رقابت پیرمردها در افول آمریکا!

تخمین زده می‌شود که تقریباً ۴۰۰ میلیون از انواع مختلف سلاح در اختیار مردم آمریکا است؛ زرادخانه‌ای خیره‌کننده برای کشوری که به طور دائمی دچار انشقاق و اختلاف در بین شهروندانش شده است.

انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا قرار است ۱۵ آبان‌ماه در این کشور برگزار شود. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که مردم آمریکا بایدن و ترامپ را برای اداره این کشور بسیار پیر می‌دانند. حتی نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که رأی‌دهندگان دموکرات نگران این هستند که بایدن در میانه دوره دوم ریاست‌جمهوری – در صورت پیروزی – به دلیل سن زیادش بمیرد. «تام انگلهارت» – نویسنده و پژوهشگر آمریکایی – در یادداشتی که وب‌سایت «Information Clearing House» آن را منتشر کرده است، رقابت این دو پیرمرد را نشانه‌ای از افول و سقوط آمریکا می‌داند. به گفته وی این دو پیرمرد ایده‌هایی قدیمی برای چالش‌های جدید دارند و این به‌خوبی نشان می‌دهد که رهبران آمریکا به گذشته تعلق دارند نه آینده.

انگلهارت بیان می‌کند که دولت‌های آمریکا به چالش‌های موجود در جهان با نگاه امنیتی و نظامی پاسخ می‌دهند و به همین دلیل نیز بودجه پنتاگون سال به سال افزایش می‌یابد. دولت‌های این کشور با همین نگاه طی دو دهه گذشته بیش از ۸ تریلیون دلار از پول مالیات‌دهندگان آمریکایی را صرف مبارزه با تروریسم کرده‌اند؛ مبارزه‌ای که در آن آمریکا شکست خورده و تروریسم نیز گسترش پیدا کرده است. انگلهارت بر این باور است که در شرایطی که ۴۰۰ میلیون اسلحه در دستان مردم این کشور قرار دارد و روزبه‌روز نیز فضای سیاسی – اجتماعی کشور به سمت انشقاق، تنش و درگیری پیش می‌رود و در سیاست خارجی نیز دولت همچنان بر طبل تنش و درگیری با سایر قدرت‌ها می‌کوبد. تاریخ ممکن است برای آمریکا نیز درست مثل اتحاد جماهیر شوروی تکرار شود.

 

رقابت پیرمردها

من در ماه ژوئیه ۸۰ساله می‌شوم؛ یعنی کمی بیش از یک سال و نیم از «جو بایدن» جوان‌تر و تقریباً دو سال از دونالد ترامپ بزرگ‌تر هستم. راستش را بخواهید من در این سن حد و حدود خودم را می‌دانم. بله، من هنوز هم راه می‌روم؛ ۶ مایل در روز، چیز کمی نیست و دائماً هم کار می‌کنم. اما همچنین می‌دانم که در دومین پیاده‌روی در روز و سپس با نزدیک‌شدن به شب، به طور قابل‌توجهی بیشتر از گذشته احساس خستگی می‌کنم. همچنین می‌دانم که مغز من که هنوز فعال است، بیش از گذشته مسائل را فراموش می‌کند. همه اینها به طرز دردناکی طبیعی است. هیچ چیزی برای خجالت‌کشیدن وجود ندارد و این سیر طبیعی زندگی است. من همچنین از تجربه دوستان قدیمی‌ترم می‌دانم که ما انسان‌ها هنوز می‌توانیم در سن ۸۲ سالگی (زمانی که دونالد ترامپ دوره دوم ریاست‌جمهوری خود را ترک می‌کند) یا حتی ۸۶ سالگی (زمانی که جو بایدن همین کار را می‌کند) متفکر و توانمند باشیم. اما صادقانه بگویم، چه شانسی برای این کار وجود دارد؟ مطمئناً یک پیرمرد ۸۲ یا ۸۶ساله نمی‌تواند مثل یک انسان ۵۵ یا ۶۰ساله توانمند باشد. بله، حکمت مشهور پیری نیز وجود دارد و اگر جو بایدن برای دور دوم انتخاب شود، ممکن است در واقع رئیس‌جمهور متفکرتری شود. البته دونالد ترامپ در ۶۰ یا ۸۲ سالگی همان دونالد ترامپ خواهد بود.

