درس های تاریخ برای سیاستگذاری

مایکل استنفورد در کتاب «درآمدی بر فلسفه تاریخ» می‌نویسد: «مطالعه تاریخ می‌تواند به ما بگوید که مردم در دولت ها و جوامع دیگر چگونه می‌زیستند و بنابراین از طریق مقایسه این موارد به ما کمک می‌کند تا معضلات معاصر خود را درک کنیم». این نحوه استفاده و مطالعه تاریخ به «تاریخ کاربردی» شهرت یافته است.

حامد سروری، پژوهشگر ارشد دفتر بررسی های راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام، در گفت و گو با جامعه اندیشکده ها به بررسی مفهوم، تاریخچه و مصادیق «تاریخ کاربردی» پرداخته است و کاربردِ این حوزه از دانش را برای سیاست پژوهان و سیاستگذاران شرح داده است. از نظر وی مطالعه تاریخ، یک رکن اساسی در سیاست پژوهی و تصمیم سازی صحیح است.


تاریخ کاربردی چیست؟

دهه‌ها روی تاریخ کاربردی و موضوعات مشابه در دنیا کار شده، ولی در تعریف آن یک نگاه جامع به وجود نیامده است. چراکه تاریخ کاربردی یک موضوع چغر و بد ساختار است. به این معنی که ساختاردهی به این موضوع به دلیل گستردگی، وسعت و پیچیدگی‌هایی که دارد، بسیار دشوار است. بنابراین نمی‌توان ادعا کرد که حد و مرز این حوزه به راحتی پیدا و کشف می‌شوند.

علوم کاربردی در برابر دانش ها و پژوهش های بنیادین قرار می‌گیرند و تلاش می‌کنند که به مسائل خاص معطوف به عمل پاسخ دهند. ویژگی‌هایی وجود دارد که تاریخ کاربردی را از تاریخ حرفه‌ای و متعارف جدا می‌کند. علوم بنیادین و پژوهش های بنیادین معمولاً از چرایی می‌پرسند، ولی پرسش علوم کاربردی این است که چگونه ما می‌توانیم به نتیجه و دستاورد برسیم. دانش های کاربردی حالتی از وساطت دارند و حلقه واسط بین دانش های بنیادین و مسائل عملی و واقعی روی زمین هستند.

بنابراین علوم کاربردی وظیفه طراحی، پیاده سازی و ارزیابی را بر عهده دارند، که آن را در سیاستگذاری هم می‌بینیم. از سوی دیگر خود دانش سیاستگذاری هم که ذیل دانش های کاربردی می‌گنجد، ویژگی‌های خاصی دارد. اول اینکه سیاستگذاری دانش هنجاری و تجویزی است و از باید و نباید صحبت می‌کند. و در وهله بعد، سیاستگذاری، ارزش بنیاد است.

ویژگی دانش های بنیادین این است که از عینیت صحبت می‌کنند. یعنی فارغ از ارزش ها و ذهنیت های فرد، بررسی می‌کند دنیای واقعی به چه شکل است. اما سیاستگذاری ابتدا اهداف و ارزش ها را در نظر می‌گیرد و برای تحقق آن‌ها راه حل ارائه می‌دهد. دانش سیاستگذاری مسئله محور است و نقش واسط را بین دانش های بنیادین و دانش های کاردبردی ایفا می‌کند. از سوی دیگر ویژگی چندرشته ای بودن نیز سیاستگذاری را از سایر دانش ها جدا می‌کند.

تاریخ و سیاستگذاری، دو دایره متداخل هستند؛ یعنی کامل روی هم قرار ندارند. نقطه اصال این دو، حوزه تاریخ کاربردی را شکل می‌دهد. به عبارت دیگر تاریخ کاربردی نقطه اتصال سیاستگذاری و گذشته است. گذشته تمام تجربیات و عاملان انسانی است که تجربه داشته‌اند. برای مورخ متعارف حرفه ای تاریخ موضوعیت دارد اما برای مورخ کاربردی تاریخ طریقیت دارد.

