رسانه اگر عادل باشد، آزاد است!

حجه‌الاسلام محمد کهوند در این گفتگو پیرامون عدالت رسانه‌ای در فضای رسانه‌ای ایران، امکانات و بایسته‌ای آن می‌گوید.

 

تبیین “عدالت رسانه‌ای” می‌تواند به گسترش فضای عادلانه رسانه‌ای در کشور کمک کند، اما هنوز تعریف جامعی در مورد “عدالت رسانه‌ای” ارائه نشده است. به عنوان نخستین سوال؛ تعریف حضرتعالی از عدالت رسانه‌ای چیست؟

کهوند: اگر عدالت را به معنای قرار گرفتن هر چیز در جای خودش بگیریم، عدالت رسانه‌ای را به معنای قرار گرفتن هر عنصر بازیگر و ذی نفع رسانه‌ای و هر خبر و محتوا یعنی هر هفت لایه رسانه اعم از کاربر و مخاطب رسانه، ابزارها، زیر ساخت‌های نرم افزاری و سخت افزاری، حاکمیت و خدمات هر کدام باید در جای خودش قرار بگیرد. اگر کسی که باید حاکم رسانه باشد او حاکم نباشد قطعا ما عدالت رسانه‌ای نخواهیم داشت. اگر ما نتوانیم محتوای درست را به مخاطب دارای صلاحیت برسانیم ما عدالت را رعایت نکردیم. رساندن محتوا به کسی که صلاحیت محتوا را ندارد خلاف عدالت است. اگر ما خدمات غیر متناسب در اختیار مخاطبین و کاربران قرار دهیم این خلاف عدالت است و اگر ما زیرساخت‌های مناسب برای رسانه، چه سخت افزاری و چه نرم افزاری و دسترسی به زیر ساخت‌ها و تخصیص زیر ساخت‌ها را عادلانه تقسیم نکنیم، باز عدالت محقق نشده است؛ بنابراین همه هفت لایه و رکن یک رسانه چه مطبوعات چه صدا و سیما، چه رسانه‌های صوتی- تصویری، چه رسانه‌های مجازی اعم از بازی‌های ویدئویی و شبکه‌های اجتماعی که در لایه خدمات قرار می‌گیرد باید به صورت عادلانه توزیع شود؛ بنابراین لایه‌های مختلف رسانه باید عادلانه تولید شوند، عادلانه توزیع شوند تا عادلانه مصرف شود.

 

بنابر فرمایش حضرتعالی و تعریفی که از عدالت داشتید، نوعی محدودیت در تولید، توزیع و مصرف رسانه‌ای وجود داشت؛ معیار اعمال این محدودیت‌ها چیست و آیا این تعریف با خطر سلطه رسانه‌ای و سلب آزادی تفکر و بیان مواجه نمی‌شود؟

عدالت رسانه‌ای در صورتی برقرار می‌شود که رسانه با توجه به قابلیت‌هایی که دارد، امکاناتی که دارد، اثر گذاری که دارد، فرصت‌ها و تهدید‌هایی که دارد، باید در اختیار صالحان قرار گیرد و صالحان، قطعا و یقینا فضای آزادی بیان را فراهم خواهند کرد

ببینید قبل از اینکه این سوال پرسیده شود باید رسانه را بشناسیم. اگر رسانه را درست نشناسیم، اساسا نمی‌توانیم عدالت رسانه‌ای برقرار کنیم. یعنی باید رسانه را بشناسیم که می‌شود موضوع و بعد طبق مبانی، اقدام به برقراری عدالت در حوزه رسانه کنیم. یعنی سوال این است که رسانه چیست؟ در واقع، بحث مقدماتی این سوال است، اما ملاک و معیار برقرای عدالت در رسانه، قائدتا مؤلفه‌های دینی است و فقه با رویکرد اجتماعی آن را تعیین می‌کند. بالادست تمام این ملاک‌ها و معیار‌ها قطعا فقه است، اما فقهی که با رویکرد اجتماعی باشد من باب مثال اگر بخواهم بگویم، از منظر دین، قائدتا ما نمی‌توانیم مدیریت رسانه، به خصوص رسانه‌های نوپدید را -با دسترسی‌های گسترده‌ای که به حریم خصوصی کاربران برای گردانندگان آن فراهم کرده- در اختیار غیر فقیه عادل قرار دهیم. اگر چنین دستگاهی را در اختیار غیر فقیه عادلی که رسانه شناس باشد قرار دهیم، خلاف عدالت عمل کرده‌ایم. به نظرم قبل از اینکه نگران محدودیت‌هایی که اعمال می‌شود باشیم که مثلا ممکن است به برخی از مسائل مثل آزادی بیان -که برای بنده خیلی مهم است- لطمه بزند، باید نگران ولنگاری موجود در فضای رسانه باشیم که فوق العاده لطمه می‌زند. مانند مطالبی که اصلا صلاحیتش وجود ندارد که اصل آن وارد رسانه شود و به خلاف عقل و دین است تا جزئی‌ترین نکات درباره انتشار که ممکن است بگوییم یک محتوا در اختیار فلان کس اگر قرار گیرد خلاف دین باشد. به نظرم درباه این‌ها بیشتر نگران باشیم، بهتر است.

