ظهور چالش های جدید و لزوم بازتعریف در مفهوم اندیشکده ها

مقدمه:

اندیشکده‌ ها به‌ عنوان نهادهای سیاست‌ پژوهی مدرن در قرن نوزدهم و اوایل قرن ۲۰ فعالیت‌ های خود را آغاز نمودند. فعالیت این نهادهای پژوهشی با اوج گرفتن جنگ جهانی دوم بیش‌ از پیش برجسته شد تا بدان جایی که مفهوم اندیشکده یا اتاق‌ های فکر برای بسیاری از دولت‌ ها به مفهومی کلیدی و برجسته تبدیل شد. در واقع، بروز مشکلات فزاینده حاصل از جنگ، اندیشکده‌ ها را به بازوی های مشورتی دولت‌ ها تبدیل کرده بود. باگذشت زمان و پشت سر گذاشتن جنگ جهانی دوم و جنگ سرد نیز آن ها کماکان ماهیت خود را حفظ نمودند، ولی در کارکردها و اهداف خود دچار تحولاتی شدند. در این زمان، بازسازی خرابی‌ های ناشی از جنگ و توجه به سازندگی، اندیشکده‌ ها را از نهادهای مشورتی نظامی صرف خارج می‌ سازد و مسائلی مثل اصلاح نظام حکمرانی و سیاستگذاری را در صدر توجهات آن‌ ها قرار می‌ دهد؛ بنابراین می‌ توان نتیجه گرفت که ظهور چالش‌  های جدید در هر دوره‌ ای موجب تغییراتی در مفهوم اندیشکده و مجموع وظایف آن ها گردیده است که در ادامه به برخی از آن ها اشاره‌ای می‌شود.

نکته: این مطلب الهام گرفته از ایده سخنرانی خانم آنه ماری اسلافتر در کنفرانس سالیانه (۲۰۲۱) OTT  می‌باشد.

تعریف مفاهیم:

  الف) سازمان‌ های حل‌المسائلی عمومی:

این سازمان‌ ها فراتر از مشاوره و تصمیم گیری صرف به دنبال حل مشکلات موجود در جامعه هستند. وظیفه آن‌ ها؛ یافتن و تدوین مشکل، فرمول‌ بندی مسئله، انتخاب و پیاده‌ سازی راه‌حل و بررسی نتایج تولید شده می‌ باشد. در واقع از این طریق، سازمان‌ های حل‌ المسائلی عمومی به توسعه توانایی‌ ها در جهت ارزیابی علل مشکلات، تجزیه‌ و تحلیل گزینه‌ ها و انتخاب و اجرای راه‌ حل‌ ها کمک می‌ کنند.

پنج مرحله اصلی برای حل‌ مسائل عمومی

ب) شرکت‌ های مدنی:

شرکت‌ های مدنی، شیوه‌ های نوآورانه‌ای را برای حل مسائل مربوط به سیاست داخلی، اقتصادی و بین‌ المللی ارائه می‌دهند. آن‌ ها اگرچه قادر به جایگزینی نهادهای سیاست‌ پژوهی نیستند، اما در مرتبط کردن سهام‌ داران جامعه با نهادهای سیاست‌ پژوهی برای اصلاح ایده‌ ها و تبدیل آن ها به عمل به‌ خوبی ایفای نقش می‌ نمایند. هم چنین، در جهت بسیج طیف‌ های گوناگون جامعه برای ایجاد فشارهای مردمی در جهت اصلاح عمل می‌ نمایند. در واقع، آن‌ ها دغدغه‌ ها و نیازهای شهروندان را به گوش سیاستگذاران می‌ رسانند و موسساتی برای جذب بهترین ایده‌ ها هستند.

