به استقبال نظم نوین و دلالت‌های آن برای ایران

سال‌های دهه ۱۹۹۰ میلادی و روزهای پس از ف.ر.وپاشی شوروی و ورود دنیا به نظام تک‌قطبی، شاید کمتر تحلیل‌گری تصور می‌کرد که نظم بین‌الملل لیبرال، صلح دموکراتیک و جهان آزاد، کمتر از سه دهه بعد چنین در معرض تهدیدات متنوع و گسترده ناراضیان و البته بی‌تفاوتی حامیان قرار گیرد. امروز در بسیاری از عرصه‌ها مفاهیم، معیارها و الگوهای رفتاری دهه ۱۹۹۰ تبدیل به کلماتی خالی از محتوا و اعتقاد گویندگان و شنوندگان شده است. ازجمله چندجانبه‌گرایی، سازوکارهای حقوق بین‌الملل، نقش مؤثر و میانجی‌گرانه سازمان ملل و احترام به مرزهای بین‌المللی.
آ.م.ر.ی.کا و چین خارج از سازوکارهای سازمان تجارت جهانی به رویارویی اقتصادی می‌پردازند و دعاوی خود را دوجانبه در معرض حل و فصل قرار می‌دهند. قطعنامه‌های شورای ام.ن.یت سازمان ملل متحد درباره بحران‌های مهمی چون سوریه و ی.م.ن به مرحله اجرا نمی‌رسند و تصمیم‌گیری شورا در بسیاری از بحران‌های جهانی عملاً قفل شده است. آ.م.ر.یکا بدون پذیرش هرگونه مسئولیت فراملی و حمایت‌گرانه از افغانستان خارج می‌شود و عرصه را به گروهی واگذار می‌کند که دو دهه پیش از آن برای نابودی‌اش به آن‌جا حمله کرده بود و در نمونه اخیر چنین وضعیتی نیز ر.و.سیه یک‌جانبه به خاک اوکراین لشکرکشی می‌کند تا مانع از گسترش ناتو به نزدیکی مرزهای خود شود.ژئوپلتیک به صحنه روابط بین‌الملل بازگشته است؛ دولت‌های ملی همچنان موجودیتی قدرتمند محسوب می‌شوند
اینها نمونه‌های روشنی از حرکت جهان در مسیر نظمی نوین و احتمالاً متفاوت از نظم برخاسته از سال‌های پس از فروپاشی شوروی است. اینکه سمت و سوی نظم آتی دنیا دقیقاً چگونه است البته چندان روشن نیست و ما هم‌اکنون با وضعیتی سیال و متغیر روبه‌رو هستیم.
آنچه اما تاکنون مشخص شده اینکه ژئوپلتیک به صحنه روابط بین‌الملل بازگشته است؛ دولت‌های ملی همچنان موجودیتی قدرتمند محسوب می‌شوند؛ قدرت سخت و اراده به‌کارگیری قدرت ن.ظ.امی دوباره اهمیت یافته است؛ معمای ام.نیت پیچیده‌تر شده است و دولت‌ها بیش از گذشته به اصل خودیاری در نظام بین‌الملل توجه دارند؛ رقابت قدرت‌های بزرگ تشدید شده و عرصه سیاسی و اقتصادی درحال دوپاره شدن میان آ.م.ر.ی.کا و چین است.
اینها البته بخشی از روندهایی است که به نظر می‌رسد در سطوح کلان جهان امروز پیش می‌رود. اما پرسش اساسی این است که اگر جدا شدن دنیا از نظم تک‌قطبی پس از ج.ن.گ سرد و حرکت به سمت نظمی نوین مفروض دانسته شود، پیام‌ها و دلالت‌های این وضعیت برای ایران چیست؟ ایران به عنوان کشوری محصور در منطقه‌ای پرآشوب، باید چگونه سیاست‌ورزی کند؟ صورت‌بندی نظم منطقه‌ای در غرب آسیا در فضای جدید جهانی چگونه خواهد بود؟ معمای امنیت پیچیده‌تر شده است و دولت‌ها بیش از گذشته به اصل خودیاری در نظام بین‌الملل توجه دارند؛ رقابت قدرت‌های بزرگ تشدید شده و عرصه سیاسی و اقتصادی درحال دوپاره شدن میان آ.م.ر.یکا و چین است.