با نکته‌ای که درخصوص فقیه عادل عرض کردم که مدیریت کلان رسانه‌ها را به عهده می‌گیرد در فرایند تولید، توزیع و مصرف رسانه‌ای مطابق با مؤلفه‌های دینی مبتنی بر فقه اجتماعی، ما با پدیده‌ای به اسم سلطه رسانه مواجه نخواهیم شد. الان ما در تلویزیون مان، به نظرم آزادی بیان نداریم. آن به دلیل این است که ساختار رسانه‌ای ما غلط است. بد توزیع کردیم و مدیران ناصالح گذاشتیم حتی مدیر هم تربیت نکردیم. مدیر مجتهد رسانه شناس تربیت نکردیم که فقیه عادلی باشد. بنابر آن تعریفی که در قانون اساسی آمده است یک چیزی در حد، ولی فقیه برای مدیریت رسانه می‌خواهیم. بطور مثال، باید عرصه جنگ در حوزه مسایل اعتقادی را به تلویزیون بکشانیم مثلا در یک مناظره با امکانات مساوی برای مخالف و موافق، از مسائل اجتماعی مثل حجاب، آزادی زنان، ورزشگاه رفتن زنان، تا مسائل اساسی‌تر مثل مسائل اعتقادی مان. چه اشکالی دارد مسیح علی نژاد را به تلویزیون بیاریم اگر حرف برای گفتن داریم -که معتقدم داریم- و می‌خواهیم بی مایگی او را نشان دهیم. نه با یک جلسه دو ساعت و سه ساعت. شبکه گفتگو درست کنیم. یعنی یک فضای باز را برای گفتگو قرار دهیم تا مخاطب نتیجه اش را بگیرد. ما اول انقلاب اینطوری عمل کردیم و با این نگاه می‌گویم الان آزادی بیان نداریم. چون کسی که صلاحیت مدیریت رسانه را ندارد، آمده در رأس رسانه نشسته است.

در رسانه مجازی خطای بزرگتری را مرتکب شدیم و کنترل آن را به دست دولت داده‌ایم. در صورتی که کاملا خلاف عقل است. رسانه که نباید دست دولت باشد، آن هم دولت‌هایی که یک بار روحانی می‌شود، یک بار احمدی نژاد، یک بار رئیسی و یک بار هم خاتمی می‌شود که هر کدام در فضای مخصوص به خود هستند، جامعه فکری مسلمین را که اینطوری اداره نمی‌کنند. ولی الان قانون اساسی اینطوری است و کاریش نمی‌شود کرد و فعلا بهترین الگوست. حوزه علمیه ما هم که متاسفانه تربیت درستی نمی‌کند. حوزه باید برای چنین فضا‌هایی نیرو تربیت کند؛ بنابراین تأکید می‌کنم عدالت رسانه‌ای در صورتی برقرار می‌شود که رسانه با توجه به قابلیت‌هایی که دارد، امکاناتی که دارد، اثر گذاری که دارد، فرصت‌ها و تهدید‌هایی که دارد، باید در اختیار صالحان قرار گیرد و صالحان، قطعا و یقینا فضای آزادی بیان را فراهم خواهند کرد. منظورم از صالحان، فضا‌های سیاسی اصول گرا و اصلاح طلب نیست. من از پایگاه دینی صحبت می‌کنم نمی‌توانیم رسانه را به هر کسی بدهیم رسانه باید در اختیار فرد صالح قرار گیرد. صالحی که برنامه ساز، برنامه ریز، توزیع کننده است و دسترسی‌های متنوع و متکثر متناسب با نیاز‌های مخاطبان را ارائه می‌دهد. این می‌تواند زمینه تحقق بسیاری از مسائل حوزه عدالتی باشد، فرض کنید وقتی مدیریت رسانه عادل باشد، تا نگاه می‌کند و می‌بیند که توزیع ناعادلانه در حوزه امکانات ملی اتفاق افتاده دارد می‌رود و جلوی همچین چیزی را می‌گیرد. یعنی عدالت در بخش‌های مختلف، به دلیل اثر گذاری فوق العاده رسانه بر افکار عمومی، مبتنی بر داشتن رسانه عادلانه است و چون رسانه ما عادل نیست، ما متاسفانه در بخش‌های مختلف مشکل داریم و به جای اینکه رسانه فرصت آفرین باشد تهدید آفرین است. به جای اینکه تقویت کننده سبک زندگی باشد، تهدید کننده سبک زندگی اسلامی است؛ بنابراین ما خیلی با عدالت فاصله داریم، چون اصلا رسانه را مبتنی بر اصول دینی مدیریت نمی‌کنیم.

