ویژگی های اندیشکده های برتر در دوران معاصر

انریکه مندیزابل مدیر و موسس مجموعه on think tanks در مصاحبه ای با گروه محتوایی به بحث و صحبت پیرامون «ویژگی های اندیشکده های برتر در دوران معاصر» می پردازد. سخنان مندیزابل حول موضوعاتی مانند تعریفی نوین از اندیشکده ها در دوران معاصر، ویژگی های اندیشکده های برتر در لایه اثرگذاری بر نظام حکمرانی، نحوه ارتباط گیری و شبکه سازی آن ها و چگونگی کارکردشان در امور درون سازمانی می چرخد. این بحث با تعریف مفهوم اندیشکده ها آغاز و با پیشنهادهایی به اندیشکده های ایرانی پایان می‌یابد.


اولین سوال در مورد تعریف جدید اندیشکده ها در دوران معاصر است. مثلاً کدام تعریف اندیشکده ها را به خوبی توصیف می کند؟ برخی معتقدند اندیشکده ها پل ارتباطی بین دانشگاه و دولت هستند و برخی دیگر می گویند اندیشکده ها سازمان هایی هستند که صرفاً اطلاعات یا تحقیقات مورد نیاز دولت را تولید می کنند و یا سازمان هایی متصور می شوند که از هر یک از نهادهای عمومی مثل دانشگاه ها، رسانه ها، دولت ها و شرکت ها ویژگی هایی را به عاریت می گیرند. با این تفاصیل، به نظر شما آیا تعریف مشخص و منحصر به فردی از اندیشکده ها وجود دارد؟

نه تعریف واحدی وجود ندارد و تقریبا تمام چیزهایی که شما در مورد اندیشکده ها توضیح دادید، اندیشکده محسوب میشوند و در اکثر موارد، اندیشکده ها فقط بر روی دولت ها متمرکز نیستند، بلکه علاقه مندند تا به بازیگران دیگری مثل سازمان های غیر دولتی، رسانه ها و بخش خصوصی که در فضای عمومی وجود دارند نیز اطلاعاتی را بدهند. بنابراین تعریف واحدی وجود ندارد. من اندیشکده ها را با توجه به زمینه های شکل گیری شان مورد ملاحظه قرار می دهم. ما باید این مطلب را در نظر داشته باشیم که اندیشکده های موجود در ایران با اندیشکده های موجود در بریتانیا یا آفریقای جنوبی متفاوتند. به خاطر اینکه زمینه شکل گیری آن ها متفاوت است.

در نهایت، به نظر شما کدام تعریف اندیشکده ها را به خوبی توضیح می دهد. به عنوان مثال؛ اندیشکده ها نزدیک به دانشگاه ها هستند، به شرکت ها نزدیک هستند یا به دولت ها؟

بستگی دارد. از این جهت می‌گویم بستگی دارد که به عنوان مثال اگر اندیشکده های چینی را در نظر بگیرید، آن ها به دولت یا به حزب نزدیک هستند یا اندیشکده های موجود در ویتنام به احزاب دولتی نزدیک هستند. اگر شما در انگلیس باشید به احزاب سیاسی یا در آمریکا به سازمان های بشردوستانه یا بخش خصوصی نزدیک هستید. اگر در ژاپن باشید، به بخش خصوصی نزدیک هستید. اگر در بیشتر مناطق آفریقا حضور داشته باشید، می بینید که اندیشکده ها به بخش کمک های بین المللی نزدیک هستند. از این رو، در این کشور ها و مناطق اندیشکده ها با یکدیگر متفاوتند. در جنوب صحرای آفریقا اندیشکده های زیادی وجود دارند که به وزارت دارایی متصل هستند. در واقع، شبکه ای از اندیشکده ها در حدود بیست سال پیش به وجود آمده است که به وزارت دارایی مرتبط هستند. اما تعداد زیادی از اندیشکده ها هم به سازمان های غیر دولتی یا پروژه های توسعه بین المللی مرتبط هستند. بنابراین، تعریف واحدی از اندیشکده ها در جهان معاصر وجود ندارد.

