این روزها که نارضایتی ها در افکار عمومی بالا گرفته شاهدیم که بسیاری از صاحبان مسوولیت در گذشته و حال نیز همنوا با مردم آن را اظهار می کنند! دلایل این امر باید تبیین شود. انقلاب ها به طور عام و انقلاب اسلامی به طور خاص مورد چالش آرمانهای خود قرار می گیرد و حتی بسیاری افراد ناآرمان گرا و مخالف نظام توقع آرمانی و انتظار نظری از نظام دارند نه انتظار عملی و واقع گرایانه . بر اینها باید خصوصیات متمایز و ممتاز (امتیازبخش) انقلاب اسلامی را افزود. هیچ انقلابی چنین مردمی، بومی و در عین حال جهان روا، فرهنگی، آرمانی، بدون خشونت، همه جانبه نبوده است.
تا حدی که می توان گفت انقلاب به معنای اخص آن انقلاب اسلامی است و بس. انقلاب آمریکا ، فرانسه ، انگلیس (موسوم به شکوهمند) روسیه، نیکاراگوئه، الجزایر و…هیچکدام همه جانبه نبوده اند.
حتی در روسیه، حکومت مقابل نهضت انقلابی ضعیف بوده است. تنها در ایران، حکومت مورد خصم مردم یعنی پهلوی قوی بوده است. این مبین تکین بودن و خودویژگی انقلاب است. در عین حال هیچ انقلابی چنین همه گروه ها را برابر حاکمیت قرار نداده است؛ چنانکه میشل فوکو آن را انقلاب همه مردم علیه همه حاکمیت می خواند.
بسیاری از انقلاب ها صرفاً در برابر استکبار خارجی یا استعمار بوده اند . نیز میتوان بسیاری از انقلاب ها را رفرم خواند و یا آنها را به معنای عام (بالمعنی الاعم) انقلاب خواند. مشروطه مصداق نزدیک و ملموس تر این مدعاست. چراکه نظام سیاسی تغییر عمده ای نکرد. نظام فرهنگی و مناسبات تولیدی و اقتصادی هم تغییر چندانی نیافت.
تمام این همه خصوصیات مخصوص به خود، دلالت بر عام بودن هم دارد؛ انقلاب اسلامی اقتران امر خودویژه و امر عام یا یونیورسیته بوده است. همچنین خاص ترین و عام ترین انقلاب تاریخ است. تمام اینها یعنی انقلاب اسلامی، مردمی ترین انقلاب بوده است؛ انقلابی که همه گروه ها و اقلیت های مذهبی را بسیج کرد و در این حال افق جهانی-انسانی (فراتر از افق تمدن اسلامی) داشت. برخاسته از مذهب و فرهنگ بومی مردم بود اما در عین حال برای مسیحیان و تمام مردم عالم به یک اندازه پیام داشت.
برخی مردم گرایی ها و عام گرایی ها مانند آنچه در مارکسیسم می بینیم، عام گرایی محدود و طبقاتی است و یا عام گرایی عوام فریبانه (دماگوژیستی) است و هیچ طبقه و گروهی را مخاطب معین قرار نمی دهد و در واقع مخاطب آن مشخص نیست در حالی که انقلاب اسلامی از منظر هر گروهی، انقلابی برای آنها بود و برای آنها پیام مشخص داشت. اینجا تقارن کلیت و جزییت را شاهد هستیم. نه همچون الگوهای چپ، جزئیت توسط کلیت بلعیده می شود و نه همچون الگوی انگلیسی امریکایی یا الگوهای لیبرالی _ پراگماتیستی کلیت نادیده گرفته می شود.
آنچه گفته شد نه تنها بیان گر مقام و ارزش بی رقیب مردم در اندیشه و عمل انقلاب اسلامی است، که همزمان بیان گر انسان مداری -نه انسان گرایی- بی بدیل و بی نظیر آن است.
استدلال های زیاد دیگری را می توان تدارک دید تا منشأ و نشان های متمایز انقلاب اسلامی به منزله بنیاد نارضایتی مخصوص به آن را نشان داد و بگوییم این نارضایتی نیز متمایز از نارضایتی های دیگر در سایر کشورهاست.
نارضایتی با آرمان ( آرمان ها) و امید نسبت دارد. یک مصداق آن امید بودن ایران برای مستضعفان عالم است. این عامل توقع را از نظام بالا برده و همزمان عامل مشروعیت زایی/مشروعیت زدایی است. نظام اسلامی چنان بزرگ بوده و هست که می تواند با محرومان عالم یاری برساند. از آغاز نیز این خصوصیت را خصوصیت ذاتی و همیشگی خود معرفی کرد نه اقدامی از روی تبلیغات یا مقطعی و تقطیعی و پروژه ای. در این شرایط چشم بسیاری در دنیا و امید آنها به این نظام دوخته می شود. واضح است که همه اینها در عین آن که افتخار و غرور ملی و داخلی را به بار می آورد، زمینه توقعات فزاینده و حداکثری از نظام جمهوری اسلامی ایران می شود. حتی موفقیت استثنایی ایران در بعد سیاسی (انتخابات، آزادی و مردم بنیادی) و امنیت سبب توقع حداکثری بی مانند در حوزه اقتصاد و معاش می شود. مردم انتظار تناسب میان حوزه های یاد شده و انتظار تسری و سرایت موفقیت سیاسی و امنیتی به حوزه اقتصاد را دارند. انتظار مذکور زمینه ها و دلالت های معقولی هم دارد. برای نمونه پایه اصلی و حیاتی موفقیت اقتصادی و حتی امید به آینده و امنیت روانی، امنیت سخت است که در ایران با موفقیت خاص آن مواجه هستیم. اما امر نامعقول در این میان آن است که عده ای از روی توطئه یا ساده انگاری، موفقیت را به موفقیت اقتصادی و موفقیت اقتصادی را به معاش تقلیل می دهند.
حاصل سخن آن که التفات به خاص بودگی و استنثایی بودن انقلاب اسلامی در رخداد آن و نیز ویژگی های سیاسی و مردمی بی رقیب آن سبب می شود مواجهه ای واقع بینانه تر و منصفانه تر با نظام سیاسی برآمده از آن داشته باشیم.