امروزه کشورهای منطقه خلیج فارس به دلیل دارا بودن منابع عظیم نفتی از اهمیت بسیاری برخوردار هستند. این منابع عظیم منافع بسیاری را برای این کشورها به ارمغان آورده اند؛ با این حال این کشورها به دلیل دارا بودن این منابع با مسائل گوناگونی چون زیر ذره بین قرارگرفتن از سوی کشورهای بزرگ و اقتصادی، درگیری های نفتی میان کشورهای نفتی و استعمار کشورهای نفتی توسط کشورهای قدرتمند در طول تاریخ رو به رو بوده اند. مشاهده تاریخ جنگ های گذشته دنیا نشان دهنده این امر است که در سده اخیر بیشتر جنگ ها برای منافع راهبردی و مادی بوده است که نفت در صدر آن ها قرار دارد.
ضرورت و اهداف پژوهش
نفت ثروتی عظیم برای پیشرفت ارابه صنعت در سده اخیر بوده است. زندگی امروز بدون تصور نفت بسیار دور از دسترس است. این ماده سیاه، سوخت پیش برنده درگیری های نظامی و سیاسی بزرگی در جهان بوده است. اگرچه اولین اکتشافات نفتی در میانه قرن نوزدهم و سال های ۱۸۶۰ بوده است، اما با ارتقای استفاده از آن در طی ۵۰ سال، نفت توانست به مانند ماده اساسی پیشرفت فنی نظامی و سیاسی کشورها شود. نفت در همه قاره های جهان اکتشاف می شود، اما کیفیت حجم و نوع منابع گوناگون هستند. حاشیه خلیج فارس یکی از بزرگ ترین بسترهای تولید نفت جهان است. کشورهای اروپایی و آمریکا از یک سو و کشورهای شرقی و اخیرا روسیه نیز از سوی دیگر بر این اهمیت واقف هستند و سیاست های آنان با اولویت این منفعت عظیم اقتصادی هم راستا می شود. حال باید بررسی شود که سیاست داخلی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و نقش مردم این دیار در کدام قسمت از این ماجرا قرار دارد.
با دقت در جنگ های سده اخیر در حوزه خلیج فارس مشخص می شود که جنگ ها اساسا یا برای منافع راهبردی و یا برای منابع مادی و به طور خاص نفت بوده اند. به عنوان نمونه می توان به جبهه جنگ هشت ساله عراق علیه ایران اشاره کرد که یکی از اهداف عراق در این جنگ منابع نفتی ایران بود. از این رو فرآیند اکتشاف تا استخراج نفت مورد دقت سیاسی و امنیتی قرار دارد. با توجه به اهمیت فراوان نفت خلیج فارس، در این پژوهش برخی از مهم ترین مسائل موجود در زمینه نفت مورد بررسی قرار گرفته است.
نفت و زندگی در شبه جزیره عربی
در نیمه دوم قرن بیستم شبه جزیره عربستان و کشورهای دیگر عربی خلیج فارس با کشف و استخراج نفت نقشی جهانی پیدا کردند؛ نقشی وابسته و شبه استعماری که تا سالیان دراز پسین با فراز و نشیب ادامه دارد. سیاست سنتی انگلستان در شبه جزیره و مناطق عربی، سنتی بود و از روش های تفرقه افکنانه از طریق خانواده های سرشناس و با رعایت سلسله مراتب اشرافی اعمال می شد. نخستین چاه اکتشافی در بحرین در سال ۱۹۳۲ میلادی به تولید رسید و نخستین پالایشگاه پس از آن ایجاد شد. در سال ۱۹۳۳ برای اولین بار با اعطای امتیاز به یک شرکت آمریکایی موافقت شد، اما درواقع پس از جنگ بود که تجهیزات اصلی مستقر شدند و بهره برداری از منابع به صورت حقیقی شروع شد و تولید به صورت گیج کننده ای سیر صعودی پیمود. به این ترتیب خاورمیانه که در سال ۱۹۳۸، ۵.۷ درصد تولید نفت جهانی را تامین می کرد در سال ۱۹۷۷ میزان تولید خود را به ۳۶.۶ درصد رساند. کشورهای خلیج فارس نیز به سهم خود ۶۱.۱ درصد تولیدات نفت خاورمیانه معادل ۲۲.۲ درصد نفت جهانی را تولید می کردند.