کاربرد تاریخ در سیاستگذاری و حل مسائل عمومی به چه صورت است؟

اولین کاربرد تاریخ در سیاستگذاری، پیدا کردن ریشه های مسائل عمومی است. وظیفه سیاستگذاری این است که مسئله عمومی را شناسایی کند و فهم خوبی از آن به دست آورد. ریشه مسائل عمومی از دو سرچشمه نشات می‌گیرد؛ یا به دنبال تصمیمات غلط افراد به وجود آمده‌اند یا بر اثر ساختارهایی که شکل گرفته‌اند پدید آمده‌اند. عاملان و ساختارها در طول تاریخ شکل گرفته‌اند و شناخت رابطه بین آن‌ها بسیار حیاتی است. برای شناخت مسائل باید ریشه های آن را در عاملان و ساختارها تشخیص دهیم. بنابراین اینجا تاریخ، موضوعیت پیدا می‌کند.

دومین کاربرد تاریخ در سیاستگذاری، یافتن بدیل های سیاستی است. سیاستگذار می‌تواند با رجوع به تاریخ، راه های قبل تر آزموده شده را مرور کند و از این طریق بدیل های سیاستی آن‌ها را پیدا کند. مهمترین تجلی بدیل سیاستی، پیش ارزیابی سیاست است. پیش ارزیابی سیاست بدون دانش تاریخ غیرممکن است. چراکه امکان ارزیابی سیاستی که هنو زاجرا نشده، وجود ندارد. اما با استخراج منطق تجربیات و سیاست های مشابه در ادوار مختلف، می‌توان سیاست های آینده را پیش ارزیابی کرد.

به عبارت دیگر ارزیابی سیاست های قبلی به سیاستگذار کمک می‌کند سیاست های بعدی را به درستی تدوین کند و پیامدهای خواسته و ناخواسته آن را شناسایی کند. شناخت مسئله و و تدوین سیاست برای حل مسئله بدون شناخت تاریخ آن مسئله و بدیل های سیاسی شکل گرفته امکان پذیر نیست.

بنابراین دو رکن مهم تاریخ کاربردی شباهت سنجی و تعقیب پدیده و گذشته آن است. اثر تعقیب بر یک پدیده به معنای شناسایی پدیده موجود به روش ریشه شناسی است.

ایده کاربردی در چه زمانی و در اثر چه ضرورتی پیش آمد؟

تاریخ کاربردی به معنای عام، همان فعالیت مورخان برای فایده های عملی است که همواره وجود داشته است. اما تاریخ کاربردی به معنای خاص آن در قرن بیستم شکل گرفت و به عنوان فرعی از تاریخ عمومی شناخته شد.

از نیمه دوم قرن بیستم به بعد خصوصا دهه ۷۰ برخی از دانشگاه ها در آمریکا به حوزه داشن کاربردی و به خصوص رشته های تاریخ، علاقمند شدند و انگیزه جالبی شکل گرفت برای ایجاد شغل در رشته تاریخ و مشاغل متعددی در این حوزه شکل گرفت.

نام ریچارد نیوشتاد به همراه ارنست می، که هردو بعدها در عرصه سیاست امریکا نقش آفرینی پررنگی داشتند، کتاب اثرگذارِ «تفکر در بستر زمان» را می‌نویسند و رشته تاریخ کاربردی را در هاروارد ترویج می‌کنند.

در سال ۲۰۱۶ در اندیشکده بلفر افراد برجسته‌ای چون گراهام آلیسون، جهت ترویج رشته تاریخ کاربردی،

در اندیشکده بلفر وابسته به مدرسه حکومت کندی که یکی از معروف‌ترین مدارس حکمرانی جهان به‌شمار می‌رود، طرح «تاریخ کاربردی» را راه‌اندازی کردند.

در انگلیس هم اندیشکده Histori&Polici تشکیل شده است و هاب به محوریتی برای این موضوع تبدیل شده است. کارهای بسیار مهمی در این موسسه انجام شده است که نقش مهمی در ترویج تاریخ کاربردی در انگلیس و کشورهای انگلیسی زبان را برعهده گرفته است. در آلمان هم موسساتی روی این موضوع کار می‌کنند. بنابراین یعنی کشورهای پیشرو به سمت توسعه تاریخ کاربردی حرکت کرده‌اند.

کدام اندیشکده ها این مفهوم را وارد سیاستگذاری کردند؟

اندیشکده بلفر در مدرسه حکومت کندی، اندیشکده وودرو ویلسون، csis  یا همان موسسه مطالعات راهبردی و سیاست خارجی که مهم ترین اندیشکده در حوزه سیاست خارجی و مسائل امنیتی به شمار می رود، اندیشکده بروکینگز، اندیشکده رند، موسسه هنری کسینجر و بسیاری از بزرگترین اندیشکده های جهان بر روی این موضوع در حال سرمایه گذاری هستند.

