نمیدانم چند جین از این حوادث مرگبار مثل برج متروپل آبادان باید اتفاق بیفتد؛ چند پرونده از فسادهای مالی این برجسازها باید ببینیم؛ چند مال باید بر سرمان آوار بشوند؛ چند برج با وعدهی پوچ مدرن کردن چهرهی شهر، زندگی را از ما بگیرند؛ چند خانواده مستقیم و غیرمستقیم به خاک سیاه بنشینند تا دست از این برجسازی و مالسازی برداریم؟ این ولع و حرص و طمع، این پاساژپرستی و مالفیلی چرا تمامی ندارد؟ کِی قرار است این ساختمانهای بدقواره با آیینهکاری و شیشهکاریهای لعنتی و نورپرازی کورکنندهشان دست از سر ما بردارند؟ کدام هنر؟ کدام معماری؟ کدام تجلی قدرت بشر؟ من جز زشتی، جز بدبختی و فلاکت، جز خون و درد و رنج، چیزی نمیبینم…
به نقل از رسانه مکتوبات، از اهرام مصر که بردهها یکییکی برای بنا شدنش جان دادهاند و کمی آنطرفتر مظلومانه دفن شدهاند؛ تا دیوار چین که اجساد کارگران را لای جرز همان دیوار مدفون کردهاند، همواره خون و فقر و رنج و دردشان برای مظلومان تاریخ بوده و پز و فیس و افادهاش برای سلاطین و از ما بهتران و صاحبان ثروت.
همین تازگی، نیویورک تایمز به اسنادی دست پیدا کرده که بانک تأمین کننده مالی برج ایفل، میلیونها دلار از ثروتش را از هائیتی به تاراج برده. دههها فلاکت و فقرش برای مردم بینوای هائیتی بوده، نورپردازی و همدردی و همرنگی با پرچم کشورهای دیگر، برای برج ایفل و دولت و حکومت متمدن فرانسه.
همین دور و بر خودتان را ببینید. چند پاساژ و برج و مالِ نیمهکاره یا خالی از سکنه میبینید که به حال خود رها شدهاند؟ جالب اینجاست که همهشان هم با شعاری دهنپرکن کلنگزنی کردهاند. قرار بوده نماد شهر بشوند؛ هزاران نفر را سر کار ببرند؛ گردشگران را به شهر بکشانند؛ چرخ اقتصاد شهر را به حرکت درآورند… حالا اما جز یک دخمه و مخروبه چیزی ازشان نمانده. پول و فساد و وام و رانت و اختلاسش برای یکی دیگر است؛ بدبختی و بیچارگیاش برای مردم.
کاش اصلاً همان نیمهکاره میماندند و هرگز تمام نمیشدند. کاش افتتاح نمیشدند تا هزینهی ساختمان و نمای لوکس و اجارهبهای نجومیاش مثل ویروس به جان خانههای اطراف نیفتد. با افتتاح هر مال و برج، هزینه ملک و اجارهها چنان بالا میرود که دیگر آن دور و بر، جای ندارها و کمدرآمدها نباشد. مردم بیشتر به حاشیه شهر بروند و آنها که دستشان بیشتر به دهنشان میرسد، بیایند و همجوار این مالها و برجها بشوند.
نیاز جدید میسازند و خدمات لاکچری عجیب و غریب میآورند که کسب درآمد کنند. تازه به دوران رسیدهها بروند و از رستوران گردان در ارتفاع ۲۰۰ متری برگر لاکچری بخورند. از کتابخانههای دکوری که بیشتر به کتابخانههای هاگوارتز میماند، استوری بگذارند. در سالن سینمای ۱۵۰۰ نفری با صدای ۵.۱ کانال فیلم ببینند. آن وقت بدبختیاش برای چه کسی است؟ مردمی که هر روز باید خانههایشان را از این غولهای آجری دست بشر دورتر کنند تا بلکه ترکش هزینههای افسارگسیخته کمتر بهشان اصابت کند که میکند.
سوپر سرمایهدارها، همانها که مانند اژدهای هفتسر از بانک بگیر تا مالسازی و بازار و تجارت، در همه جا در حال آتش افروختن در زندگی مردماند، کاری بر سرمان درآوردهاند که علاوه بر بزرگترین مال دنیا (ایران مال)، چندین و چند مال بزرگِ چشمِ جهانکورکن دیگر هم بیخ گوش خودمان است؛ در امالقرای جهان اسلام؛ در جایی که هر سال مردم کمتر قدرت خرید دارند و بیشتر از خط فقر فاصله میگیرند، برجهای سرمایهداران، هر روز از زمین سر بر میآورند و صورت آسمان را میخراشند. چه توازنی! چه ترکیب درخشانی!