اندیشکده ها بر اساس نزدیکی به هر یک از نهادهای ذکر شده در جامعه، مدل های کسب و کار متفاوتی دارند. اگر آن ها به دانشگاه ها نزدیک باشند، معمولا عملکردشان شبیه به مراکز پژوهشی است. اگر به سازمان های غیردولتی نزدیک باشند، عملکردشان شبیه به سازمان های غیر دولتی است. اگر به بخش خصوصی نزدیک باشند، ممکن است که به یک مرکز مشاوره تبدیل شوند. اگر به احزاب سیاسی نزدیک باشند، ممکن است عملکردشان شبیه به یک نوع از واحد تحلیل سیاستی درون حزب باشد. بنابراین، دوباره تکرار می کنم که اندیشکده‌ها تعاریف متفاوتی دارند، همانطور که مدل های کسب و کار متفاوتی دارند. همانطور که شیوه های عملکردشان نیز بر اساس وابستگی به هر یک از نهادهای ذکر شده متفاوت است. همان گونه که توماس مدوتز نیز تحلیل می کند، باید ببینیم که اندیشکده ها در کدام مرزها قرار گرفته اند. آیا آن ها بین دانشگاه ها و رسانه ها هستند یا بین دولت و دانشگاه ها هستند؟ بر اساس این که آن ها در چه نقطه ای قرار گرفته اند، عملکردشان نیز متفاوت است.

موضوع مورد بحث بعدی درباره ویژگی های اندیشکده های برتر در لایه اثرگذاری بر نظام حکمرانی است. به نظر شما اندیشکده ها از چه طریقی بر مسئولان تاثیر می گذارند؟ به عنوان مثال، بهتر است که آن ها گزارش های سیاستی بیشتری تولید کنند، فضای مجازی‌شان را تقویت کنند، یا به عنوان مثال می توانند مقامات دولتی را دعوت کنند یا خودشان در جلسات هیئت دولت و مجلس شرکت کنند. شما فکر می کنید که کدام یک از این شیوه ها تاثیرگذاری بیشتری دارند؟

من فکر می کنم تمام مواردی که اشاره کردید تاثیرگذار هستند، ولی بهترین شیوه برای آگاهی رسانی یا تاثیرگذاری بر روی مقامات این است که اندیشکده ها کاری را به تنهایی انجام ندهند. یک سازمان به تنهایی بعید است که بتواند تغییر پایداری ایجاد کند. اندیشکده ها نیاز دارند که بوسیله موضوعات مشابهی که مطالعه می کنند یا مناظرات عمومی که برگزار می کنند با یکدیگر یا با سازمان های دیگری کار کنند. چه این سازمان ها؛ سازمان های غیردولتی، بخش خصوصی یا دانشگاه ها باشند یا حتی سازمان های دولتی که از این طریق بتوانند تغییراتی را در سطح سیستمی دنبال کنند.

بنابراین، برخی استدلال ها حاکی از آن است که اندیشکده ها باید در کنار انجمن های تجاری، سازمان های مردم نهاد و سازمان های دولتی قرار بگیرند. زیرا ائتلاف های بیشتر، وضعیت اندیشکده ها را بهتر می کند. اما باید به این نکته نیز اشاره کنم که در مورد برخی مسائل، اندیشکده ها تمایل دارند که در سطح فردی و از استراتژی های متفاوتی استفاده کنند. در این مورد چند نکته ای که می‌توانم به آن اشاره کنم این است که همکاری میان اندیشکده ها به نوع مسئله ای که به آن رسیدگی می‌کنند، بستگی دارد.

اگر مسئله کاملاً بحث برانگیز است یا اگر مخالفت های بسیاری در مورد آنچه اندیشکده توصیه می کند وجود داشته باشد، اندیشکده ها ممکن است که مجبور به انجام بازی طولانی باشند و همکاری ها را افزایش دهند. (منظور آن است که آن ها باید ائتلاف هایی را ایجاد کنند و در درجه اول آگاهی عمومی را افزایش دهند و در مرحله بعدی به سمت رسانه ها بروند و از شبکه های اجتماعی استفاده کنند و حتی جنبش های اجتماعی هم در این زمینه می تواند استراتژی خوبی باشد.)