تاریخ کاربردی چرا وارد کشورهای توسعه نیافته نشده است؟

برسی کشورهایی که مسائل و بحران های بزرگ حل نشده دارند، نشان می‌دهد که تصمیم گیری و سیاستگذاری به شکل دانش بنیان شکل نمی‌گیرد و تصمیماتی که گرفته می‌شود فرآیند کارشناسی را طی نکرده است. بنابراین نهاد اندیشکده هم در آن‌ها شکل نمی‌گیرد و حضور اندیشکده ها در این کشورها جنبه تشریفاتی و لوکس پیدا می‌کند. چراکه فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری در این کشورها مبتنی بر فرآیندهای پیچیده تصمیم سازی کارشناسی نیست و تصمیم گیری ها به صورت محفلی است و پیامدها و ریشه های گذشته تصمیمات را در نظر نمی‌گیرند. این موضوع به طرف تقاضای تاریخ کاربردی باز می گردد یعنی اساسا ما تقاضای مناسبی از سوی سیاستگذاران و سیاستمداران و مدیران برای کار کارشناسی و به طور خاص استفاده از تاریخ برای غنی کردن تصمیمات نداریم. این در حالی است که هم اکنون پارلمان انگلیس و سنای آمریکا در موضوعاتی خاص، به شکل رسمی و مکتوب از مراکز یا متخصصان تاریخ کاربردی کمک گرفته اند.

نکته دیگر این است که در کشور ما دانش تاریخ به عنوان زیرساخت اصلی تاریخ کاربردی، توسعه مناسبی پیدا نکرده است و بنابراین از طرف عرضه این دانش هم مشکلات جدی وجود دارد. بسیاری از مورخان و اساتید تاریخ اساسا به کاربردی سازی تخصصی و نظام مند دانش تاریخ اعتقادی ندارد و پژوهش های تاریخی ما هم ظرفیت نه چندان قابل توجهی برای حل مسائل امروزین روی میز سیاستگذاران قرار می دهد.

آیا درست است که تاریخ کاربردی را رویکردی بدانیم که باید در تمامی سیاست پژوهی ها باید تزریق شود؟ یا اینکه صرفا موضوعات و مسائل خاصی را در سیاستگذاری می‌شود با این دید حل‌وفصل کرد؟

دانش ترکیبی از فرمول های فرازمانی و قواعد تاریخی است. سیاست پژوهی نیز یک فرآیند تاریخی است و فرمول های فرازمانی و قواعد ثابت در کنار زمینه ها  و بافتارهای تاریخی و زمانمند دارد.

اما فعلا صحبت برای صحبت از تلفیق سیاستگذاری و تاریخ زود است. چراکه دانش تاریخ در ایران توسعه پیدا نکرده و حوزه سیاستگذاری نیز تنها ۷۰ سال است به صورت جدی مورد توجه قرار گرفته است و تقریبا جوان به نظر می‌رسد. اما این تلفیق و پیوند می‌تواند به عنوان چشم انداز در نظر گرفته شود.

اگر یکی دو پروژه معروف اندیشکده ای را مثال بزنید که با رویکرد تاریخ کاربردی پیش رفته‌اند و دستاورد یا خروجی مشخص این پروژه ها برای سیاستگذاری آن کشور را مختصرا توضیح بدید؛ به فهم ما از تاریخ کاربردی کمک می‌کنید.

تاریخ کاربردی جوان است و با فرازونشیب مواجه بوده است؛ اما در همین عمر کوتاه حداقل در موج جدید خود، کارهای جدی در این زمینه شکل گرفته است.

تاریخ کاربردی دو بعد مهم دارد؛ یک بعد اکتشافی است که بیان می‌کند گذشته چگونه بوده است و بعد دیگر آن مهندسی ذهن هاست که نشان می‌دهد در ادامه باید چه کاری انجام شود و از این طریق ذهن سیاستگذار را مهندسی می‌کند. مهندسی ذهن یک قابلیت عجیب تاریخ و بیشتر تاریخ کاربردی است.

