رئیس جمهوری ایتالیا، سرجیو ماتارلا، روز پنج شنبه استعفای نخست وزیر ایتالیا، ماریو دراگی، را پذیرفت تا ششمین دولت ایتالیا در ده سال اخیر نیز در پایان دادن به دوره قانونی خود ناکام بماند. دراگی که در هفته گذشته لا اقل دوبار رسما استعفای خود را به رئیس جمهوری ایتالیا تقدیم کرده و ماتارلا از پذیرش این استعفا سر باز زده بود بالاخره روز 21 ژوئیه 2022 موفق شد پس از حرکت هماهنگ نمایندگان جنبش پنج ستاره برای پس گرفتن رای اعتماد خود از دولت بی طرف دراگی، رئیس جمهور را برای پذیرش این استعفا راضی کند و رسما روند انتخابات زود هنگام در ایتالیا شروع شود. روندی که دیگر برای مردم این کشور ثروتمند اروپایی بیگانه نیست و بارها در 10 سال اخیر تکرار شده است. اما استعفای این اقتصاددان و بانکدار کهنه کار ایتالیایی از قدرت در این کشور چه تبعاتی خواهد داشت؟
ماریو دراگی 75 ساله که درست در سال های پس از جنگ جهانی دوم در رم پایتخت این کشور شکست خورده در جنگ جهانی به دنیا آمد، فرزند کارمند ساده بانک بود که شاید هرگز پدرش تصور نمی کرد پسرش به سرعت راه ترقی را طی کند و به یک بانکدار نامدار تبدیل شود. تحصیل در دانشکده اقتصاد دانشگاه ساپینزای رم و پایان دکتری در دانشگاه ام آی تی امریکا به سرعت او را در مرکز توجه بانک های ایتالیایی قرار داد که به دنبال راهی برای نجات اقتصاد این کشور در سال های سخت دهه 90 بودند. شاید بسیاری ریاست بر بانک مرکزی ایتالیا و کنترل این کشتی بحران زده در اوج بحران 2008 اقتصاد را قله ترقی این ایتالیایی جاه طلب می دانستند. اما سال 2011 اتحادیه اروپا کنترل بانک مشترک اروپایی (کنترل کننده ارز مشترک اروپایی یورو) را به این بانکدار کهنه کار سپرد تا دوره هشت ساله مدیرت او بر این بانک موفقترین دوره این بانک در تاریخچه اش لقب بگیرد. شهرتی که با جمله خبرنگاری که پرسید برای نجات این ارز مشترک چه خواهید کرد و دراگی در جواب گفت “هر آنچه لازم باشد” پس از موفقیتش نام او را به لیست قدرتمندترین های جهان در مجله فربز برد. اما چرا این بانکدار مقتدر و اقتصاددان باهوش هم از عهده کنترل فرمان دولت ایتالیا بر نیامد و عاقبتش کاملا شبیه سایر روسای دولت در 10 سال اخیر شد. پاسخ این سوال نه منحصر به دراگی و ایتالیاست و نه حتی منحصر به اقتصاد. این اتفاق میوه طوفانی است که کم و بیش همه جای فضای سیاسی اروپا در جریان است.
دو چالش مهم در شالوده اتحادیه اروپا از ابتدا پیچیده که سال های اخیر چالش سومی نیز بر آن افزوده شد. چالش اول بی شک ملی گرایی افراطی جمعیت قابل توجهی از مردم این قاره است که هرگز کاهش نیافت و تنها سال هاست پشت شعارهای این اتحادیه پنهان شده و دومین چالش تامین انرژی است که حتی بدون اتحادیه نیز یک واقعیت جغرافیایی در این قاره است و اتحاد کشورهای این قاره تنها بحران را پر رنگ تر کرد. اما بد عهدی عضوی از اعضای بنیانگذار این اتحادیه و جدایی از این شراکت چالشی سوم بود که حفظ این اتحاد را برای اعضای باقی مانده به مراتب سخت تر کرد.
حالا کشورهایی که سال هاست بر موفقیت این اتحاد سرمایه گذاری کردند، علاوه بر تمام چالش های گفته شده و جدی فوق، ابر سیاه جنگ را نیز درست پشت مرزهای کشورشان می بینند. حال یک شهروند اروپایی امروز به قدری تحت تاثیر حوادث از جمله همه گیری بیماری کرونا و جنگ در اوکراین متغیر است که به سختی می توان از او خواست شعارهای ملی گرایانه و معمولا افراطی را پشت در نگه دارد و هنوز به اتحادی که بنیانگذارانش امروز به آن بی باورند و حرف از خروج از آن می زنند باورمند بماند. این چهره کلی اروپا کم و بیش در ایتالیا نیز قابل مشاهده است. روزهایی که اتحادیه درونش پر است از چالش های حل نشده، رهبران این اتحادیه می خواهند بحران زده ترین کشور حال حاضر جهان یعنی اوکراین را در این اتحادیه بپذیرند. خواستی که شاید ماریو دراگی یکی از رهبرانی بود که بیش و پیش از سایرین خواهان آن شده بود و حالا نیز هزینه سنگینش را پرداخت می کند.
