گمان نمی رود که تأثیر جنگ روسیه و اوکراین بر اقتصاد جهانی تا کنون بر کسی پوشیده مانده باشد؛ افزایش قیمت مواد غذایی و کالاهای استراتژیک، نفت و سوخت، عملکرد بد شاخص ها در بازارهای بورس و… همگی نشان دهندۀ تحت تأثیر بودن ابعاد مختلف نظام در هم تنیدۀ اقتصاد جهانی هستند. در این نوشتار قصد داریم تا تحلیلی کوتاه بر وضعیت حال و آینده اقتصاد اروپا با توجه به این جنگ داشته باشیم.
به نظر می رسد بزرگترین تأثیر وقوع جنگ میان دو همسایۀ شرق اروپا، افزایش سرسام آور و چشمگیر قیمت گاز و سایر سوخت ها باشد. اعمال تحریم های همه جانبه بر اقتصاد و هم چنین دارایی های دولتی روسیه و حتی دارایی های ثروتمندان روس، باعث شد که دولتمردان این کشور تصمیم به کاهش صادرات گاز به اروپا گرفته و اتحادیۀ اروپا و کشورهای عضو آن را با چالش جدی مواجه سازند. درست است که وابستگی کشورهای مختلف اروپایی به گاز روسیه یکسان نبوده و می توان گفت که برخی از این کشورها همانند انگلستان تقریبا هیچ وابستگی به این کالای استراتژیک از سمت روسیه ندارند، اما این قضیه در مورد دو اقتصاد بزرگ دیگر اروپا یعنی آلمان و فرانسه صادق نیست و می توان بر اساس آمارها ادعا کرد که آلمان حدوداً ۵۰ درصد به گاز روسها وابسته است؛ شاهد آن که این کشور پس از سالها منع سوزاندن زغالسنگ برای تولید برق و مصرف صنایع به دلیل آثار سو استفاده از آن، مجدداً به سوزاندن این مادۀ سیاه روی آورده و به نظر نیز نمی رسد بتواند در کوتاه مدت، از این تصمیم خود برگردد.
نکتۀ بسیار مهمی که نباید به هیچ عنوان از آن غافل شد، آن است که هنوز زمستان سرد اروپا فرا نرسیده و احتمالاً با فرارسیدن این زمستان خاص، باید منتظر قطعی های گستردۀ گاز و برق و هم چنین وقوع اعتراضات مردم این کشورها در واکنش به وضعیت اقتصادی و رفاهی بد باشیم. در مورد اوضاع بازار انرژی در سطح جهان و هم چنین اتفاقات احتمالی آینده، سخن بسیار بوده و انشاءالله در نوشته های دیگر به طور دقیق تر به آن خواهیم پرداخت.
دومین نکته مهم در مورد تأثیر عمیق اقتصادی جنگ روسیه و اوکراین، افزایش عجیب و غریب قیمت ها در بازارهای غلات و مواد خوراکی است. درست است که با توافق صورت گرفته در روزهای اخیر، غلات اوکراین به طور سریعی در حال صدور به مناطق مختلف دنیاست؛ اما این مهم در مورد روسیه صدق نکرده و نخواهد کرد و با وجود ادعای مقامات روس مبنی بر گذراندن سال زراعی خوب و پرمحصول، به نظر نمی رسد این کشور قصد صادر کردن غلات خود به نقاط دیگر دنیا را داشته باشد و حداقل می توان گفت که کشورهای «غیردوست» از این محصولات بهره مند نخواهند شد. بدون اغراق می توان گفت که جنگ بر سر غذا آغاز شده و به نظر نیز نمی رسد که به زودی نیز به اتمام برسد.
اما تأثیر این جنگ بر اقتصاد اروپا را می توان از ابعاد دیگری نیز بررسی نمود. شاید بتوان گفت که داغ تر شدن بازار فروش تسلیحات به هر دو طرف درگیر در جنگ باعث شده تا کشورهای اروپای غربی و البته در رأس آنها ایالات متحدۀ آمریکا بیشتر به فکر تولید و صادرات سلاح های پیشرفته بیفتند. در این میان، هزینۀ عجیب 100 میلیارد دلاری آلمان برای تقویت توان نظامی خود شاید از همه مهمتر باشد. کشوری که سالهاست از داشتن ارتش محروم است، بی گمان آنقدر احساس خطر کرده که قصد دارد این چنین برای دفاع از خود هزینه کند. اوکراین نیز اکنون مشتری پروپاقرص تسلیحات غربی است و همین موضوع، مبادلات تجاری و اقتصادی میان این کشورها را بیشتر نیز می کند.
به عنوان خاتمۀ نوشتۀ خود، تحلیلی کوتاه بر وضعیت مذاکرات هسته ای ایران و طرف های مذاکره و ارتباط آن با این جنگ خواهیم داشت. می توان گفت که از همان ابتدا، گفته می شد که وقوع این جنگ می تواند بر روند احیای برجام تأثیر مثبت بگذارد. این از آن جهت است که بازارهای جهانی انرژی تا حد نسبتاً زیادی نیازمند نفت و به طور کلی منابع انرژی ایران هستند. ونزوئلا نیز که مدتی از تحریمهای فلج کنندۀ آمریکا رنج می برد (و البته هنوز نیز در بخشهایی این تحریمها سر جای خود هستند) با چراغ سبز آمریکا توانست نفت خود را وارد بازارهای جهانی کند. این اتفاق به دلیل موقعیت اقتصادی و ژئواستراتژیک ایران، می تواند با ویژگی های خاص خود تکرار شده و حتی بر روند جنگ پیش آمده تأثیرات خود را داشته باشد. بلاشک هوشیاری مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی ایران در حالت فعلی که به نظر می رسد توافق بیشتر از گذشته در دسترس است، می تواند تأثیر بسزایی در رفع تحریمها و باز شدن دریچه های بازارهای جهانی انرژی به روی کشور ما باشد.