آلیسون، کتابی درباره آینده روابط چین و آمریکا نگاشته و موارد متعددی را مثال آورده است که قدرت های نوظهور با قدرت مسلط درگیر می‌شوند. بر این اساس خطر جنگ بین چین و امریکا را نزدیک پیش بینی کرده است.

آیا در ایران رویکرد تاریخ کاربردی به سیاستگذاری وجود دارد؟

در ایران دانش اندیشگاهی با غلبه مهندسی است. چون دست علوم انسانی خالی است و راه حلی از آن در نمی‌آید. اما در غرب دهه هاست که رویکردهای صرفا مهندسی و کمّی با بحران ها و چالش های جدی در عرصه سیاستگذاری و آینده پژوهی مواجه شده است و بنابراین تمایلاتی بین سیاست پژوهان و آینده پژوهان برای حرکت از پارادایم های شبه پوزیتویستی به سمت رویکردها تفسیری و فراتر از آن رویکردهای جامع تلفیقی شامل رویکردهای کمّی و کیفی در حال شکل گیری است. در چنین بافتاری، فضا برای توجه به تاریخ برای غنی تر کردن هرچه بیشتر سیاستگذاری در حال مهیا شدن است.

مشکل ما این است که تصمیم سازی در کشور فرآیند کارشناسی درست ندارد و تصمیمات طی فرآیندهای نادرستی شکل می‌گیرند. بنابراین پیش از ترویج تاریخ کاربردی باید فرآیند درست سیاست پژوهی در کشور شکل بگیرد و سیاستگذاری مبتنی بر شواهد، کار کارشناسی و نظر خبرگان تقویت شود.

حدود ۸۰ درصد پایان نامه های علوم انسانی ادبیات و روش است و در پیشنهادات حرف‌‌های کلی زده می‌شود. از سوی دیگر استادی که ۵۰۰ مقاله داشته نیز اندیشکده تاسیس می‌کند و می‌خواهد تصمیم سازی کند. در صورتیکه ما به نخبگان استراتژیک نیاز داریم؛ یعنی افرادی که می‌توانند سیاست و دانشگاه را به هم وصل کنند و از آن راه حل استخراج کنند.

افراد نیاز به دانش تاریخ دارند و تاریخ یک دانش گسترده است. تاریخ، انتها ندارد و یک اقیانوس با عمق نامعلوم است.

چگونه می‌توانیم سیاستگذاری غنی شده با تاریخ داشته باشیم؟ آیا واقعا می‌توان افرادی را داشت که فاکتورهای لازم را داشته باشند؟

می‌توان داشت اما آن فرد نابغه است و سیستم ما در علوم انسانی نابغه پرور نیست. اما کار گروهی می‌تواند این حفره را پر کند. تاریخ کاربردی یک دانش گروهی چند رشته ای است و باید افرادی با تخصص های گوناگون در مورد یک مسئله فکر کنند.

یکی از موانع دیگر، توسعه نیافتگی دانش تاریخ است. در کشور ما تاریخ تخصصی رشد نکرده است. یعنی تاریخ اقتصادی و اجتماعی نداریم و با این روش تاریخ نگاری نمی‌توانیم تاریخ کاربردی داشته باشیم. همچنین رویکردهای نوین تاریخی معطوف به شناخت ساختارها و نهادها و پویایی های شکل دهنده به حوادث تاریخی بسیار جوان و کم عمق است. ما در زمینه تاریخ نگاری گرفتار برخی کلیشه ها شده ایم. برای مثال وقتی خانم «ونسا مارتین» کتاب عهد قاجار را نوشت، نگاهی تازه نسبت به سطح حکمرانی در دوره قاجار، وضعیت شبکه های اجتماعی و پویایی های اجتماعی و مردمی و روابط بین جامعه و حکومت در این دوره را مطرح  کرد که برای اغلب مورخان ایرانی تازگی داشت. با این نگرش های کلیشه ای نمی توان به تاریخ کاربردی رسید. از سوی دیگر کارگروهی در بین مورخان حتی در دنیا، خیلی مورد اقبال نیست. البته در غرب این موضوع در حال تحول است. نکته دیگر نگرش چند رشته ای است. در حال حاضر در برخی طرح های تاریخ یک مورخ با یک متخصص فیزیک زمین یا یک ریاضی دان کار مشترک انجام می دهند که می تواند برای چهار دهه، بدون استثنا پیش بینی های دقیقی از آینده را ارائه کند. اما نگرش چندرشته ای در تاریخ نگاری ایرانی امری بسیار غریب و ناآشناست. خانم مارتین پویایی های عجیب و غریب و چندلایه جامعه ایرانی را نشان داد و به ما فهمانید که نمی توانیم صرفا با مفهوم استبداد به تبیین روابط بین حکومت و جامعه دوره قاجار بپردازیم.