در سال ۱۹۶۰ اعضای کشورهای صادرکننده نفت توانستند سازمانی به نام اوپک را تاسیس کنند. همچنین سازمان عربی مشابهی (سازمان کشورهای عرب صادرکننده نفت) بعد از سال ۱۹۶۷ ایجاد شد. شش کشور عرب تولیدکننده نفت با وارونه کردن نقش ها در سال ۱۹۷۳، خود قیمت واقعی هر بشکه را تثبیت کردند. این عمل برای کشورهای صنعتی که بخشی از رفاه و آبادانی آن ها معلول پایین بودن قیمت انرژی بود ضربه ای ناگهانی به شمار می رفت. این کار همچنین حکم ضربه عصای جادویی را داشت که زندگی کشورهای تولیدکننده را تغییر داد.
به هر ترتیب این انقلاب عجیبی بود؛ امیرنشین ها از این طریق صاحب تجهیزات شهری و زیربنای ارتباطی شدند و مردم خود را از منابع اقتصادی و اجتماعی آن برخوردار کردند. در همین حال توده مردم محروم سواحل شمالی و نیز پاکستانی ها و هندی ها برای تامین نیروی کار مورد نظر و بهره بردن از پسماندهای ماعده نفتی به این امیرنشین ها سرازیر شدند. در سرتاسر جهان تعداد کمی کشور را می توان برشمرد که در مدتی بسیار کوتاه جهشی این چنین عمیق تجربه کرده باشد؛ جهشی همراه با اقتباس فنون غربی که به کلی با جنبه های مادی تمدن صنعتی تفاوت دارد.
مسائل و چشم اندازهای مربوط به درآمد نفت
کشورهای منطقه بسته به مساحت جغرافیایی جمعیت، حجم منابع نفتی و زمان ورود آنان به عصر نفت تقسیم گوناگونی دارند. بحرین پیشگام نفتی شدن بود و البته عصر بدون نفت آنان در دهه ۸۰ میلادی آغاز شده بود. عربستان سعودی در سال های ۱۹۶۰ به طور کامل نفتی شد و با داشتن حجم بالای نفت در حدود ۲۰ درصد ذخایر جهانی، موردی یکتا است. کویت نیز به رغم مساحت پایین کشور اما ۱۰ درصد از منابع نفتی را در اختیار دارد.
مسائل مشابه
علی رغم پنهان کاری های متعدد در آمار جمعیت، اکثریت عظیم جمعیت فعال کویت، امارات متحده، قطر و عربستان را خارجی ها تشکیل می دهند. در برآوردهای انجام شده کمتر از یک چهارم جمعیت امارات متحده عربی و قطر و کمتر از نیمی از جمعیت کویت را بومیان تشکیل می دهند. یمن نیز عمده ترین صادر کننده نیروی کار به عربستان است. این وابستگی فوق العاده به نیروی کار عربی، برخی از کشورها را بر آن داشته است تا بحران سیاسی را از طریق استفاده بیش از پیش از کارگران آسیایی (هندی ها، پاکستانی ها، بنگلادشی ها، فیلیپینی ها، کره ای ها و …) به حداقل برسانند. بیشتر این کارگران نیز در کشور عربستان مشغول به کار هستند. مسئله دیگر وابستگی فوق العاده این کشورها به نفت است. سهم نفت در صادرات نفت در عربستان قطر و عمان تقریبا تمام صادرات آنان را می گیرد.
وسوسه های اقتصادی و مالی درآمدهای نفتی
توان برخورداری غیرمترقبه از قدرت خرید فوق العاده زیاد، وسوسه های متعددی را موجب می شود. کشورهای صاحب درآمد نفتی علاقه مند هستند تا درآمد خود را تداوم بخشند و موقعیت خود را حفظ کنند؛ اما اقتصاد و هزینه های آنان در اقتصاد نفتی چگونه بوده است؟ نخستین اقدام آنان تهیه وسایل رفاه برای مردم و برای خارجیان است؛ رفاهی که به نظر می رسد وسیله خوبی برای ثبات اجتماعی نیز هست. روش های پیگیر شده در این عرصه تاثیرات مخربی نیز داشته است. مدارس، بهداشت، دستمزدهای بالا و مسکن که از سوی حاکمان قدرتمند اعطا شده است، نگرش وابستگی را تقویت کرده و موجب تلاش برای برخورداری از موقعیت مناسب برای توزیع درآمدها می شود. این نگرش و انگیزه اساسا انگیزه تولیدی را از بین می برد و با رشد و توسعه تناقض جدی دارد. علاوه بر آن نوع زندگی سنتی مردم با سرعت تغییر کرده و باعث شده دیگر مردم به زندگی و الگوی معیشتی خود بازنگردند.
وسوسه دیگر کشورهای صاحب درآمد منطقه، کوشش برای دستیابی به انسجام بیرونی از طریق یک سیستم دفاعی بسیار گران قیمت و فوق العاده مجهز است. مخارج نظامی عربستان سعودی یک سوم و امارات ۳۰ درصد بودجه کشور است. یکی از نکات قابل ذکر نیز رتبه یک امارات متحده عربی در نسبت میان نیروهای نظامی و جمعیت در جهان است (پنجاه هزار نظامی برای نهصد هزار نفر جمعیت). نکته قابل توجه دیگر این که بخش عمده ای از نیروهای نظامی در امارات را خارجیان تشکیل می دهند.
چشم اندازهای اقتصادی کشورها
چشم انداز اصلی کلیه کشورهای نفت خیز آماده شدن برای دوره بعد از نفت از طریق تنوع بخشی به اقتصاد و ایجاد منابع درآمد پایدار است تا وقتی که نفت دیر یا زود دیگر نتواند یک منبع درآمد اصلی باشد؛ اما نکات زیر را باید در این باره در نظر داشت.
- دولت در تعیین و اجرای اهداف نقش مهمی دارد. در همه دولت ها ساختارهای تشریفات اداری گسترش یافته و دستگاه دولتی عمده طرح های توسعه را بر عهده دارد. از طرف دیگر در دستگاه دولتی تراکم زیادی وجود دارد و تعداد کارمندان فوق العاده بالاست. به طور مثال در کویت در سال ۱۹۷۶ افراد فعال در بخش دولتی مشغول به کار بوده اند که بیشتر آنان ضمنا فعالیت خصوصی نیز داشته اند. دولت ها همچنین در ایجاد بانک های صنعتی و بانک های توسعه مشارکت می کنند؛
- طرح ها، برنامه ها و بودجه ها پس از تجلیات بسیار بارز اهداف و جاه طلبی های رسمی دولت های مختلف را می توان بدوا در برنامه های چندین ساله ای جست وجو کرد که بیشتر آن ها تهیه شده اند. فایده بزرگ این گونه طرح ها توضیح اولویت های شناخته شده از سوی مسئولان کشورهای مختلف و گروه بندی حوزه های عملیات و هزینه هاست.
مشکلات و تضادها
تردیدی نیست که در غرب آسیا و خاورمیانه بیش از هر نقطه دیگر از جهان بررسی چشم اندازهای اقتصادی نمی تواند جدای از محیط سیاسی و اجتماعی انجام پذیرد. از این رو باید مشکلات کشورهای مختلف را در نظر گرفت. این مشکلات همواره اقتصادی نیستند و اقتصاددانان باید به طور گسترده از تحلیل های متخصصان دیگر رشته ها استفاده کنند. اولین نکته آن است که کشورهای عربی شبه جزیره برنامه پیشرفت صنعتی خود را با حفظ جامعه سنتی خود مدنظر دارند؛ امری که به نظر دشوار می رسد. شکل سنتی اعمال قدرت با سیل ثروت های خارجی بعید است بتواند حفظ شود. مسائل مربوط به نیروی کار و مدیریت حجم بالای نیروی کار خارجی نیز موضوع مهمی محسوب می شود. مسئله مهم دیگر در میان کشورهای عربی خلیج فارس ناهماهنگی میان برنامه های توسعه هر یک با دیگری است. به عنوان نمونه دو تعمیرگاه بزرگ کشتی و نیز دو کارخانه آلومینیوم و شرکت های متعدد پتروشیمی در بحرین و دوبی را می توان نام برد که مشکل عمده هر یک از آن ها در نظر نگرفتن چشم اندازهای همسایه خود است.
جمع بندی
نفت در همه قاره های جهان اکتشاف می شود، اما کیفیت حجم و نوع منابع گوناگون هستند. به طور خاص حاشیه خلیج فارس یکی از بزرگ ترین بسترهای تولید نفت جهان است. کشورهای اروپایی و آمریکا از سویی و کشورهای شرقی و اخیرا روسیه نیز از سوی دیگر بر این اهمیت واقف هستند و سیاست های آنان با اولویت این منفعت عظیم اقتصادی هم راستا می شود. حال باید بررسی شود که سیاست داخلی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و نقش مردم این دیار در این ماجرا کجا قرار دارد. از همین رو پژوهش حاضر به بررسی مسائل نفت در کشورهای جنوب خلیج فارس پرداخت. مسائلی چون مسائل مشابه در این کشورها، وسوسه های اقتصادی و مالی درآمدهای نفتی و چشم اندازهای اقتصادی کشورها از جمله مطالبی بودند که پژوهش حاضر به بررسی آن ها پرداخت.
علیرضا عزیزگل