در نقطه مقابل، اگر مسائل خیلی مناقشه برانگیز نباشند و بیشتر مسائل فنی باشند که دولت به دنبال راه حل آن هاست و یا مسائلی که قبلا تشخیص داده شده اند که اندیشکده ها باید در آن ها ورود کنند (شاید نیاز به همکاری کمتری باشد). به عنوان مثال؛ انجام پروژه هایی در مقیاس کوچک و نوشتن خلاصه های سیاستی که توصیه های سیاستی را برای دولت ها تامین می کند (از جمله کارهای روزمره ای هستند که شاید نیاز چندانی به همکاری های وسیعی نداشته باشند).

من می خواهم مطلبی را بگویم، هرچند ممکن است که این مطلب تجربه من یا حداقل دیدگاه شخصی من باشد. تاثیرگذاری اندیشکده ها زمانی اتفاق می افتد که گفتگویی میان اندیشکده ها و سیاست گذاران شکل بگیرد. وبسایت شما، رسانه های اجتماعی، خلاصه های سیاستی و گزارش ها؛ تمام این ها مفید هستند، اما زمانی مفید تر می شوند که منجر به دیده شدن شما بشوند یا شما را در معرض فضای عمومی قرار بدهند.

در واقع، باز هم انجام گفتگوها است که منجر به تاثیرگذاری اندیشکده ها می شود. به عنوان مثال؛ بحث در مورد محتوای خلاصه های سیاستی که صورت پذیرفته است، بهانه ای است که گفتگویی در مورد مسائل داشته باشید. بنابراین، یکی از بهترین شیوه هایی که از طریق آن اندیشکده ها می توانند تاثیرگذاری و دستاوردهایی را داشته باشند، برگزاری رویدادها است. چه رویدادهای کوچک و چه رویدادهای بزرگ؛ هر دوی آن ها منجر می شود که گفتگوهایی شکل بگیرد و من فکر می کنم که بعد از پاندمی کرونا بسیاری از اندیشکده ها برگردند به سمت برگزاری رویدادها. به خاطر اینکه آن ها می دانند که برگزاری رویدادها یکی از بهترین شیوه هایی است که می توانند با تصمیم گیران ارتباط برقرار کنند و تاثیراتی را بر روی آن ها داشته باشند.

سوال بعدی در مورد ویژگی های یک اندیشکده برتر در لایه ارتباط و شبکه سازی با مردم و … است. اول اینکه دیدگاه های متفاوتی در مورد مخاطبان اصلی اندیشکده ها وجود دارد. بر همین اساس باید پرسید که مخاطب هدف اندیشکده های برتر چه کسانی هستند. به عنوان مثال؛ برخی کارشناسان معتقدند که مخاطب اصلی اندیشکده ها در واقع حکومت ها هستند. برخی دیگر، اندیشکده ها را نوعی سازمان مدنی قلمداد می کنند و معتقدند آنها نباید به حکومت ها وابسته باشند یا صرفا به دنبال راهی برای برقراری ارتباط با حکمرانان بگردند. در این میان گروهی دیگر نیز بر نقش رسانه ها تاکید کرده و معتقدند که اندیشکده ها می بایست از ظرفیت رسانه ای برای تاثیرگذاری هر چه بیشتر استفاده کنند. نظر شما در این مورد چیست؟ اندیشکده ها اصولا با چه کسانی باید ارتباط  بگیرند؟ آیا امکان برقراری ارتباط همزمان اندیشکده ها با مردم، حکومت ها یا رسانه ها وجود دارد؟

نخست باید بگویم که اندیشکده ها این امکان را دارند تا با هر گروهی که می خواهند ارتباط داشته باشند، اما نکته مهم اینجاست که شما برای ارتباط موثر با هر یک از این گروه هایی که نامبرده شد به منابع متفاوتی نیاز دارید. اگر شما یک اندیشکده بزرگ با منابعی موثر هستید، باید برنامه های متنوعی هم برای برقراری ارتباط با مخاطبان متفاوت خود داشته باشید، اتفاقی که ما در اندیشکده های بزرگ و مهم با منابعی متنوع شاهد آن هستیم. در حقیقت، آنها برای تاثیرگذاری بر هر یک از گروه های هدف خود استراتژی متفاوتی طراحی می کنند. نکته مهم دیگر این است که تاثیرگذاری بر گروه های مختلف تنها مربوط به برقراری ارتباط نمی شود. به بیان دیگر، شما برای برقراری ارتباط موثر نیازمند تحقیقات متفاوت برای هر یک از این گروه ها هستید.