بودجه پنتاگون تقریباً به مرز یک تریلیون دلار در سال رسیده است؛ در حالی که بودجه کل «امنیت» ملی آمریکا مدت‌ها پیش مرز یک تریلیون دلار را رد کرده است.

من شک ندارم که در هر سنی که هستید، تا حدودی به افکار مشابهی فکر کرده‌اید. منظورم این است که آیا همین امکان تماشای یک مناظره تلویزیونی بین آن دو شما را مضطرب نمی‌کند؟ از این گذشته، مسن‌ترین رئیس‌جمهوری که قبلاً سمت خود را ترک کرده بود، «رونالد ریگان» در ۷۷ سالگی بود. قبل از او، مسن‌ترین رئیس‌جمهور آمریکا «دوایت دی. آیزنهاور»  بود که دومین دوره ریاست‌جمهوری خود را در سال ۱۹۶۱ در ۷۰ سالگی به پایان رساند و در زمان ریاست‌جمهوری دچار حمله قلبی شد. نفر سوم «ویلیام هنری هریسون»  است که در سال ۱۸۴۱ میلادی در سن ۶۸ سالگی وارد کاخ سفید شد و ۳۲ روز بعد احتمالاً بر اثر ذات‌الریه درگذشت. اکنون، این یک واقعیت نیز هست که ما آمریکایی‌ها معمولاً بیش از گذشته دوام میاوریم و عمر می‌کنیم؛ اما آیا واقعاً می‌خواهید سرمایه سیاسی خود را در آنجا شرط‌بندی کنید؟ من شک دارم.

با این حال، همه موارد فوق بیش از حد بدیهی هستند و بنابراین در اینجا یک سؤال پیش می‌آید: آیا پیامدهای دیگری نیز وجود دارد که بتوانیم از نبرد آتی بین این دو پیرمرد که قرار است توجه ما را به خود جلب کند و تیتر اخبار را برای ماه‌های آینده به خود اختصاص دهد، استخراج کنیم؟ پاسخ به گمان من، مثبت است. گاهی اوقات در دنیای ما، جنبه نمادین مسائل بسیار ظریف است؛ اما هر از چند گاهی بی‌ادبانه به صورت شما ضربه می‌زند. حداقل تا جایی که به من مربوط می‌شود، دومین کمپین انتخاباتی بایدن و ترامپ باید از این نظر واجد شرایطی باشد. منظورم این است که کشور آمریکا که هنوز به‌عنوان بزرگ‌ترین قدرت روی سیاره زمین شناخته می‌شود، یک رکورد سنی برای رئیس‌جمهور ثبت خواهد کرد، بدون توجه به اینکه چه کسی برنده انتخابات می‌شود. این باعث می‌شود «شی جین‌پینگ» – رئیس‌جمهور چین – که اکنون ۷۰ سال دارد و «ولادیمیر پوتین» – رئیس‌جمهور روسیه – که اکنون ۷۱ سال دارد، به‌عنوان جوان در یک جهان کاملاً کهن آمریکایی به نظر برسند و این مطمئناً باید چیزی در مورد وضعیت کشور ما و این سیاره به شما بگوید.

 

۸ تریلیون دلار هزینه یک جنگ شکست‌خورده

برای روشن‌تر شدن بحث اجازه دهید یک عامل دیگر را به معادله اضافه کنم. «جو بایدن» و «دونالد ترامپ» در حال تدارک نبردی برای رهبری آمریکا تا آخرین نفس هستند که در دهه‌های نه‌چندان دور، در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، «تنها ابرقدرت» روی سیاره زمین به حساب می‌آمد. این مورد چیزی به شما نمی‌گوید؟ من فکر می‌کنم نکته‌ای در این میان وجود دارد که به طور صریح می‌گویم. اگرچه هنوز ندیده‌ام هیچ‌کس در میان رسانه‌ها و مباحثات بی‌پایان در رابطه با ترامپ و بایدن این موضوع را مطرح کرده باشد. این دو پیرمرد تصویری شگفت‌آور از افول و سقوط واقعی آمریکا را ارائه می‌دهند. آنها باید ما را وادار کنند تا به این موضوع فکر کنیم: کشوری که هنوز دوست دارد خود را منحصراً قدرتمندترین و تأثیرگذارترین کشور روی کره زمین بداند، واقعاً دارد به کجا می‌رود؟