یک نکته آخر را هم عرض کنم که امروز به دلیل اینکه رسانه، عادلانه توزیع نشده است، اتفاقا ما با سلطه رسانه‌ای مواجه هستیم. آزادی بیان و آزادی تفکر نیست. افراد حرف‌های نو را نمی‌توانند بزنند. منظورم ازحرف‌های نو بدعت‌ها و خزعبلات ضد انقلاب و سلطنت طلب‌ها و منحرفان دینی و لیبرال‌ها نیست. الان خیلی حرف نو درباره نحوه مواجهه با رسانه وجود دارد که رسانه ملی حاضر نیست آن حرف‌ها را منتشر کند. تلویزیون بار‌ها ما را خواستند برای گفتگو، یکی دو بار هم رفتیم، اما پشیمان شدیم و عهد بستیم که دیگر هرگز نرویم. حرف نو و نکته جدید داریم می‌خواهیم این‌ها را بگوییم، ولی تلویزیون گوش شنوا ندارد.

 

آیا ادبیات نظری و تئوری‌سازی فقهی با رویکرد اجتماعی و کاربردی (که مدنظر شماست) در حوزه رسانه و عدالت رسانه‌ای به حد قابل قبولی رسیده که پاسخگوی نیاز‌های رسانه‌ای جامعه ما باشد، یا هنوز نیاز به تکامل دارد تا به عنوان یک نسخه اولیه ارائه گردد؟

کهوند: نه متاسفانه این آمادگی علمی وجود ندارد. رسانه اینطوری دیده نمی‌شود. ما چنین ادبیاتی را پایه گذاری نکرده ایم. حتی بحث‌هایی را که بنده در این گفتگو می‌گویم باید نقد شود. عزیزان به عنوان ناقد این بحث‌ها را نقد کنند و بگویند این حرف‌هایی که شما می‌زنید اشتباه یا درست است؟ بعد ادبیاتش ایجاد شود. اصلا ممکن است کسی بگوید چه کسی گفته، باید مبتنی بر فقه باشد؟ مثلا باید مبتنی بر اخلاق باشد. ما مدعی هستیم باید مبتنی بر فقه باشد ما مدعی هستیم رسانه، در نهایت باید در اختیار، ولی فقیه باشد و ولی فقیه فقهای رسانه شناس عادلی را به عنوان مدیران بخش‌های مختلف رسانه، اعم از رسانه‌های صوتی، تصویری و مجازی و… قرار دهد و ساختار‌ها را بازسازی کند تا یک هم افزایی بین رسانه بوجود بیاید، الان رسانه‌های ما همدیگر را خنثی می‌کنند؛ مثلا سینما، تلویزیون را خنثی می‌کند. تلویزیون، صنایع دستی مان را خنثی می‌کند. صنایع دستی مان، رسانه مجازی را خنثی می‌کند. رسانه مجازی همه را خنثی می‌کند و در مواجهه با دشمن در جبهه واحد نیستیم یا مثلا نگاهی به نیاز‌های مردم نمی‌کنیم.