به باور من، اگر شما واقعا به دنبال تاثیرگذاری بر مردم، رسانه ها یا حکمرانان هستید، نیازمند طراحی موضوعات و گفتگوهایی متفاوت هستید. اندیشکده ها برای این کار نه فقط  نیازمند یک بسته تحقیقاتی متفاوت، بلکه نیازمند طراحی یک پروژه تحقیقاتی برای هر یک از گروه های هدف خود هستند. به خاطر همین هم من معتقدم که اندیشکده ها باید در تیم خود، گروهی از محققان را هم جای بدهند تا این ها بار این مسئولیت را بر دوش بکشند. این موضوع مهمی است که باید به آن فکر کنید، اما در مجموع اگر بخواهم بار دیگر به سوال شما پاسخی مستقیم و روشن بدهم باید بگویم که بله اندیشکده ها این امکان را دارند تا با گروه های متفاوتی ارتباط داشته باشند. پس بار دیگر تاکید می کنم که منابع موضوع مهمی هستند.

حال این پرسش مطرح می شود که اگر منابع کافی وجود نداشت ما باید با چه گروهی ارتباط بگیریم؟ به نظر من شما باید در این زمینه استراتژی داشته باشید. به عنوان مثال، ابتدا بر گروهی خاص  تمرکز کرده و با آنها ارتباط برقرار کنید و سپس از طریق آنها سعی در ارتباط برقرار کردن با دیگران از جمله رسانه ها یا حتی مقامات دولتی داشته باشید. این روشی است که اندیشکده ها باید نسبت به آن بیاندیشند، اینکه چگونه از طریق گروهی خاص از مخاطبان به گروهی دیگر برسند. در هر حال، همان طور که پیش تر هم اشاره کردم آنچه ما معمولا این روزها در سطح جهان شاهد آن هستیم این است که اندیشکده ها معمولا بیشترین توجه خود را معطوف به عموم مردم می کنند. البته در زمان های گذشته، بیشتر تمرکز برای ارتباط گیری با رسانه ها یا حکومت ها بود که به تدریج این روند تغییر کرد. ما در حال حاضر واقعا نیاز داریم که به طیف گسترده تری از مردم دسترسی داشته باشیم. البته منظورم لزوما همه مردم نیست، بلکه کسانی است که دغدغه اجتماعی دارند.

آنه ماری اسلافتر در سال ۲۰۲۱ گفته است که اندیشکده ها باید در قامت یک سازمان مدنی یا نهادی برای حل مشکلات عمومی در آیند. به باور او اندیشکده ها نباید تنها نزدیک به حکومت ها باشند یا انرژی و توجه شان رامعطوف به سیاست های کلی کنند. آن ها باید توجه خود را معطوف به عموم مردم کرده و به دنبال راهی برای حل مشکلات آن ها باشند. برخی دیگر، معتقدند که ما در عصر حاضر شاهد برخی دیگر از انواع اندیشکده ها هستیم که به روش هایی برای مشارکت توجه می کنند و همچنین از مردم نیز غافل نیستند. در این نوع اندیشکده های نوع دوم یا همان اندیشکده های با روش مشارکتی، پژوهشگران اطلاعات زیادی را از طریق مردم عادی جمع آوری می کنند. به بیان دیگر، آنها صرفا نباید در اتاق هایشان نشسته و از منابع نوشتاری یا اینترنتی اطلاعات جمع آوری کنند، بلکه باید مستقیم با مردم ارتباط بگیرند. آیا به نظر شما، این مدل مطلوبی برای جمع آوری اطلاعات و انجام تحقیق است؟ آیا اصلا این روش مرسوم و محبوبی بین اندیشکده ها در جهان به حساب می آید؟