ما مدعی علوم انسانی بومی هستیم، اما بهترین منابع تاریخی ما توسط مستشرقین و ایران شناسان تدوین شده است. بومی بودن علوم انسانی به معنای رفت و برگشت بین مبانی و میدان است. مسئله ما این است که صرفا روی مبانی تمرکز داریم. وقتی دانش تاریخ توسعه پیدا نکند، علوم انسانی ما عمق نمی‌یابد و حتی جامعه شناسی بومی نیز نخواهیم داشت. توسعه علوم انسانی بومی، بر پایه  توسعه هم زمان فلسفه و تاریخ به عنوان رشته های مادر علوم انسانی شکل می‌گیرد و ما از نظر فلسفه پایه های خوبی داریم اما در تاریخ عقب ماندگی داریم.

برای افرادی که علاقمند به موضوعِ «کاربرد تاریخ در حل مسائل عمومی کشور» هستند، اولویت با تاریخ دونستن هست یا با آشنایی با فرآیند سیاست پژوهی و نظام سیاستگذاری کشور؟ یعنی در رویکرد تاریخ کاربردی، خود تاریخ مبناست یا سیاستگذاری؟

اگر بخواهیم سیاستگذار باشیم باید با عینک درستی به میدان نگاه کنیم و میدان تاریخ است. تاریخ کاربردی نیاز به کار گروهی دارد. لیچمن، تاریخ دانی بزرگی است که با یک پروفسور فیزیک زمین، صد سال انتخابات امریکا را با روش کمی و کیفی بررسی کردند و به استثنای ۱۹۸۰ تا ۲۰۰  انتخابات سال ۲۰۰۰ که احتمال تقلب در انتخابات داشت، پیش بینی درستی از انتخابات امریکا داشتند. اما در ایران صاحبان تخصص های متعدد نمی‌توانند با هم کار کنند.

در جواب سوال شما باید بگویم همه باید تاریخ بخوانند، اما اولویت با کار گروهی است.

غیبت رویکرد تاریخ کاربردی در سیاست پژوهی و سیاستگذاری می‌تواند چه اثرات طولانی مدتی بر فرآیند تصمیم گیری ها و نظام سیاستی کشور بگذارد؟

اگر تاریخ را یکی از ارکان سیاست پژوهی بدانیم، بدون آن سیاست پژوهی کاملی نداریم. مشهور است که کسی که تاریخ نداند، محکوم به تکرار آن است. بدون تاریخ، فهم گلوگاه ها و نقاط عطف سیاست ها و نحوه شکل گیری ساختارها ممکن نیست. سیاستگذار اگر یک پدیده را در بافت تاریخی آن ببیند احتمالا ارزیابی متفاوتی از آن نسبت به نگرش مجرد از بافت تاریخی پیدا خواهد کرد. به عنوان نمونه شاید یک ارزیابی از شاخص سهم یک کشور از اقتصاد جهان را اگر مجرد از روند آن ببینیم به نتیجه مثبت و در نتیجه تصمیم گیری هایی مبتنی بر آن برسیم اما اگر آن را روی نمودار روندی ببریم به نتایج نگران کننده ای برسیم و بخواهیم برای آن تصمیمات دیگری بگیریم.

 منابع فارسی یا انگلیسی را که برای آشنایی با تاریخ کاربردی مناسب می‌دانید، معرفی کنید.

در این زمینه تحقیقا منابع فارسی نداریم اما منابع غربی متعددی هم از نظر مبانی و فلسفه تاریخ کاربردی و هم از جهت موردکاوی های تاریخی وجود دارد. برخی محققان آمریکایی و انگلیسی از جمله گراهام آلیسون، فرگوسن، ویرجینیا بریج، سیمون سریتزر، جان تاش و… مقالات و کتاب های متعددی در این زمینه منتشر کرده اند که در فرصت مناسب دیگر، فهرستی از این منابع را خدمتتان تقدیم خواهم کرد.

دیدگاهتان را بنویسید