اما فارغ از دلیل این چرخش سیاسی در راس قدرت در ایتالیا پیامی که در این کنار رفتن هست برای مردم ایتالیا و فراتر از آن کل کشورهای اتحادیه اروپا ناامید کننده است. همانطور که بالاتر هم گفته شد نام ماریو دراگی با وجاهت ارز مشترک اروپایی (یورو) گره خورده است. تنها چند روز پیش در همین ماه ژوئیه بود که این ارز پس از بیش از ده سال هم قیمت شدن با دلار را تجربه کرد. تجربه ای که نه حاصل تصمیم سیاسی دولت ها برای پیشی گرفتن در رقابت تجاری در صادرات کالا بلکه تاثیر طبیعی کوچک شدن سبد حمایتی یورو با اضافه کردن محاسبه نشده اعضای جدید بود.
ایتالیا به عنوان سومین اقتصاد بزرگ اتحادیه اروپا بزرگترین بدهی انباشته به این اتحادیه را هم داراست. بدهی انباشته این کشور که شاید یکی از بزرگترین بدهی های تصویه نشده تاریخ نیز باشد. دولت اتحاد ملی دراگی امیدی در دل کشورهای دیگر اتحادیه زنده کرده بود که دراگی ابتدا با کنترل و سپس بازپرداخت این بدهی به مرور می تواند بار دیگر ناجی این اقتصاد بحران زده اروپای متحد شود تا برای حل یکی از مهمترین بحران های اتحادیه توانی باقی بگذارد تا به دنبال آن شورای اروپا سراغ حل چالش های قدیمی اش مانند تامین انرژی یا حل ملی گرایی افراطی و برگزیت خواهی فزاینده در بدنه اتحادیه اروپا برود. اما دراگی درست یک هفته پس از سفر به الجزایر در تلاش برای تامین انرژی در بازگشت به کشورش خنجر معروف سنای معروف رم را در پشت خود احساس کرد و راهی جز استعفا و ناامید گذاشتن شرکای اروپایی نیافت.
نتیجه تحولات این روزهای ایتالیا بی شک در کوتاه مدت کاهش ارزش یورو در برابر سایر ارزها و عمیقتر شدن بحران اقتصادی در اروپا و ادامه دار شدن رشد تورم در اغلب کشورهای حوزه یورو خواهد بود. اما افق بلند مدت تر می تواند نگران کننده تر باشد. در حالی که اسم ماتئو سالوینی (راست افراطی دیروز و راست میانه امروز) جورجا ملونی (از حزب برادران ایتالیا با گرایش های مشهود افراطی) و یا متیو رنزی (نخست وزیر چپ سابق ایتالیا-پوپولیست) در میان گزینه های جدی جایگزینی با دراگی مطرح می شود اتحادیه به شدت تلاش خواهد کرد از چهره ای کمتر افراطی (مانند کونته نخست وزیر سابق) حمایت کند تا بیش از این بر آتش افراطی گری در این روزهای سخت جنگ دمیده نشود. حضور یک چهره کمتر جنجالی از جنبش پنج ستاره در حالی محتملترین اتنخاب مردم ایتالیا در این روزهاست که بازگشت به سیاست های دولت شکست خورده کنته می تواند ایتالیا را وارد دوره ای از رکود تورمی کند که بی شک خطرش برای آینده اقتصاد ایتالیا کمتر از افراطگراهای خواهان جدایی از اتحادیه اروپا نخواهد بود. حال آنکه حزب کهنه کار دموکرات ایتالیا (چپ میانه) هنوز هم هیچ شانسی برای تصاحب قدرت در این شرایط را ندارد.
همه چیز در این شرایط خبر از آینده سخت برای ایتالیا و شاید سخت تر برای کل اتحادیه اروپا می دهد. مسیری که شاید به سمت فروپاشی تدریجی توسط جریان های ملی گرای افراطی از داخل یا فروپاشی ناگهانی اقتصاد حوزه یورو تحت فشار روسیه و بی عملی دولت امریکا در حمایت از اتحادیه، نهایتا نتیجه تلخی برای این تجربه هم پیمانی در تاریخ جهان ایجاد کند.