این همان چیزی است که برخی در آمریکا آن را دانشگاه های بدون دانشجو می نامند و اتفاقا بسیاری از اندیشکده ها هم امیدوار به انجام آن هستند. پس با این حال، ما عملا در تعداد کمی از اندیشکده ها شاهد به کارگیری چنین روشی هستیم. همانطور که می دانید اندیشکده ها باید دائما با مردم ارتباط داشته باشند. اینکه اندیشکده ای تنها با گروهی محدود شامل تصمیم سازان یا رسانه ها ارتباط داشته باشد، از نظر من چندان مطلوب نیست، چرا که اساسا وظیفه آنها انتقال ایده های جامعه به تصمیم سازان است. در کل یک تحقیق قوی شامل ترکیبی از روش ها برای تعاملی پایدار با مردم است.

پرسش بعدی در مورد ویژگی اندیشکده های برتر در لایه های درون سازمانی از جمله نوع تامین مالی، مدیریت منابع انسانی و مسائل دیگری از این قبیل است. همانطور که شما گفتید اندیشکده ها معمولا در فضاهای متفاوتی شکل می گیرند. حال آیا به نظر شما مدل خاصی از جمع آوری کمک های مالی در کشورهای جهان سوم وجود دارد که به خوبی در این کشورها کارساز باشد؟

به نظرمن اندیشکده ها قبل از اینکه به دنبال کسب منابع مالی یا پول باشند به دنبال آن هستند تا دوستان خوبی برای خود داشته باشند و به عبارت دیگر به حسن شهرت مناسبی دست یابند. این کسب شهرت به آنها کمک خواهد کرد تا در ادامه بتوانند کسب منابع مالی کرده یا شبکه سازی کنند، شبکه هایی که خود به کسب پول کمک خواهند کرد. البته به این هم باید اشاره کرد که بسیاری از آنها دارای اهداف یا مقاصد بشردوستانه هستند.

نکته دیگری هم که باید به آن توجه کرد این است که خیلی از اندیشکده ها پروژه محور بوده و باید برای هر پروژه درخواست کمک هزینه کنند. البته این موضوع خود بستگی به روند حاکم بر یک کشور دارد که چگونه به یک اندیشکده برای توسعه نظرات و ایده های آن کمک کنند. همان طور که می دانید مردم برای پیشبرد کار اندیشکده ها پولی نمی پردازند، بنابراین راه اصلی تامین مالی همین دریافت کمک هزینه برای هر پروژه است.

در این بین البته برخی از اندیشکده ها هم هستند که با هوشیاری نیازهای مالی خود را تامین می کنند. من بعضا اندیشکده هایی را هم دیده ام که درکشورهایی با موقعیت ایران مثل پرو به دلیل نوع فرهنگ شان امکان دریافت بوجه از سازمان ها یا افراد را نداشته اند. در چنین شرایطی اندیشکده ها معمولا به مهاجران خارج از کشور متوسل می شوند. در مورد کشور شما ایرانی های بسیاری هستند که در اروپا یا آمریکا زندگی می کنند که می توانند گزینه ای برای تامین مالی یا اهدا کمک به اندیشکده های وطنی شان باشند. مثلا خود من اگر یک مهاجر بودم، ترجیح ام این بود که به جای کمک به موسسه ای مثل بروکینگز به جایی کمک کنم که به آن تعلق دارم.

برخی اندیشکده ها نیز با مشارکت ایجاد شده اند. بنابراین همه چیز صرفا پول نیست و باید به موضوعات دیگر نظیر دسترسی به اطلاعات و منابع هم پرداخت. آن ها معمولا با دولت ها یا سازمان های متنوعی برای  دسترسی به اطلاعات یا امکاناتی خاص همکاری می کنند، این ها همه روش هایی برای کسب منابع اطلاعاتی یا حتی جمع آوری منابع مالی است. در مجموع باید گفت که اندیشکده ها به عزمی جدی و روش های خلاقانه متعددی برای تامین نیازهای خود اعم از مالی و اطلاعاتی نیاز دارند.

