در عناوین پیشین این پرونده در خصوص ویژگیهای کلی اعصار سهگانه برشمرده (عصر غیبت تا ظهور صفویه-عصر صفویه-عصر صفویه تا انقلاب اسلامی) نکاتی گفته شد و در نسبت با دو عصر نخست، به بررسی رویکرد عالمان برجسته در قبال سیاست و اجتماع پرداختیم. گفته شد که تلاش علمای این برهه استفاده از ظرفیت حاکمیتها، در ضمن حفظ فاصله خود با آنان به منظور بسط جامعه شیعی و ساخت آن بود. حاصل این تلاشها تا زمانه حکومت صفویه، شکلگیری ساخت جامعه صفویه مبتنی بر درک شیعی از عالم و به وجود آمدن جامعه شیعه بود. در حقیقت روحانیت از ظرفیتهای موجود در حاکمیتهای ظلم به منظور تبدیل کردن جنبش شیعی، به یک جامعه و هویت فراگیر نهایت استفاده را جستند، بهگونهای که این دستآوردها در ادامه راه را برای بنیان گذاشتن سبک جدیدی از تعاملات با سیاست و اجتماع فراهم آورد. در ادامه به بررسی مناسبات سیاست و اجتماع با روحانیت، در عصر پسا صفویه میپردازیم.
علامه وحید بهبهانی و ساختیابی جامعه شیعه
همانطور که در مباحث پیشین ارائه شد، وحید بهبهانی مجدد رویکرد اصولی در فقاهت شیعه است. فقاهت شیعه در زمان شیخ طوسی تکوین یافت و در نزد علمای حله (محقق حلی و علامه حلی) به اوج خود رسید، در زمان صفویه تا حدودی به واسطه غلبه رویکردهای اخباری در حاشیه قرار گرفت، اما در زمان علامه وحید بهبهانی که معاصر علامه شیخ یوسف بحرانی، از بزرگان اخباری بوده مجدد به دوران اوج خود باز میگردد. وی با تلاش وافر علمی مکتب اصولی شیعه را تجدید کرده و احیا میکند. این مسئله همانگونه که پیش از این ذکر گردید، روابط میان روحانیت و اجتماع را ارتقاع بخشیده و به سطح مرجع تقلید و مقلد ارتقاء میبخشد، بدین بیان شاهد تکوین و شکل گیری نهاد مرجعیت در دل شیعه و با اختیار گسترده آن هستیم، نهادی اجتماعی که ابتناء بر جامعه شیعه شکل گرفته در زمان صفویه داشته و اکنون میتواند قدرت بیشتری را در اختیار روحانیت قرار دهد.
دوران وحید بهبهانی دوران فقدان امنیت اجتماعی، از هم گسیختگی ساختار قدرت رسمی و آشفتگی اقتصادی است. حمله افغانها ساختارهای اقتصادی و اجتماعی کشور را تضعیف کرده و حاکمیتهای پس از آنها نیز بیتوجه به دانشمندان و اهالی علم و هنر، مشغول به کشور گشایی و بسط قدرت خویش بوده اند
به لحاظ تاریخی علامه وحید بهبهانی در عصر افاغنه و پس از آن زندگی میکرده است. وی دوران نوجوانی خویش را در زمان صفویه میزیسته، در سن ۱۵ سالگی ایشان دولت صفویه سقوط کرده و علامه وحید بهبهانی نزدیک به چهل سال از زندگی خویش را تحت حکومت افغانها و افشاریه به سر میبرده است. پس از آن نیز با شروع حکومت زندیه، ایشان نزدیک به ۳۵ سال از عمر خود را معاصر با این خاندان بوده و در سن ۹۰ سالگی، در کربلای معلا رحلت مینمایند؛ بنابراین ایشان در زمان حیات خویش، با چهار حکومت متفاوت هم عصر بوده است.