همان‌طور که ممکن است تصور کنید، یک سابقه تاریخی برای همه این وقایع وجود دارد. «جورج اچ. دبلیو بوش»- رئیس‌جمهور وقت آمریکا – که در دوران وی در سال ۱۹۹۱ اتحاد جماهیر شوروی سقوط کرد، در همان سال به ارتش آمریکا دستور داد تا عملیات «طوفان صحرا» را آغاز کند تا نیروهای صدام حسین – دیکتاتور عراق – را از کویت بیرون براند. «بوش» به روش خود همچنین آنچه را که در قرن بعد به مجموعه‌ای از عملیات نظامی آمریکا در سراسر جهان تبدیل می‌شد، راه‌اندازی کرد. در همان زمان، روسیه در وضعیت ازهم‌گسیختگی داخلی قرار داشت و چین نیز یک قدرت نسبتاً درحال‌رشد بود. به‌عبارت‌دیگر، هیچ دشمن واقعی بزرگی مقابل آمریکا نبود. با این وجود، همچنان دلارهای مالیات‌دهندگان آمریکایی بیشتر به بخش نظامی – صنعتی ایالات متحده سرازیر شد.

جنگ جهانی آمریکا علیه تروریسم به یک فاجعه بزرگ تبدیل شد. نیروهای نظامی آمریکا میلیون‌ها نفر را در سراسر کره زمین کشته، کشورها را نابود، اقتصادها را ویران و ده‌ها میلیون آواره برجای گذاشتند.

۳۲ سال بعد، بودجه پنتاگون تقریباً به مرز یک تریلیون دلار در سال رسیده است؛ در حالی که بودجه کل «امنیت» ملی (بله، هنوز هم به همان نام می‌خوانند!) مدت‌ها پیش مرز یک تریلیون دلار را رد کرده است. در این قرن، «جورج بوش» پسر در نوامبر ۲۰۰۰ به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد و در سپتامبر سال بعد، به حملات ۱۱ سپتامبر که توسط «اسامه بن لادن» و گروه تروریستی کوچکش به نام القاعده طراحی و اجرا شد، با راه‌اندازی چیزی که به‌سرعت به‌عنوان «جنگ جهانی علیه تروریسم» شناخته شد، پاسخ داد. جورج بوش با حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و عراق در سال ۲۰۰۳ جنگ جهانی علیه تروریسم را گسترش داد.

جنگ جهانی علیه تروریسم نیز به یک فاجعه بزرگ برای آمریکا تبدیل شد. نیروهای نظامی آمریکا میلیون‌ها نفر را در سراسر کره زمین کشته، کشورها را نابود، اقتصادها را ویران و ده‌ها میلیون آواره برجای گذاشتند. این جنگ برای آمریکا هزینه حیرت‌آور ۸ تریلیون دلاری بر جای گذاشت. علی‌رغم این هزینه‌ها، نیروهای نظامی آمریکا طی ۲۰ سال در این جنگ‌ها شکست خورد؛ در حالی که تروریسم به‌عنوان یک پدیده همچنان در حال رشد است.

در ماه می سال ۲۰۱۱، اسامه بن لادن در پاکستان توسط تیمی از نیروهای دریایی آمریکا کشته شد. با این حال، اگر او امروز زنده بود، گمان می‌کنم که واقعاً خوشحال می‌بود. او تقریباً با چیزی بیش از دارایی شخصی خود، یک تیم کوچک از پیروان و چند هواپیمای دزدی، موفق شد بهترین و بزرگ‌ترین قدرت کره زمین در آن زمان را شکست دهد. به لطف کشتار چندین هزار آمریکایی در نیویورک و واشنگتن، او همچنین توانست این کشور را به جنگی بی‌پایان علیه «تروریسم» بکشاند و در این روند، آن را به کشوری بسیار وحشت‌زده تبدیل کند که ساکنان آن امروز – هر چند به‌صورت نمادین و در آینده، احتمالاً به معنای واقعی کلمه – وارد دعوا و مشاجره می‌شوند.