 

چالش‌ های پیش رو و لزوم توجه به سازمان‌ های حل‌ المسائلی عمومی

قرار گرفتن سیاستگذاری در صدر توجه اندیشکده‌ ها، موجب پایداری رابطه آن ها با دولت‌ ها گردیده است. به‌گونه‌ ای که امروزه برخی از آن ها به‌ صورت شاخه‌ ای از دولت‌ ها به فعالیت‌ های خود ادامه می‌ دهند. این وضعیت هم چنین منجر به آن شده است تا اندیشکده‌ ها به ابزاری برای اعمال تغییرات عمودی یا از بالا به پائین تبدیل شوند، زیرا کارفرما اصلی آنان دولت است و در نهایت نیز این دولت‌ ها هستند که سیاست‌ ها را اعمال می‌ کنند؛ بنابراین، تبدیل اندیشکده‌ ها به ابزار دست دولت‌ ها و قرار گرفتن سیاستگذاری در صدر توجه آنان، مزایا و چالش‌ هایی را پیش روی اندیشکده‌ ها قرار داده است. منظور از مزایا، رفع نگرانی‌ها در مورد تامین مالی و برجسته شدن نقش اندیشکده‌ ها است. ولی در عین‌ حال چالش‌ هایی از قبیل وابستگی مالی و فقدان تنوع‌ بخشی به بازیگران عرصه سیاستگذاری را نیز به همراه داشته است که بیش‌ از پیش اندیشکده‌ ها را از رسیدن به تاثیرگذاری سیاستی بازداشته است. زیرا امروزه با ورود به عرصه جهانی‌ شدن و گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات، توجه انحصاری اندیشکده‌ ها به دولت‌ ها به‌ عنوان بازیگران اصلی سیاستگذاری و اتخاذ راهکارهای عمودی، چالش‌ ها و نارسایی‌ هایی را برای آن ها به همراه خواهد داشت؛ لذا لازم است که اندیشکده‌ ها در جهت تنوع‌ بخشی به بازیگران عرصه سیاستگذاری و شیوه‌ های تولید دانش خود، کوشش‌ هایی را به عمل‌ آورند.

در واقع به همان میزان که نظام حکمرانی ملی با ظهور جهانی‌ شدن الزامات و اهداف متنوع‌ تری را برای خود وضع کرده است، اندیشکده‌ ها نیز برای تاثیرگذاری بیشتر باید الزامات و اهداف متنوع‌ تری را برای خود در نظر بگیرند. الزاماتی مثل: قراردادن مردم در مرکز برنامه‌ ها و سیاست‌ ها، آزمایش و اجرای تجربه‌های خرد و ایده‌های محلی قبل از عرضه ملی، استفاده از داده‌های خرد و کلان برای ارزیابی مشکلات و نظارت بر پیشرفت کارها و هم چنین برنامه‌ ریزی برای چگونگی گسترش تاثیر سیاست‌ ها و شکل‌ دهی به مقیاسی برای ارزیابی آن ها از جمله اقداماتی هستند که امروزه اندیشکده‌ ها باید به آن ها توجه ویژه‌ ای نمایند. اقدامات ذکر شده از جمله کار ویژه‌ هایی هستند که امروزه در سازمان‌ های حل‌ المسائلی عمومی توجه ویژه‌ ای به آن ها می‌ شود. لزوم نزدیکی اندیشکده‌ ها به سازمان‌ های حل‌ المسائلی عمومی از موضوعاتی است که برای نخستین‌ بار توسط افرادی مانندآنه ماری اسلافتر مطرح شد. خانم اسلافتر برای تعریف سازمان‌ های حل‌ المسائلی عمومی در وهله اول آسیب‌ ها و مشکلاتی را که اندیشکده‌ های امروزی با آن ها دست‌ به‌ گریبان هستند، معرفی می‌ کند. مشکلاتی مثل دولت‌محور بودن اندیشکده‌ ها، توجه صرف به سیاستگذاری عمومی، ضعف در استفاده از شواهد و ایده‌های خرد و بسیاری از چالش‌ های دیگری که پیش‌ تر به آن ها اشاره شد.

از دیدگاه ایشان، اندیشکده‌ ها امروزه نهادهای سیاست‌ پژوهی صرفی محسوب می‌ شوند که در زمینه‌ های اجرایی سهم اندکی را به خود اختصاص داده‌ اند. البته این بدان معنا نیست که اندیشکده‌ ها ماهیت خود یعنی فکر کردن و تولید دانش را کنار بگذارند و وارد حوزه‌ های عملیاتی و خدماتی شوند، بلکه منظور آن است که در شیوه‌ ها و ابزارهای تولید دانش خود نیازهای مردم را نیز در نظر داشته باشند. به عبارتی دیگر، اندیشکده‌ ها باید از سیاستگذاری به حل‌المسائلی عمومی تغییر جهت دهند. زیرا خود سیاستگذاری نیز یک شیوه کلیدی حل‌ المسائلی عمومی محسوب می‌ شود. از جهتی دیگر نیز وقتی ما از سیاستگذاری صحبت می‌ کنیم، بدان معناست که درگیر تغییر از بالا به پایین هستیم و در مورد دولت‌ ها صحبت می‌ کنیم، زیرا این دولت‌ها هستند که سیاست‌ها را اعمال می‌کنند. در این میان نقش مردم، دانش و ایده‌هایی که به کمک آنها تولید می‌شود، کم‌ رنگ می‌شود و در نهایت تولید دانش از سطح محلی به سطح ملی انتقال پیدا می‌کند که به نوبه خود مشکلاتی را به دلیل عدم شناخت کافی از نیازهای محلی به وجود خواهد آورد.

اهمیت نقش شهروندان و لزوم توجه به شرکت‌های مدنی

عدم شناخت کافی از نیازهای محلی و انجام تحقیقات عمودی و دولت‌محور یکی از چالش‌ های معاصر اندیشکده‌ ها محسوب می‌ شود. از این‌ رو، افرادی مثل آنه ماری اسلاوتر بر آن شده‌ اند تا نقش شهروندان را در تعریف سیاستگذاری بگنجانند. خانم اسلاوتر معتقد است که در تعریف سیاستگذاری باید از مردم شروع کنیم و نیازهای آن‌ها مثل بیکاری، بی‌ خانمانی و … را مدنظر قرار بدهیم. در واقع، باید در یک فرایند از پایین‌ به‌ بالا، شهروندان را درگیر سیاست کرد. از این‌ رو شهروندان باید تغییر دهندگان و بخشی از حل کردن مشکلات جامعه باشند. این فرایند موجب شده است که نام شرکت‌های مدنی را بر روی اندیشکده‌ها بگذارند. مدنی ازاین‌جهت که اندیشکده‌ ها نقش تسهیلگری را ایفا می‌ نمایند و زمینه‌ های حضور مردم در عرصه‌ های سیاستگذاری را فراهم می‌ کنند. شرکت نامیدن آنان نیز به این معناست که همانند تشکیلات اقتصادی باید از انرژی و نوآوری برای ایجاد تغییرات استفاده کنند. شرکت‌ های مدنی در واقع تحقیقات سیاستی را با سازماندهی محلی، ایجاد ائتلاف میان دولت و مردم، آموزش عمومی برای مردم و پروژه‌هایی از پایین‌ به‌ بالا آمیخته‌ اند. هم چنین ایده‌ های محلی را قبل، در حین و بعد از تعامل با دولت‌ها در روند سیاستگذاری، مورد آزمون‌وخطا قرار می‌دهند. بدین صورت که در مورد راه‌ حل‌ های نمونه اولیه، آزمایش آن ها در زمینه همکاری با مراکز شغلی و تسریع روند تغییر سیاست‌ ها با نشان‌دادن آنچه امکان‌ پذیر است، فعالیت‌ هایی را انجام می‌ دهند. شناسایی ذی‌ نفعان مختلف پژوهش، پالایش ایده‌ ها و تبدیل آن ها به عمل نیز از دیگر کار ویژه‌ های شرکت‌ های مدنی می‌ باشد.

نمونه‌ هایی از توصیه‌ های سیاستی:

هرچند مطالب ذکر شده، به دلیل نوآوری در چارچوب مفهومی تلاش بیشتری را برای بسط و توضیح می‌طلبد، اما اجمالا به همین مقدار از توضیحات اکتفا می‌ کنیم و مطلب را با چند توصیه سیاستی به پایان می‌ رسانیم:

