازیم، از گروه‌ها و افکار مختلف مردمی و سیاسی کمک و مشورت بگیریم تا این کم‌کوشی و بی‌اعتنایی سی ساله پایان گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید