لزوم عملگرایی ایران در بحران سوریه

سید محمد حسینی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: سیاست خارجی ایران در تئوری باید «حمایت از تمامیت ارضی سوریه» و در عمل «عدم مداخله در بحران سوریه» با نگاهی درازمدت به منافع و مصالح کشور باشد.

 

کنش یا عملِ کشورها در سیاست خارجی عمدتأ مستظهر به تئوری (اصول) سیاست خارجی کشورهاست. تئوریِ سیاست خارجی به کنش سیاست خارجی مشروعیت می‌بخشد. گاهی اما تئوری چیزی می‌گوید و عمل در سیاست خارجی چیز دیگری می‌شود. در این وضعیت، تئوری و عمل در تناقض با یکدیگر قرار می‌گیرند و با هم‌افزا نیستند. این وضعیت برای بسیاری از کشورها حتی برای قدرت‌های بزرگ نیز پیش می‌آید که تئوری با عمل در سیاست خارجی هم‌خوانی ندارند و گاه در تناقض با یکدیگر قرار می‌گیرند. در واقع اقتضائات مکانی و زمانی؛ موجب می‌شود، کشورها به گونه دیگری رفتار کنند. این همان عمل‌گرایی در سیاست خارجی است که ای‌اچ‌کار ( E.H.Carr) به آن اشاره می‌کند. او می‌گوید؛ گاه واقعیت و یوتوپیا (آرمان) در تناقض با یکدیگر قرار می‌گیرند و کنشگر «برای حفظ آرمان‌ها؛ بر اساس واقعیت عمل می‌کند.»

 

جمهوری اسلامی ایران بارها با این وضعیت در سیاست خارجی مواجه شده و لاجرم، عملگرایانه رفتار کرده است. در این رفتارِ عملگرایانه، واقعیات سیاست خارجی با اصول و آرمان‌ها در تناقض ظاهری قرار گرفته اما ایران به منظور حفظ اصول و آرمان‌ها؛ بر اساس واقعیت عمل کرده است. چیزی که تحلیل‌گران از آن با عنوان «عملگرایی» در سیاست خارجی ایران یاد کرده‌اند. پرفسور روح‌الله رمضانی در کتاب مشهور خود؛ «تحلیلی بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» رفتار ایران در سیاست خارجی را نه واقع‌گرایانه و نه آرمان‌گرایانه بلکه «عملگرایانه» توصیف می کند و آن را «حسن رفتارِ ایران» در سیاست خارجی تلقی می‌کند.

 

اکنون در بحران سوریه، شواهد و قرائن نشان می‌دهد؛ هم‌افزایی میان تئوری و عمل در کنش ایران ضرورتأ وجود ندارد. چگونه؟ اصول و تئوری سیاست خارجی ایران در قبال سوریه می‌گوید؛

 

1) ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای تأثیرگذار در ابعاد سیاسی و امنیتی باید مانند جنگ سوریه در سال 2011 فعالانه در مبارزه با تروریست‌ها عمل کند. چنانچه جبهه مقاومت و مشخصأ حزب‌الله لبنان در جنگ سوریه 2011 با مشارکت فعال در میدان جنگ، نقش مهمی در شکست تروریست‌های داعشی ایفاء کرد.

 

2) تئوری همچنین می‌گوید؛ سقوط و یا حتی تضعیف دولت بشار اسد؛ عمق استراتژیک ایران در شامات را با مخاطرات جدی مواجه خواهد کرد.

 

3) تئوری می‌گوید، بحران سوریه، دومینویی است که امواج آن از 7 اکتبر 2023 (طوفان الاقصی) آغاز شد و پس از بحران سوریه احتمالأ به عراق و ایران هم خواهد رسید.

 

4) تئوری می‌گوید، چنانچه عمق استراتژیک ایران در شامات از بین برود؛ محاصره استراتژیک ایران توسط اسرائیل سناریویی محتمل خواهد بود. عادی سازی اسرائیل با کشورهای عرب؛ نفوذ اسرائیل در آذربایجان و کردستان و باگ‌های استراتژیک در بلوچستان و افغانستان؛ پیشران‌های تحقق سناریوی محاصره ایران توسط اسرائیل در آینده هستند.

 

) تئوری می‌گوید، ایران به منظور حفظ عمق استراتژیک خود و دور کردن تهدیدهای احتمالی از امنیت ملی خود باید در جنگ 2024 سوریه نیز مانند جنگ 2011 در عمل فعال شود.