وقتی مدیریت رسانه عادل باشد، تا نگاه می‌کند و می‌بیند که توزیع ناعادلانه در حوزه امکانات ملی اتفاق افتاده دارد می‌رود و جلوی همچین چیزی را می‌گیرد. یعنی عدالت در بخش‌های مختلف، به دلیل اثر گذاری فوق العاده رسانه بر افکار عمومی، مبتنی بر داشتن رسانه عادلانه است و، چون رسانه ما عادل نیست، ما متاسفانه در بخش‌های مختلف مشکل داریم و به جای اینکه رسانه فرصت آفرین باشد تهدید آفرین است. به جای اینکه تقویت کننده سبک زندگی باشد، تهدید کننده سبک زندگی اسلامی است؛ بنابراین ما خیلی با عدالت فاصله داریم، چون اصلا رسانه را مبتنی بر اصول دینی مدیریت نمی‌کنیم

شما نگاه کنید چیزی که تلویزیون نشان می‌دهد آیا اولویت‌های کشور است؟ وقتی اولویت نباشد یعنی شما عدالت را رعایت نکردید. این نیازمند یک بازسازی کامل در حوزه رسانه است. ساختار‌های جدید باید تعریف شود. ما معتقد به ایجاد یک ستاد کل جبهه فرهنگی هستیم مثل چیزی شبیه مدیران ستاد کل نیرو‌های مسلح البته با تفاوت هایی. مثلا مدیر بخش رسانه دیداری و شنیداری، مدیر بخش رسانه مجازی، مدیر بخش هنر و مدیرانی از این دست وجود داشته باشند تا آن مدیران به صورت کلان با همدیگر در یک اتاق فکر گفتگو و مذاکره می‌کنند. در عین حال یک شورای عالی بالای سر این‌ها هست. یک مرکز نظارت و ارزیابی دارند و همه این رؤسای مرکز و اعضای شورای عالی را در واقع، ولی فقیه انتخاب می‌کند و از ارکان کشور هم کمک می‌گیرد. این انتخاب فقط مختص اشخاص حقیقی نیست بلکه حقوقی‌ها هم هستند. ولی دبیر این شورا و رئیس آن مرکز که مرکز نظارت است و در حقیقت بودجه‌ی رسانه را او تدوین می‌کند، توسط رهبر انتخاب می‌شود. تامین بودجه هم به صورت خود گردان اتفاق می‌افتد یعنی بودجه آن از طریق خود رسانه تأمین می‌شود و نیاز به تأمین بودجه از طریق دولت و… ندارد که مقدراتش گروی تامین کننده بودجه باشد.

فقیه وقتی اعضای نامبرده را انتخاب کرد، برای اینکه دچار دیکتاتوری نشود، رؤسای بخش‌های رسانه‌ای، بودجه هایشان در اختیار رئیس آن مرکزی است که مستقل از این‌ها کار می‌کند و شأن نظارتی دارد و توسط رهبری انتخاب می‌شود و تشکیلاتی دارد که کار‌ها را پیگیری می‌کند. یک ساختار نویی، تحت امر ولی فقیه و افراد مجتهد باید ایجاد شود. مجتهد که می‌گویم حتما نباید عمامه به سر باشد، باید عادل و دین شناس باشد. الی ماشاء الله ما اینجا مسائل فقهی داریم. حداقل مسائل فقهی اینجا بیشتر از وزارت اطلاعات است. چطور رئیس وزارت اطلاعات باید فقیه باشد؟ اما رئیس رسانه ملی ما، رئیس مرکز فضای مجازی ما، رئیس دستگاه‌های هنری ما مثل وزیر ارشاد یا وزیر سازمان تبلیغات نباید باشند؟ و خلاصه رسانه هم از حیث نظریه پردازی، نیاز به کار دارد و هم ساختار هایش باید چکش کاری شود. اصلا باید بحث شود که آیا در جمهوری اسلامی این مدل قابلیت اجرا دارد یا در حکومت اسلامی محقق می‌شود؟ همه این‌ها قابل گفتگوست و فعلا در حد یک تئوری اولیه است.

 

انگار تعارضی در کار است؛ به این صورت که ما مدعی معیار قرارگرفتن فقه با رویکرد اجتماعی هستیم، اما وقتی صحبت از ارائه یک سند اولیه کاربردی فقهی می‌شود، دست فقهای ما خالیست. با در نظر گرفتن این نکته اگر بخواهیم همچنان قائل به فقه بمانیم باید ظرفیتی خاص را برای آن در نظر بگیریم مبنی بر اینکه فقه توانایی پاسخگویی را داراست. سوال اینجاست که آن ظرفیت چیست که ارزش معطل و منتظر ماندن برای ارائه یک سند اولیه را دارد؟

کهوند: ما مبتنی بر مبانی مدعی شدیم و گفتیم فقه باید ساختارچینی کند و مقوله عدالت را برای ما در رسانه تبیین کند و غیر فقه صلاحیت این کار را ندارد. کما اینکه در موضوعات دیگر هم همین است. البته فقه به معنای اجتماعی آن یعنی فهم تمام مناسبت‌های اجتماعی زندگی انسانی مبتنی بر مبانی. اما اینکه چرا نداریم؟ نکته آن این است که فقهای حاضر، خیلی به سمت مسئله شناسی و مصداق یابی نمی‌روند، موضوع را بطور کلی می‌گویند و تفسیرش را به مخاطب می‌سپارند. این هم به نظر من کاملا اشتباه است. ممکن است یک فصل گفتگو هم همین باشد. اما اتفاقا مثال‌هایی از خود رسانه، وجود دارد که اثبات می‌کند مردم، امکان تشخیص مصداق را در اغلب موارد ندارند؛ بنابراین خطا خواهند کرد اگر دستگاه فقاهتی سمت موضوع شناسی، مسئله و مصداق یابی نرود هیچ گاه ما شاهد این نخواهیم بود که فقه، یک الگویی به دست ما دهد. مشکل این است که فقهای ما، مصادیق و مسئله و موضوع خیلی برای شان روشن نیست. یک بخش از این مشکل هم ناظر بر این است که ما کارشناسان عدالت محوری که واقعا دین مدارانه و منصفانه بیایند و مسائل و موضوعات را مطرح کنند، نه اینکه سو گیری داشته باشند، نداریم. بنده دارم می‌بینیم رصد‌ها را که متاسفانه بسیار فاسد اند. رصد‌ها را معمولا کسانی انجام می‌دهند که ذی نفع هستند. ناظر به آن نتیجه رصدشان، بودجه‌های بیشتری می‌گیرند. شاید به همین دلیل است که بعضا مراجع به ما اعتماد نمی‌کنند. شاید به همین دلیل بود که مرکز موضوع شناسی آقای فلاح زاده ایجاد شد. البته کار تولید مبنا و روش در حوزه رسانه چیزی نیست که در یکی دو سال به دست بیاید. این چیزی است که ممکن است چند سال طول بکشد. اما می‌ارزد که ما شروع کنیم؛ بنابراین تعارضی وجود ندارد بلکه مبتنی بر مبانی می‌گوییم امکان بوجود آمدن این دستگاه هست، اما متاسفانه تا الان محقق نشده است برای اینکه به دنبال آن نبودیم.

شما اگر حقوق مخاطب و حقوق اسلام و حقوق ملی را در رسانه ملی به جا بیاورید عدالت رسانه‌ای را رعایت کردید. خب، این لوازم دارد. باید بیش از اینکه به این چیز‌ها اهمیت دهیم، به لوازم آن اهمیت بدهیم. یعنی باید بگوییم چرا نشده است؟ آیا الان عدالت داریم؟ معلوم است که نداریم

 

مهم‌ترین ویژگی‌های یک رسانه عادل در حوزه برخورد با مخاطب و مصرف کننده کدامند و وجود آن ویژگی‌ها در رسانه‌ها، خصوصا رسانه‌های ایران رسمی چقدر پر رنگ است؟

کهوند: در واقع هفت رکن و لایه در رسانه داریم که این هفت رکن باید عادلانه توزیع شود و عادلانه کنترل و مدیریت شود. در مواجهه با مخاطب، یک رسانه باید چکار کند؟ باید منظور از رسانه مشخص شود. عوامل دخیل در رسانه، عوامل تولید، مدیریت، شبکه، محتوا، دسترسی مخاطب به محتوا و پلت فرمی که آن محتوا در اختیار مخاطب قرار می‌گیرد، هر کدام بحث جداگانه‌ای دارد و درهم تنیده است. اما اگر طبق چیزی که رایج و مرسوم است مد نظرتان این باشد که رسانه ملی چه تکلیفی برای اجرای عدالت دارد باید عرض کنم که اگر مقوله آزادی بیان مبتنی بر فقه در رسانه ملی رعایت شود، بخشی از عدالت محقق شده است. اگر تولیدات متناسب با نیاز‌ها و اولویت‌های کشور باشد بخش دیگری از عدالت محقق می‌شود. مثلا فرض بفرمایید یکی از اولویت‌های ما، ترویج کالای بومی است یا مثلا اطلاع رسانی راجع به نارسایی‌ها و کم کاری برخی مسئولین است یا تقبیح سبک زندگی غربی است و ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی است. یا پاس داشت زبان و خط فارسی است یا تقویت هویت ملی و هویت دینی است این‌ها همه حقوق مخاطب است. شما اگر حقوق مخاطب و حقوق اسلام و حقوق ملی را در رسانه ملی به جا بیاورید عدالت رسانه‌ای را رعایت کردید. خب، این لوازم دارد. باید بیش از اینکه به این چیز‌ها اهمیت دهیم، به لوازم آن اهمیت بدهیم. یعنی باید بگوییم چرا نشده است؟ آیا الان عدالت داریم؟ معلوم است که نداریم. تازه صدا و سیمای ما، پاک‌ترین صدا و سیمای جهانست. چرا نداریم؟ به خاطر اینکه این سیستم عادلانه توزیع نشده است. ساختارش عادلانه چیده نشده که شما از آن انتظار عدالت داشته باشید. رسانه ملی ما به انتخاب، ولی فقیه است، اما اقتصادش به دست، ولی فقیه نیست. نظارت بر حسن اجرا به دست، ولی فقیه نیست. دقت کردید نیرو‌های آن را، ولی فقیه انتخاب نمی‌کند. یک دانشگاهی این نیرو‌ها را تولید می‌کند که این دانشگاه خودش سکولار و لیبرال است. حداقل از حیث محتوایی، محتوای لیبرالی را در اختیار دانشجو قرار می‌دهد و تربیت یافتگان این می‌آیند جاذبه جنسی را در فیلم‌های ایران مطرح می‌کنند یا فرض بفرمایید برنامه‌های سرگرمی مثل عصر جدید، یا برای اینکه مخاطب را از اینکه به دامان ماهواره بیفتد بخواهیم آن را جذب کنیم، می‌آییم هر محتوای مخربی را در صدا وسیما پخش می‌کنیم. در واقع استخراج شاخص‌های عدالت آسان است. باید حقوق ملت، اسلام، خدا، جایگاه موقعیت منطقه‌ای ما، وضعیت ویژه و خاص ما تا آنجا که رسانه ملی بعد رسانه‌ای و اطلاع رسانی دارد، در نظر گرفت. همه این‌ها را جمع کنیم و حالا راجع به این‌ها صحبت کنیم این‌ها محقق شده است؟ معلوم است که محقق نشده است. بیاییم و بنشینیم و بفهمیم که چرا محقق نشده است تا پاسخ آن را پیدا کنیم که زمینه ایجاد یک رسانه در شأن جمهوری اسلامی ایجاد شود.

 

در رقابت بسیار سنگین رسانه‌های داخلی و رسانه‌های جهانی یا بین‌المللی، عوامل گوناگونی بر اعتبار منابع رسانه‌ای تاثیرگذار هستند، برای تعدیل وضعیت کنونی به نفع منافع ملی و تقویت اعتبار منابع رسانه‌ای داخلی چه راهکار‌هایی موثر می‌باشند؟