روشن است که پاسخ به این پرسش‌ها چندان آسان نیست و اساساً مسیر آینده کشور از درون چنین پرسش و پاسخ‌هایی بیرون می‌آید. شاید گام نخست، شناخت وضعیت جدید و مؤلفه‌های آن باشد. بدون تردید نظم آتی دنیا مانند هر وضعیت دیگری، مجموعه‌ای از چالش‌ها و فرصت‌ها را برای ایران به همراه خواهد داشت. برای مثال یکی از روندهای فعلی که طی سال‌های اخیر پیش رفته است، کاهش مداخله آ.م.ریکا در تحولات غرب آسیاست. این مسئله از یک‌سو به دلیل رویکرد خصمانه واشنگتن در قبال تهران و همچنین اتکای بازیگران منطقه‌ای به حمایت آ.م.ریکا برای ایران نوعی فرصت محسوب می‌شود. در سوی مقابل اما به نظر می‌رسد شکل‌گیری ائتلاف‌های جدید میان اسرائیل با برخی کشورهای عربی در چنین فضایی اتفاق افتاده که طبیعتاً می‌تواند برای تهران چالش‌زا باشد.
یکی دیگر از روندهایی که طی سال‌های اخیر مشاهده می‌شود، رویکرد تهاجمی دولت‌ها، کاهش سازوکارهای مسالمت‌آمیز حل و فصل منازعات و تشدید ب.ح.ران‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در سطح منطقه غرب آسیاست. در همین دو سال اخیر تقریباً تمام محیط ام.ن.یتی ایران، بحران‌زی بوده است. ازجمله: قفقاز، افغانستان، خلیج فارس، یمن، عراق و شامات. بنابراین سیر شکل‌گیری و تشدید منازعات در محیط ام.نیتی ایران فزاینده بوده است.
چین، آ.م.ر.یکا و روسیه عرصه‌های همکاری و منازعه بسیاری در نقاط مختلف دنیا با یکدیگر دارند. هر کشوری که به زمین بازی این بازیگران تبدیل شود، مسیر دشواری پیش رو خواهد داشت.
روابط قدرت‌های جهانی به نظر می‌رسد همچنان ترکیبی از منازعه و همکاری است. در پویش‌های ام.ن.یتی غرب آسیا، آ.م.ر.یکا همچنان مهم‌ترین بازیگر فرامنطقه‌ای محسوب می‌شود، اما نقش و جایگاه واشنگتن نسبت به دهه ۱۹۹۰ افول داشته است. ر.و.سیه در مقابل توانسته نقش ویژه‌تری برای خود تعریف کند. روابط مسکو با عربستان، امارات و لبنان در سال‌های اخیر فزاینده بوده است. چین اما همچنان در عرصه اقتصادی و سرمایه‌گذاری به غرب آسیا نزدیک می‌شود. روابط روبه گسترش پکن با عراق و برخی دولت‌های شورای همکاری خلیج فارس در این زمینه قابل اشاره است.
در این میان، آنچه باید نسبت به آن هوشیار بود، قرار نگرفتن در بازی این سه قدرت است. چین، آ.م.ر.یکا و ر.و.سیه عرصه‌های همکاری و منازعه بسیاری در نقاط مختلف دنیا با یکدیگر دارند. هر کشوری که به زمین بازی این بازیگران تبدیل شود، مسیر دشواری پیش رو خواهد داشت. مانند آنچه افغانستان یا حتی اوکراین تجربه کردند.

فرهاد وفایی فرد

برچسب ها :

دیدگاهتان را بنویسید