 

بایدن و ترامپ؛ حاصل القاعده

آمریکا شاید حدود ۷۵۰ پایگاه نظامی در سراسر جهان داشته باشد، اما به‌وضوح در بحران است.

هر چند ترسناک است اما باید ترامپ رئیس‌جمهور سابق و بایدن رئیس‌جمهور کنونی را می‌توان مخلوقات القاعده در نظر گرفت و همین‌طور ممکن است خود کشور را نیز مخلوق القاعده تلقی کرد. منظورم این است که آیا یک آمریکایی در سال ۱۹۹۱ می‌توانست تصور کند که در سال ۲۰۲۴، نظرسنجی‌ها نشان دهد که تمایل به خشونت در بین آمریکایی‌ها به اوج نگران‌کننده‌ای رسیده است؟ امروزه تقریباً از هر ۲۰ نفر آمریکایی یک نفر مانند نیروهای نظامی مسلح به یک تفنگ نیمه‌خودکار «AR-15» مسلح شده است. حتی جوانان می‌توانند مدل‌های دیگری از این سلاح‌های بسیار کشنده را داشته باشند.

شاید تعجب‌آور نباشد که استفاده از تفنگ «AR-15» در بدترین کشتارهای دسته‌جمعی در آمریکا به یک مسئله عادی تبدیل شده و این اتفاق در سال‌های اخیر به طور مشخص در حال افزایش بوده است. این اسلحه تبدیل به اسلحه منتخب آمریکایی‌ها برای تیراندازی و کشتار شده است. این کشتارهای جمعی در واقع می‌توانند فعالیت‌های «تروریستی» تلقی شوند و مرگ بسیاری از ما را رقم بزنند.

 

۴۰۰ میلیون اسلحه در دست آمریکایی‌ها

توجه داشته باشید که اکنون تخمین زده می‌شود تقریباً ۴۰۰ میلیون سلاح از انواع مختلف آن در اختیار غیرنظامیان آمریکایی است؛ زرادخانه‌ای خیره‌کننده برای کشوری که به طور فزاینده‌ای دچار انشقاق و اختلاف در بین شهروندانش شده است. در همین حال، بر اساس نظرسنجی اخیر «ان پی آر»، از هر ۱۰ جمهوری‌خواه ۳ نفر (یعنی ۲۰ میلیون نفر از ما) ادعا می‌کنند که «آمریکایی‌ها ممکن است مجبور شوند برای درست‌کردن اوضاع به خشونت متوسل شوند». گروه‌های تروریستی دست راستی نظامی نیز همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهند. این خلاصه‌ای از وضعیت جامعه‌ای است که به طور فزاینده دچار انشقاق و تفرقه شده است و در آن کشور دو پیرمرد بر سر حاکمیت بر آن با هم می‌جنگند؛ وضعیتی که در نهایت می‌تواند هر گونه خیال‌پردازی را که رهبران ما ممکن است درباره قدرت آمریکا در این سیاره داشته باشند، از هم بپاشاند.

 

در مسیر سقوط، مثل شوروی

همان‌طور که در مورد اتحاد جماهیر شوروی تقریباً تا لحظه فروپاشی آن صدق می‌کرد، ایالات متحده نیز ممکن است یک قدرت و امپراتوری بزرگ درجه اول به نظر برسد؛ اما مثل شوروی فروبپاشد. آمریکا شاید حدود ۷۵۰ پایگاه نظامی در سراسر جهان داشته باشد و همچنان از لحاظ قدرت در کره زمین تک باشد اما به وضوح در بحران است. همچنین آمریکا به سازماندهی برای یک جنگ سرد (در آستانه جنگ گرم) جدید با چین در اقیانوس آرام باشد. این موضوع، نشست اخیر بایدن در واشنگتن با نخست‌وزیر ژاپن و رئیس‌جمهور فیلیپین را تبیین می‌کند. درست همان‌طور که نیروهای عملیات ویژه آمریکا اخیراً به جزیره‌ای در فاصله چند کیلومتری از سواحل چین منتقل شده‌اند، دیدار اخیر بایدن با رهبران ژاپنی و فیلیپینی و حضور کماندوهای آمریکا در نزدیکی سواحل چین نشان می‌دهد که دولت بایدن درگیر یک جنگ سرد با چین است و نوع «مهار» یک کشور کمونیستی که بایدن با آن بزرگ شد، هنوز در دستور کار امروز بزرگ‌ترین قدرت جهان قرار دارد.