با توجه به کمبود وقت، سوال آخر من در مورد مدیریت اندیشکده ها مثل مدیریت منابع انسانی است. آیا راهی وجود دارد که اندیشکده ها بتوانند محققان خودشان به ویژه محققان جوان را حفظ کنند؟

نه نمی توانند و اگر بخواهم رو راست باشم باید بگویم که آنها اصلا نباید چنین کنند. اندیشکده ها باید این فرصت و اختیار را به پژوهشگران خود برای رفتن بدهند. به هر حال جدا شدن از یک تیم کاری بخشی از واقعیت هر فعالیت حرفه ای است. به نظر من آنچه بد یا به نوعی خطرناک است، از دست دادن افرادی است که مثلا سابقه ۲۰ سال کار در یک اندیشکده را دارند.

به باور من بهترین اندیشکده ها آن هایی هستند که این فضا را برای کارمندان و محققان خود فراهم می کنند تا آنها بتوانند پیشرفت کرده و مثلا راهی به درون دولت یا سازمان ها بیابند. این راه البته باید مسیری دو طرفه برای رفت و برگشت داشته باشد. ممکن است شما بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه برای یادگیری بیشتر وکسب تجربه در زمینه مثلا تحلیل سیاست ها  به یک اندیشکده بروید و سپس از آنجا در قامت یک وزیر یا حتی مشاور درآیید. سپس دوباره پس از چند سال کار در عرصه سیاست گذاری، برگشته و تجربیات خود را به اندیشکده منتقل کنید. در واقع، اندیشکده ها باید راه این مسیر دو طرفه را همیشه باز نگه دارند. به همین خاطر اندیشکده ها به ویژه در کشورهای جنوب یا جهان سوم باید اعضای جوان خود را تشویق به حضور در دولت کنند.

با این اوصاف به نظر من اندیشکده ها نباید به از دست دادن کارکنان جوان خود فکر کنند و نسبت به آن نگران باشند، بلکه باید بیشتر در اندیشه حفظ این حلقه ارتباطی که توضیح دادم، باشند. به ویژه با افرادی که تجربه بیش تری دارند، یعنی افرادی با سن بیش از ۳۵ یا ۴۵ که سابقه کار دولتی و رسانه ای هم دارند.

در پایان علاقه مندم که طی چند جمله کوتاه هم که شده شنونده پیشنهاد شما به اندیشکده های ایرانی یا اندیشکده های فعال در غرب آسیا برای بهبود عملکردشان باشم.

اولین پیشنهاد و راهکاری که به شما می دهم این است که با یکدیگر همکاری و تعامل داشته باشید. من به شما پیشنهاد و حتی تشویقتان می کنم تا مقاله ای درمورد اندیشکده ها در ایران بنویسید و آن را با ما به اشتراک بگذارید.

دومین پیشنهاد که من آن را براساس تجربیاتم از مشاهده اندیشکده ها در سراسر جهان به دست آوردم این است که خودتان را صرفا محدود به آموزش در ایران نکرده و سعی داشته باشید تا همه اندیشکده ها در جهان را بررسی کنید. منظورم از بررسی این نیست که صرفا از آن ها تقلید کنید، بلکه باید سعی داشته باشید تا آنها را با فرهنگ خود منطبق کرده و به بهترین  نحو از تجربیات و مطالب آنها بهره ببرید.

پیشنهاد سوم هم این است که بر ایجاد نسل جدیدی از اندیشکده ها تمرکز کنید. شما به وسیله اندیشکده ها می توانید نسل جدیدی از مدیران و پژوهشگران را ایجاد کنید. پس از یکدیگر و از دیگران برای همه این کارهایی که گفتم، به ویژه برای ایجاد نسل جدیدی از اندیشکده ها و تربیت رهبران آن ها یاد بگیرید. این کار را هم همین امروز شروع کنید، چون خیلی زود دیر می شود.

دیدگاهتان را بنویسید