کهوند: ببینید ما برای رقابت با طرف مقابل باید کار علمی بکنیم. ما باید زیر ساخت‌ها را بگیریم. الان زیر ساخت هایمان کاملا دست طرف مقابل است. ما باید ماهواره‌های مخابراتی داشته باشیم تا بتوانیم از طریق ماهواره‌های مخابراتی، محتوایمان را به سراسر دنیا برسانیم. ما خدمتی به اسم پرس تی وی داریم، اما چون زیرساخت نداریم، نمی‌توانیم محتوای خدمت را به مخاطبین خود برسانیم؛ بنابراین باید زیرساختش را داشته باشیم. این سرمایه گذاری و تولید علم و تربیت نیرو می‌خواهد. همه این‌ها را باید انجام دهیم. این‌ها را که انجام دادیم. ماهواره‌ها را که فرستادیم محتوای موجود، حداقل به ۴-۵ زبان زنده دنیا از جمله، عربی و اسپانیولی و فرانسوی و آلمانی و انگلیسی و حتی اردو را هم اضافه کنیم. در رسانه مجازی هم باید همین اتفاق بیفتد. نکته دوم در حوزه محتوا، ما باید دقیقا به دو نکته خیلی توجه کنیم. اول اینکه ما به هیچ عنوان نباید دچار کار‌های ضد اسلامی شویم مثل خبر کذب، خبری را تا مطمئن نشدیم منتشر نکنیم. باید ما را به صداقتمان بشناسند. ما را باید به این بشناسند که اگر چیزی می‌گوییم قطعا درست است ولو یک قدم عقب‌تر باشد. این می‌ارزد که ما را به صداقت بشناسند. یعنی وقتی گفتند فلان شبکه این را گفت، مخاطب اعتماد کامل به صحت ادعا داشته باشد. نکته بعدی اینکه مسائل بومی هر منطقه را باید ببینیم. یکی از گیجی‌هایی که دشمن ما نسبت به ما دارد این است که فرهنگ ما را هنوز نفهمیده و درک نکرده شیعه یعنی چی؟ درک نکرده ایران و ایرانی یعنی چه؟ لذا خیلی از جا‌ها خطا می‌کنند ما باید مردم منطقه را مطابق با فطرت بشناسیم و روی فطرت دست بگذاریم. اطلاع رسانی کنیم و حقایق را برسانیم حقایق جبهه مقاومت، اسلام، انقلاب و حقایق کشور خودشان را به گوششان برسانیم است. این دو نکته در موفقیت ما بسیار حائز اهمیت اند. البته مطرح کردن جاذبه‌هایی که با مبانی دینی هم تعارض نداشته باشد و خدمات با کیفیت، پر سرعت و ایمن هم سر جای خودش. اما این دو نکته خیلی مهم است.

 

مضرات رسانه دولتی چیست و فرآیند خروج آن از ذیل دولت چگونه اتفاق می‌افتد؟ و به صورت جداگانه بفرمایید که مردمی شدن رسانه چه تاثیری در بوجود آمدن رسانه عادل خواهد داشت؟

باید مردم را در تولید مشارکت داد. نه اینکه بگویم مردم شما صاحب این شبکه هستید. این‌ها چیز‌های حکومتی است. معنی ندارد این‌ها را عمومی کنید؛ تجربه نشان داده به اسم خصوصی سازی و مردمی سازی، مستکبران و طاغوتی‌ها مسلح به ثروت، امکانات را در اختیار خواهند گرفت و این در حوزه رسانه بسیار خطرناک‌تر است؛ بله، باید مردم را در فرایند تولید محتوا دخیل کرد منتها با ایجاد زیرساخت لازم

کهوند: وقتی می‌گویم دولتی نباشد، نمی‌گویم الزاما مردمی باشد. باید مردم را در تولید مشارکت داد. نه اینکه بگویم مردم شما صاحب این شبکه هستید. این‌ها چیز‌های حکومتی است. معنی ندارد این‌ها را عمومی کنید؛ تجربه نشان داده به اسم خصوصی سازی و مردمی سازی، مستکبران و طاغوتی‌ها مسلح به ثروت، امکانات را در اختیار خواهند گرفت و این در حوزه رسانه بسیار خطرناک‌تر است بله، باید مردم را در فرایند تولید محتوا دخیل کرد منتها با ایجاد زیرساخت لازم. به عنوان مثال در حوزه فضای مجازی اگر شما حق الزحمه و حق السهم مصرف ترافیک تولید کننده ایرانی محتوا را به او بدهید، این انسان تقویت می‌شود. منتهی شما باید زمینه سازی کنید با نوع خدمتی که ارائه می‌دهید آن را به سمتی که دوست دارید سوق دهید یعنی مردم چیزی را تولید کنند که به نفع ارزش‌های اسلام و انقلاب و نظام شما باشد مثلا پولی که به عنوان حق الزحمه می‌خواهید به آن‌ها بدهید، به محتوای سالم و دینی و ارزشی بدهید. نه، به محتوای فاسد زرد و غیره.

