شاید اگر ۲۰ سال پیش، کسی میگفت میتوانید روی مبل خانه لم بدهید و با یک تلفن همراه و بدون اینکه عرق جبین بریزید، چند میلیون تومان، پارو کنید، تصورش هم سخت بود، ولی این روزها فضای مجازی از افرادی پر شده که صدها و هزار نفر آنها را بیدلیل دنبال کرده و مبالغ زیادی به جیبهایشان سرازیر میکنند. افرادی که به الکی معروفهای اینستاگرام معروفند و نه جزو قشر تحصیلکرده و کارآفریناند و نه تاثیرگذار و با یک چرخ کوتاه در صفحاتشان فقط با انبوهی از مطالب دم دستی و بیمحتوا مواجه میشویم. عطش دیده شدن در این شاخهای مجازی گاهی آنقدر زیاد است که خود را به هر آب و آتشی میزنند و حتی دعواهای زرگری بین خود راه میاندازند تا لایک و فالو بیشتری بگیرند و از قبل آن، خود را وارد صنعت تبلیغات کنند. اما در بلبشوی این نمایشهای غیرمتعارف و جادوی هشتگها، نکته اصلی این است که طی چه فرآیندی جامعه ایرانی با پیشینه فرهنگی تمدنساز، در مسیر افول قرار گرفت و مستعد تولید ناهنجاری شد و با شتابی باورنکردنی جامعه را متحمل هزینه کرد؟
گسترش روزافزون استفاده از اینترنت و دسترسی نامحدود به اطلاعات، افکار و عقاید موجب شده نسل جدید با انتخابهای کاملا نوین و بی سابقهای نسبت به نسل گذشته مواجه شود و هنجارها، عقاید و دیدگاههای متفاوتی را برای خود برگزیند. در این میان، یکی از مهمترین مسائلی که جامعه ایران را از حیث مواجهه نسل جدید با ابزارهای جدید مدرنیته در قالب پلتفرمهای مجازی درگیر کرده، موضوع شدت یافتن میزان شکافهای اجتماعی است. البته نباید از نظر دور داشت که در این زمینه نه میتوان شکل گیری یا تعمیق این شکافها را کاملا حاصل آثار منفی اینترنت و فضای مجازی تلقی نمود و نه نقش آن را به طور کامل انکار کرد. در واقع، از پررنگترین نقشهایی که اینترنت و فضای مجازی ایفا میکند، افزایش سطح اطلاعات و آگاهی کاربران است. آگاهی که از یک سو میتواند با یافتن تشابهات و اشتراکات، منجر به تقویت پایههای انسجام اجتماعی شود و از سوی دیگر با برجستهکردن تمایزات و اختلافات، به گسستهای اجتماعی دامن زده و شکافهای اجتماعی را عمق بخشد.
مسلما موضوع تولید ناهنجاری و سمت و سو گرفتن جامعه به طرف پذیرش هویتهای جایگزین و طرد فرهنگ پیشین که امروزه با ابزارهای مانند اینستاگرام سرعت گرفته است، از جمله عواملی است که هم علت و هم معلول شکافهای اجتماعی است. شکاف اجتماعی، گسست و انشعاب بین افراد، نهادها و گروههای اجتماعی است که در منافع، ارزشها و موقعیت آنها ریشه دارد و ممکن است سبب شکل گیری گروهها و نیروهای اجتماعی متعارضی شود که برای اعضای خود هویت جمعی قائلاند. ارزشها و سنتهای جامعه اولین سیبل هدف برای این گروهها قرار میگیرند و در گامهای بعدی ارزشهای سیاسی و مشروعیت حکومت به مخاطره میافتد. با وجود این پیش فرض، که جامعه ایرانی درخصوص تغییر هویتی و سبک زندگیاش از طریق فضای مجازی آگاهی دارد، اما همچنان شاهد تمایل مردم به استفاده از شبکههای اجتماعی به عنوان مجالی برای مانوردهی بیشتر روی سبک زندگی هستیم.
مهمترین عامل در این گرایش، گسست نسلهاست که رویه دیگر شکاف اجتماعی است به طوری که ارزشها و هنجارهای فرهنگی کشور، از طرف نسل جدید مورد عنایت جدی قرار نگرفته و در نبود برنامهریزیهای درست برای فرهنگسازی به منظور استفاده از ابزارهای نوین از سوی فرهنگ سازان و نخبگان فکری، جامعه مسیر خود را بدون متولیانش ادامه داده و خودش اقدام به آزمون و خطا در فرهنگسازی میکند. همین مساله موجب میشود اینستاگرام و امثالهم در غیاب رسانههای رسمی کشور در تبیین وقایع روز، مسائل را برای مسئولان مشخص کنند و آنها را به تمکین در برابر مسائل جاری وادارند و به آنها نشان دهند که سبک زندگی دیگری در شریانهای جامعه جریان دارد که از طرز تفکر، لباس پوشیدن، ادبیات و… متفاوت از تعریف رسمی ساختار سیاسی ایران از سبک زندگی ایرانی – اسلامی است.
مسلما این موضوع در میان مدت، شکاف اجتماعی را دو چندان کرده و اثرات غیرقابل جبران به بدنه جامعه وارد خواهد کرد. زمانی که مرجعیت از خانواده و نهادهای رسمی به فضای مجازی منتقل شود، گسلهای اجتماعی فعالتر شده و با یک انفجار فکری از سوی نسل جدید مواجه خواهیم بود که به جهت تغییراتی که در ذائقه و اندیشهاش رخ داده، وقایع روز از مسائل اجتماعی گرفته تا سیاسی و فرهنگی را به صورتی میبیند که فاصله معناداری با قرائتهای رسمی در داخل کشور دارد. البته راه حلهای دستوری و از بالا هم در این زمینه نمیتواند این فضای ملتهب را آرام کند بلکه راه حلهایی در این مسیر کارساز است که از درون جامعه و توسط نخبگان فرهنگی و با ارائه پیشنهاداتی برای جایگزینی خروجی متناسب با ذائقه و خواستها و تمایلات نسل جدید همراه باشد تا با وجود این جایگزینها کاربران شبکههای مجازی خود، گرایش به بایکوت پلنگهای اینستاگرامی و شاخهای مجازی پیدا کنند و جامعه به مسیر اصلی خود بازگردد. مسیری که ایرانیان از باستان تا کنون طی کردهاند و در مواجهه با حمله مغولان و دستاندازیهای بیگانگان نگذاشتهاند دچار چندپارگیهای فرهنگی شویم و همچنان یکپارچه بمانیم.
دکتر زهره مطیعی؛ پژوهشگر حوزه جامعهشناسی و رسانه