در جهانی که با چالش‌های زیست‌محیطی محاصره شده است، علاقه رهبران پیر آمریکا برای شروع یک جنگ سرد جدید، نوعی حماقت محسوب می‌شود.

نسخه‌های قدیمی برای چالش‌های جدید نشان می‌دهد که متأسفانه نگاهی پیرمردانه به جهانی که اکنون در آن زندگی می‌کنیم وجود دارد. من به سیاره‌ای فکر می‌کنم که هر ماه رکورد گرمایشی جدیدی را ثبت می‌کند و علی‌رغم صحبت‌های زیاد در مورد کاهش سوخت‌های فسیلی، ایالات متحده در سال ۲۰۲۳ بیش از هر زمان دیگری در تاریخ خود نفت تولید کرد؛ (چیزی حدود ۱۳.۵ میلیون بشکه در روز) در حالی که ظرفیت زغال‌سنگ چین با سرعتی بیش از همیشه رشد می‌کند. این فقط برای شروع فهرستی از اخبار بد درباره سوخت فسیلی است. در سیاره‌ای که به نظر می‌رسد ممکن است به جهنم برود، در میان گرمای بی‌سابقه آن، آتش‌سوزی‌ها، طوفان‌ها و مواردی از این دست، میل و انگیزه برای صرف زمان و تلاش در سازماندهی ائتلاف از کشورهایی در اقیانوس، آمریکا تحت رهبری واشنگتن برای محاصره چین، نشان‌دهنده یک حماقت درجه یک است. این به‌شدت توهم‌آمیز است که این کشور کنترلی واقعی بر بقیه کره زمین دارد و امروز با آن دو پیرمرد که برای ریاست‌جمهوری با یکدیگر در کشمکش و درگیری هستند، این کشور به شیوه عجیب خود مانند اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ در مسیر فروپاشی قرار دارد.

فکرکردن به این موضوع عجیب است؛ آمریکایی که من در آن بزرگ شدم – آمریکایی که از جنگ جهانی دوم به‌عنوان قدرت جهانی ظهور کرد – امروز خیلی از آن زمان فاصله گرفته است. اگر در آن زمان به کسی می‌گفتید که چند دهه بعد، گروه‌های شبه‌نظامی خصوصی کاملاً مسلح در کشور تشکیل می‌شود و یک نامزد ریاست‌جمهوری در بازگشت به کاخ سفید از ارتش می‌خواهد تا مخالفانش را تحت سلطه خود درآورد، چه کسی این ادعاها را باور می‌کرد؟ این ادعاها حتی در حد مسائل علمی – تخیلی نیز قانع‌کننده نبود. با این حال، امروز بزرگ‌ترین کشور روی زمین (به نظر رهبرانش) به ریختن دلارهای مالیات‌دهندگان در کام ارتشی که از سال ۱۹۴۵ تاکنون نتوانسته در هیچ جنگ مهمی پیروز شود، ادامه می‌دهد؛ کشوری که به نظر می‌رسد در حال از هم پاشیدن است!

بله، این کمپین ریاست‌جمهوری ممکن است در مورد افول و سقوط همه چیز باشد و البته اگر دونالد ترامپ به کاخ سفید بازگردد، آن افول و سقوط ممکن است به شکلی فراتر از تصور رخ دهد. کشوری که زمانی تنها ابرقدرت بود، اکنون ممکن است به مسیر غیر قابل تصوری از خودکامگی حرکت کند. متأسفانه، ما در ماه‌های آینده شاهد این خواهیم بود که یک جهان کاملاً آمریکایی احتمالاً به آرامی از کنترل خارج می‌شود. به نظر می‌رسد ما روی هر چیزی تمرکز کرده‌ایم به جز آنچه مهم است. باید قبل از اینکه خیلی دیر شود، بتوانیم با دنیایی که واقعاً در آن هستیم روبرو شویم.

دیدگاهتان را بنویسید