خب، بخش خصوصی هم می‌تواند فعال باشد. نه در حوزه زیر ساخت. اگر قرار شد مدیریت خدمتی را هم در اختیار بخش خصوصی قرار دهیم قائدتا باید چارچوب ها، سیاست ها، الزامات، کاملا روشن، قوانین واضح بدون جایی برای لایی کشیدن و مانند آن باشد طبق آن چارچوب می‌تواند کار کند. کما اینکه پیام رسان‌های ما در بخش خصوصی هستند. موتور‌های جستجو ما در بخش خصوصی هستند، ولی با قواعد ما باید کار کنند. حتی اگر سرویس خارجی هم می‌خواهد کار کند او هم می‌تواند با قواعد ما کار کند. یک خبرگزار خارجی می‌خواهد در ایران، خبر نقل کند او هم با قواعد ما می‌تواند کار کند. خلاف قوانین هم بخواهد عمل کند همان اتفاقی که برای خبرگزاری بی‌بی‌سی افتاد برای او هم می‌افتد. ولی الان کلی خبرنگار خارجی از اروپا بگیرید تا آمریکا کار می‌کنند، اما در چارچوب قواعد ما عمل می‌کنند ما معتقدیم که رسانه باید در اختیار ولی فقیه باشد، عدالت این را اقتضا می‌کند و سه قوه متناسب با حدود اختیاری که دارند، می‌توانند دخالت کنند. الان صرفا رئیس سازمان صدا و سیما را رهبر انتخاب می‌کند، اما نظارت بر او در اختیار رهبری نیست. اقتصاد آن در اختیار رهبری نیست. شاید قبلا گفتم اگر نگفتم باز هم می‌گویم، چون مهم است ما معتقدیم، ولی فقیه باید شخص رئیس صداوسیما را انتخاب کند. ما اسم آن را می‌گذاریم صدا، سیما و فضای مجازی. یک رسانه این چنینی.

همه با هم یک جایی داشته باشیم به اسم شورای عالی که سیاست‌های کلی را تصویب کند. بعد از تأیید رهبری ابلاغ شود. دبیر این شورا را باید خود رهبری انتخاب کند و این دبیر، هم زمان می‌شود رئیس مرکزی که آن مرکز، یعنی هم دبیر شوراست و هم رئیس مرکز است که آن مرکز وظیفه نظارت بر اجرای سیاست‌های ابلاغی این سازمان جدید را دارد. اگر در چارچوب این سیاست‌ها عمل کرد آن بودجه‌هایی که در شورای عالی مصوب شده را به تناسب آزاد می‌کنند اگر عمل نکرد نه. ردیف درآمدی او هم خودگردان است؛ بنابراین مثل فضای مجازی که الان بودجه اش نه تنها خود را جواب داده است بلکه مملکت را دارد پول می‌دهد این بودجه اش و درآمدش زیاد است بخصوص فضای مجازی. این درآمد را اخذ می‌کند درآمد را که گرفت مطابق با آن مصوبه‌ای که شورای عالی داشته است و با توجه به نظرات در حسن اجرای آن مصوبات، بودجه در اختیارش قرار می‌گیرد؛ بنابراین هم بخش نظارت و هم بخش سیاست گذاری، در نهایت زیر مجموعه رهبری است و در شورای عالی همه اعضا رأی می‌دهند. رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و رئیس قوه مقننه هستند. چند عضو مجلس و دولت و قوه قضائیه هستند. ستاد کل باید باشد و دستگاه فرهنگی، سازمان تبلیغات و حوزه باید باشند و بنشینند فکر کنند و تدبیر کنند و سیاست بچینند و ارائه کنند. براساس آن، برنامه اجرایی را سازمان صداوسیما پیشنهاد دهد و همان جا هم تصویب کنند. مرکز ملی پایش کند و برود در شورا و تصویب شود و برود برای اجراء. یک نهاد کاملا مستقل. حالا از این می‌توانی شما انتظار داشته باشی که عادلانه عمل کند، عادلانه محتوا تولید کند، به نیاز‌های مردم توجه کند. پوپولیستی کار نکند و برای کسب درآمد هر خزعبلاتی را تولید نکند، چون درآمدش را دارد و وابسته به مراکز قدرت نیست.

دیدگاهتان را بنویسید