دوران وحید بهبهانی دوران فقدان امنیت اجتماعی، از هم گسیختگی ساختار قدرت رسمی و آشفتگی اقتصادی است. حمله افغانها ساختارهای اقتصادی و اجتماعی کشور را تضعیف نموده و حاکمیتهای پس از آنها نیز بی توجه به دانشمندان و اهالی علم و هنر، مشغول به کشور گشایی و بسط قدرت خویش بودهاند. هرچند در این میان دولت زندیه نسبت به اهل علم ارادت میورزید، اما وضعیت به وجود آمده از لحاظ تاریخی در این قرن، علما را به سمت قطع ارتباط کامل با دربار کشانده و بسیاری از آنان نیز به سمت کربلا و نجف مهاجرت کردند. [۱]
علامه وحید بهبانی نیز که ابتدا تحصیلات خود را در اصفهان پیگیری میکردند، به منظور بسط طرح علمی خویش نزدیک به سی سال در بهبهان سکنی گزیده و در نهایت راهی عتبات عالیات میشوند.
ارتباط ایشان با دربار و سیاست به نحو کامل قطع بوده و حتی هنگامی که کریم خان زند یک عدد قرآن خوش نویسی شده نفیس را به ایشان هدیه میکنند، از پذیرش هدیه حاکم سر باز میزنند. نکته جالب آن است که ایشان دستور میدهند که زیورآلات روی جلد کتاب را درآورده، به فروش رسانده و در میان فقرا تقسیم کنند و حامل قرآن را هم أمر میکنند بر آنکه قرآن را در نزد خویش نگاه داشته و هر روز از آن بخواند. [۲]
یکی از ویژگیهای برجسته علامه وحید بهبهانی، تمرکز ایشان بر مسئله شاگرد پروری است. در میان شاگردان ایشان بیش از صد نفر به درجه اجتهاد و مرجعیت تقلید رسیده اند.
اتفاق مهم دیگر در عصر ایشان، مهاجرت گسترده علمای بلاد به عتبات عالیات و تبدیل شدن نجف و کربلا به دومرکز علمی شیعه که همواره محل توجه قدرت و اجتماع بوده است. این مهاجرتها عمدتا به دلیل آشفتگیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی صورت میگرفته، اما بعدها زمینه را برای تثبیت و گسترش نهاد مرجعیت فراهم میآرود.
امتداد الگوی اثرگذاری بر نهاد قدرت
با وفات علامه وحید بهبهانی و بعدها مرجعیت مرحوم صاحب جواهر و در نهایت شیخ انصاری، حوزه نجف به نهایت استحکام علمی و اجتماعی خود میرسد. پیوستگی روحانیت با اجتماع شیعی در جایگاهی است که برای بسط دین روحانیت هیچ نیازی به استمداد از شاه نمیبیند، بلکه مناسبات وی با دربار عمدتا به نحو أمر و نهی به منظور حفظ ظواهر دینی صورت میگیرد.
برخلاف زمان شیخ مفید و محقق کرکی که پشتوانه مالی حوزههای علمی حاکمیت تلقی میشد و این بزرگواران با سرمایه حاکمیت اقدام به بسط تشیع مینمودند، اما در این عصر پشتوانه مالی حوزههای علمی، وجوهات دینی است که از ناحیه جامعه شیعه در دستان مرجعیت قرار میگیرد
مسئله مهم دیگر پشتوانههای مالی و اقتصادی نهاد روحانیت است. برخلاف زمان شیخ مفید و محقق کرکی که پشتوانه مالی حوزههای علمی حاکمیت تلقی میشد و این بزرگواران با سرمایه حاکمیت اقدام به بسط تشیع مینمودند، اما در این عصر پشتوانه مالی حوزههای علمی، وجوهات دینی است که از ناحیه جامعه شیعه در دستان مرجعیت قرار میگیرد. همین موضوع نقش وافری در افزایش قدرت روحانیت در مناسبات اجتماع و سیاست داشته است.
قدرت ایجاد شده برای روحانیت شیعه برای نخستین بار در واقعه توتون و تنباکو خود نمایان کرد. میرزای شیرازی که شاگرد شیخ انصاری و مرجع تقلید شیعیان پس از ایشان بوده است، برای نخستین بار اذهان استعمار و استثمار را متوجه قدرت اجتماعی روحانیت شیعه نمود. این واقعه که به دنبال قرار دادن انحصار خرید توتون و تنباکو در دست یک کمپانی انگلیسی به وجود آمده بود، علی رغم حمایتهای فراوان شاه ناچار لغو گردید. نکته قابل ملاحضه در این خصوص تلاش ناکام دربار و شاه برای جلب رضایت میرزای شیرازی برای لغو فتوای تحریم خود است. شاه شیعه که تا امروز ضل الله به حساب میآمد، مشاهده میکند که به صراحت توسط علما نصیحت میشود که خود را به بیگانه نفروش، این موضوع به ضمیمه اتفاقات بعد موجبات فروپاشی اقتدار نهاد شاهی و سقوط نظام قاجار را فراهم میآورد.