  1. در نظر گرفتن افراد نیازمند به‌ عنوان شروع فرایند تحقیقات و گرفتن بازخورد مستقیمی از نیازهایشان موجب خواهد شد که اندیشکده‌ ها در تعیین موضوعات خود بیش‌ از پیش مشکلات اقتصادی و اجتماعی شهروندان عادی را در نظر داشته باشند. از این‌ رو اندیشکده‌ ها باید در نظر داشته باشند که یک شبکه ارتباطی میان خود با افراد نیازمند را شکل دهند و شرایطی را برای شنیدن حرف‌ هایشان فراهم کنند تا حل‌ المسائلی عمومی با سرعت و دقت بیشتری دنبال شود. علاوه بر برقراری ارتباط با شهروندان، اندیشکده‌ ها باید شبکه‌ ها، اتحادها یا مشارکت‌ های ساختاریافته و مدیریت شده را بین دولت‌ ها و شهروندان برقرار سازند و به‌عنوان نهادهای جامعه مدنی نقش تسهیلگری خود را تقویت نمایند.
  2. اندیشکده‌ ها باید پیشنهادهای سیاستی خود را در ابتدا در سطح محلی به ورطه آزمایش گذارند. این امر موجب خواهد شد تا میزان نواقص سیاست‌ های پیشنهادی در سطح ملی به کمترین میزان خود برسد. از جهتی دیگر نیز آزمایش پیشنهادهای سیاستی در سطح محلی موجب افزایش سرعت کار، تنوع در ارائه داده‌ ها و سازگاری بیشتر در پروژه‌ های تحقیقاتی خواهد شد؛ بنابراین، روش‌ های سیاست‌ پژوهی سلسله‌ مراتبی را باید به فرایندهای افقی‌ تر مشاوره با افرادی که دولت در تلاش برای خدمت به آن ها است، تبدیل کرد.
  3. ترکیب تحقیقات سیاستی مرسوم با داده‌ های سازمان‌ یافته محلی، گستردگی ارتباطات و شبکه‌ سازی را برای اندیشکده‌ ها به ارمغان خواهد آورد که این امر به نوبه خود شکاف میان تحقیقات اندیشکده‌ ها و پیاده‌ سازی عملی آن ها در صحنه واقع را پر خواهد نمود. از این‌ رو، اندیشکده‌ ها برای زدودن جنبه‌ های غیر واقع‌ بینانه تحقیقات خود باید داده‌ های تولید شده محلی توسط خود مردم را نیز در فرایند تحقیق دخیل نمایند. به عبارتی دیگر، اندیشکده‌ ها به‌جای ایجاد راه‌ حل‌ های درون‌ سازمانی، باید به دنبال راه‌ حل‌ های محلی باشند که این امر نیز از طریق تعامل مستقیم با مردم حاصل خواهد شد.

نتیجه گیری:

پیدایش اولین اندیشکده‌ ها مصادف با ظهور مشکلات فراوان جوامع بوده است. در واقع، اندیشکده‌ ها برای حل بسیاری از مشکلاتی که دولت‌ها به‌تنهایی قادر به حل آن‌ها نبودند، پا به عرصه وجود گذاشتند. در نتیجه این امر، اندیشکده‌ها بسیار به دولت‌ ها نزدیک شدند، به‌گونه‌ ای که بسیاری از آن‌ ها برای تامین مالی و تقویت کارکنان خود، مجبور به نادیده‌ گرفتن استقلال خود شدند. این نزدیکی به دولت‌ ها تا امروز نیز ادامه پیدا کرده است و برخی از پژوهشگران را بر آن داشته است که انتقاداتی را بر این رویکرد وارد کنند. انتقاداتی مثل عدم توجه به مسائل جهانی‌ شدن و تکثر بازیگران سیاستی، رویکردهای بالا به پائین سیاست‌ پژوهی، غفلت از دغدغه‌ ها و نیازهای عمومی و فاصله داشتن بسیاری از توصیه‌ ها با دنیای واقع. به دنبال این انتقادات، افرادی مثل آنه ماری اسلافتر قائل به لزوم بازتعریف در مفهوم اندیشکده‌ها شدند. آن‌ها این ایده را مطرح نمودند که اندیشکده‌ها برای رفع برخی از نواقص خود باید برخی از ویژگی‌های دیگر سازمان‌ ها را به عاریت بگیرند. از این‌ رو، در این مطلب سعی شده است تا توضیحی در مورد این سازمان‌ ها داده شود و ایده خانم اسلافتر که کلیت متن بر پایه آن استوار است، شرح و بسط بیشتری داده شود.

دیدگاهتان را بنویسید