 

سوال اساسی اما اینجاست. آیا اقتضائات عملی در سیاست خارجی ایران نیز همنوا با تئوری در سیاست خارجی، مداخله در جنگ سوریه را تجویز می‌کند؟ به نظر می‌رسد «اقتضائات عملی» بر خلاف «تئوری»، تجویز به مداخله در جنگ سوریه نمی‌کند. چرا؟

 

پاسخ مشخص است: در سال 2011 شرایط مداخله مثبت ایران در جنگ سوریه وجود داشت؛ اکنون اما وجود ندارد بلکه برعکس چنانچه ایران وارد صحنه سوریه شود با واکنش‌های بسیار منفی در سطح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی مواجه خواهد شد. چون:

 

1) معارضان با تجربه جنگ سوریه در سال 2011 خود را بازسازی کرده‌اند و شواهد نشان می‌دهد در هماهنگی با یکدیگر عمل می‌کنند و مستظهر به قدرت‌های خارجی، با قدرت نقشه راه خود را به پیش می‌برند. در سال 2011 تعارض منافع معارضان و رقابت قدرت‌های بزرگ و منطقه‌ای در جنگ سوریه، باگ‌هایی به نفع بقاء دولت اسد ایجاد کرده بود.

 

2) شواهد نشان می‌دهد که ارتش سوریه نیز انگیزه مقابله با معارضان را مانند جنگ 2011 ندارند. عقب نشینی سریع از حلب، حماه، حمص، درعا و مناطق شرقی توسط ارتش از ضعف ارتش سوریه یا شاید از بی‌انگیزگی آنها نشان دارد.

 

3) روسیه به دلیل جنگ اوکراین و شاید بر اثر تغییر سیاست خارجی‌اش نسبت به سوریه (و شاید معامله سوریه با اوکراین) مانند سال 2016 در دفاع از حکومت بشار اسد به جنگ با معارضین وارد نشده و رسمأ اعلان کرده است، بحران کنونی سوریه اولویت مسکو نیست.

 

4) حزب‌الله لبنان پس از جنگ با اسرائیل به بازسازی درونی نیازمند است. ضمن آنکه واکنش نظامی اسرائیل به حزب‌الله در خاک سوریه در صورت مشارکت حزب‌الله در بحران کنونی سوریه محتمل خواهد بود.

 

) عملکرد ترکیه نیز در بحران کنونی متفاوت خواهد بود و در سطح بالاترین مقام (اردوغان) از معارضین حمایت مستقیم کرده است. مشارکت احتمالی ایران در دفاع از بشار اسد احتمالأ به تعارض با ترکیه خواهد انجامید. ترکیه با ظهور داعش در سال 2011 به تدریج از مداخله مستقیم در جنگ دست کشید و حتی در مقابله با داعش با روسیه و ایران همراه شد.

 

7) رفتار امریکا در بحران کنونی سوریه نیز با ابهاماتی همراه است. آنچه مسلم است امریکا نسبت به سال 2011 آزادی عمل بیشتری در سوریه پیدا کرده است و از معارضان کرد سوری حمایت خواهد کرد.

 

8) میانگین جامعه ایرانی در شرایط تحریمی و جنگی کنونی با اسرائیل، تاب مشارکت ایران در بحران سوریه را ندارد. فعال شدن ایران در جنگ سوریه شکاف میان دولت و ملت را تشدید خواهد کرد.

 

9) حساسیت افکار عمومی در داخل سوریه نیز نسبت به حمایت ایران از دولت بشار اسد بسیار افزایش یافته است. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که مخالفانِ دولت بشار اسد، بقاء حکومت او را در گرو حمایت ایران و حزب‌الله می‌دانند و معتقدند، چنانچه در جنگ اول سوریه در سال 2011، ایران از دولت بشار حمایت نمی‌کرد، او قطعأ سقوط کرده بود. رسانه‌های عربی و غربی نیز این معنا را به شدت تبلیغ می‌کنند.

 

10) چنانچه بحران سوریه ریشه‌های محلی ناشی از ایجاد «خلاء قدرت پس از توافق حزب‌الله و با اسرائیل» داشت، قاعدتأ روسیه و ارتش سوریه باید تاکنون با مشت آهنین با معارضان برخورد می‌کردند. در حالی که علائم نشان می‌دهد که بحران کنونی سوریه ریشه‌های بیرونی دارد. انفعال روسیه و ارتش سوریه (البته تا کنون) نشان می‌دهد؛ بحران سوریه را باید در بطن یک نقشه و توافق نانوشته منطقه‌ای میان امریکا، اسرائیل، روسیه، بشار اسد و عربستان ببینیم.

 

چنانچه فرضیه فوق صحیح باشد، سیاست خارجی ایران در تئوری باید «حمایت از تمامیت ارضی سوریه» و در عمل «عدم مداخله در بحران سوریه» با نگاهی درازمدت به منافع و مصالح کشور باشد.

دیدگاهتان را بنویسید