این حادثه چند پیامد مهم نقشه قدرت در بر داشت، از طرفی جامعه شیعه به قدرت پنهان خویش در زیر عبای روحانیت پی برده و از طرف دیگر استعمار را متوجه ظهور بازیگری جدید در عرصه قدرت کرد. شطرنج سیاست در کشور که تا پیش از آن تنها یک قدرت را در دل خود جا داده بود که در تعامل با کشورهای همسایه و استعمار، آینده مملکت را رقم میزد، شاهد ظهور بازیگر فعال و اثرگذار دیگری شد.
نکته قابل توجه در خصوص این واقعه آن است که لغو این قرارداد کاملا مبتنی بر نیروی حمایت گر مردمی صورت گرفته و کمترین کمکی از ناحیه جریانهایی در دل قدرت رسمی به لغو آن کمک ننمودند.
از قیام تنباکو تا زمانه پهلوی
نیمه دوم قرن ۱۲ شمسی سرشار از حضور جنبشهای تماما مردمی به رهبری عالمان دینی است، قیام تنباکو، قیام رویترز، قائله سفارت روسیه به رهبری میرزا مسیح مجتهد تهرانی، جنبش ضد استعماری جنوب به رهبری آیت الله بلادی و دهها اتفاق دیگر نشان از حضور گسترده روحانیت شیعه در عرصه اجتماع است. این دوران پر حادثه، زمانه آشفتگی سیاسی و اقتصادی کشور و برهم ریختگی نظم قدرت در جامعه ایرانی است
نیمه دوم قرن ۱۲ شمسی سرشار از حضور جنبشهای تماما مردمی به رهبری عالمان دینی است، قیام تنباکو، قیام رویترز، قائله سفارت روسیه به رهبری میرزا مسیح مجتهد تهرانی، جنبش ضد استعماری جنوب به رهبری آیت الله بلادی و دهها اتفاق دیگر نشان از حضور گسترده روحانیت شیعه در عرصه اجتماع است. این دوران پر حادثه، زمانه آشفتگی سیاسی و اقتصادی کشور و برهم ریختگی نظم قدرت در جامعه ایرانی است. جامعه ایرانی که در مقایسه با جایگاه حقیقی خویش دچار تنزل گشته است، به طور پیوسته مورد تهاجم قدرتهای استعماری قرار میگیرد. از طرف دیگر مدیریت نالایق شاهان قاجاریه، راه را بر اصلاح و ترقی کشور بسته است، از همین رو مرجعیت شیعه، ضمن حفظ مراتب مخالفت میان دو مقوله استعمار و استثمار (مواجه روحانیت شیعه با استعمار همواره سختتر و کوبندهتر از مواجه وی با استثمار بوده است)، تلاش بر اصلاح وضع موجود دارد. این وضعیت ادامه یافته تا در میانه انقلاب مشروطه که طی آن، روحانیت شیعه به دلایل متعدد فریب خورده و در نهایت مشروطه انگلیسی زمام أمور را در دست گرفته و در نهایت نیز دیکتاتوری رضاخان از دل آن خارج میشود.
شکست مرجعیت شیعه در این واقعه موجبات کمرنگ شدن حضور اجتماعی وی را فراهم میآورد. مرجعیت شیعه تا پیش از مشروطه در رأس جنبشهای اجتماعی قرار داشت، اکنون دیگر آرام گرفته و رهبری حرکتهای مردمی در دست مجتهدان سطح پایینتر قرار میگیرد. با پیروزی مشروطه انگلیسی و اعدام شیخ فضل الله نوری، مرحوم آخوند خراسانی رهبر شیعیان با فاصله اندکی رحلت مینمایند، علامه نائینی دیگر رهبر شیعیان در جنبش مشروطه نیز مسیر علمی خود را پیگیری کرده و دیگر وارد وادی سیاست نمیشود، این موضوع تقریبا مشی نهاد مرجعیت تا زمانه آیت الله بروجردی است. سیاست توسط مجتهدانی همچون آیت الله مدرس، آیت الله کاشانی و طلاب جوانی همچون شهید نواب صفوی پیگیری میشود.